چهره‌ها و حادثه‌ها

فرزندی‌ که نیامده رفت

تهمینه میلانی سال 1339 در شهر تبریز به دنیا آمد. در دوران دبیرستان به تهران آمد. سال 1357 در رشته برق دانشگاه تبریز قبول شد. وی همزمان با پیروزی انقلاب و بسته‌شدن دانشگاه‌ها به تهران بازگشت و در رشته معماری دانشگاه علم و صنعت مشغول به تحصیل شد.
کد خبر: ۳۳۲۲۰۳

با بسته شدن دانشگاه‌ها به حضور در جلسات شعرخوانی، نمایش فیلم و... پرداخت. در یکی از این جلسات بود که با مسعود کیمیایی کارگردان سینما آشنا شد و توانست نظر موافق او را برای همکاری جلب کند.

او بسیار جوان بود که به عنوان اولین تجربه سینمایی منشی‌صحنه فیلم خط‌قرمز شد.

با باز شدن دانشگاه‌ها در کنار کار سینما به ادامه تحصیل پرداخت. او که به آرامی با کار در سینما آشنا می‌شد، شروع به نوشتن فیلمنامه «اگر فردا بیاید»، «دوستت دارم مادر»، «عشق‌و‌مرگ» و... کرد، وی همچنین در فیلم‌هایی مثل «ای ایران»، «جهیزیه‌ای برای رباب»، «دل نمک» و... هم همکاری کرد.

اولین فیلم او «بچه‌های طلاق» جایزه بهترین فیلم اول را در جشنواره فجر برد و جایزه نقدی آن به او کمک کرد که همراه رضا بانکی و مهدی احمدی فیلم «افسانه آه» را بسازد. پس از شکست تجاری این فیلم، فیلم کمدی «دیگه چه خبر» با بازی ماهایا پطروسیان را ساخت، فیلمی که بسیار پرفروش شد. در سال‌های اخیر میلانی فیلم‌هایی چون «زن زیادی»، «آتش‌بس»، «سوپر استار» و «تسویه حساب» را ساخته است تقریبا همه این فیلم‌ها در اکران موفق بودند. او هم‌اکنون مشغول ساخت فیلم سینمایی جدید خود با عنوان «پرنسیب» است.

میلانی زندگی پرفراز و نشیبی داشته است. او مرگ مادر و شهادت برادر جوانش را یکی از ناگوارترین رویدادهای زندگی‌اش می‌داند. برادرم در جنگ تحمیلی مجروح شده بود و 10 سال فلج و خانه‌نشین شد. بالاخره بعد از این مدت 4 سال پیش شهید شد.

بعد از فوت او مادرم نتوانست دوری‌اش را طاقت بیاورد به همین خاطر به فاصله یک سال بعد از مرگ برادرم او هم از دنیا رفت. این 2 اتفاق پشت‌سر هم احساس اندوه و تاسف شدیدی به همراه داشت به طوری که دچار آسم عصبی شدم.

اما حادثه دیگر زندگی تهمینه میلانی باز‌هم به از دست دادن یکی از عزیزانش مربوط می‌شود. او تعریف می‌کند: من دوقلوهایی را در راه داشتم در آن سال‌ها به خاطر فعالیت‌های حرفه‌ای و استرس فراوان دچار زایمان زودرس شدم.

پسرم که 6 ماه و نیمه به دنیا آمد از دست رفت، اما دخترم زنده ماند.

من به خاطر این موضوع تا مدت‌ها خودم را سرزنش می‌کردم و احساس گناه داشتم چرا‌که اگر از حجم کارهایم کم می‌کردم هیچ‌گاه این اتفاق نمی‌افتاد. من اگر زن به اصطلاح روشنفکری نبودم و یک کارگر ساده یا خانه‌دار بودم، هرگز این اتفاق برایم نمی‌افتاد. با وجود این امروز بسیار خوشحالم که دخترم کنارم است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها