رضا ناجی سال 1321 در تبریز به دنیا آمد. او فعالیت هنری خود را سال 1341 با بازی در تئاتر شروع کرد و بعد از آن با وجود علاقه فراوان به هنر و ایفای نقش در تئاتر، مدت‌ها از هنر فاصله گرفت.
کد خبر: ۳۳۰۸۲۹

ناجی پس از طی دوره‌ای، از طرف مجید مجیدی برای بازی در فیلم «بچه‌های آسمان» انتخاب شد.

بعد از سال‌ها استعداد او در زمینه بازی دوباره کشف شد و توانست در فیلم‌های دیگری چون «تولد یک پروانه»، «باران»، «سوداگر»، «پرنده‌باز کوچک»، «او»، «باغ‌های کندلوس»، «بید مجنون»، «یک قدم تا خدا»، «باد در علفزار می‌پیچد»، «برای آمدنت دعا می‌کنم» و «سرگیجه» به ایفای نقش بپردازد.

در میان تمام این فیلم‌ها هیچ کدام به اندازه بازی در «آواز گنجشک‌ها» برای ناجی مسرت‌بخش نبود.

او به واسطه ظاهر شدن در نقش اصلی این فیلم توانست جایزه خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره برلین را از آن خود کند.

علاوه بر این، جایزه بهترین بازیگر مرد از جشنواره فیلم دمشق برای بازی در فیلم «آواز گنجشک‌ها»، دیپلم افتخار بهترین بازیگری از پانزدهمین جشنواره فیلم فجر، پروانه زرین بازیگری از هفدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم‌های کودکان و نوجوانان و دیپلم افتخار و جایزه ویژه هیات داوران از بیست‌ودومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر از جمله جوایز این بازیگر به شمار می‌آیند.

اتفاقی که برای رضا ناجی در سال 66 افتاد آنقدر دردناک بود که او را سال‌ها از علاقه‌اش به هنر و بازیگری دور نگه‌داشت. قرار بود نمایشنامه‌ای به نام «گروهبان» را جواد افشار در آن سال‌ها کارگردانی کند.

برای اجرای این نمایش در جشن کارگری، افشار و گروهش عازم اصفهان شدند و اجرای موفقیت‌آمیز آنها باعث شد 7 جایزه این جشنواره را از آن خود کنند.

اما در راه بازگشت که حود ساعت 9 شب بود، اتفاق ناگواری افتاد که برای رضا ناجی خاطره تلخ دوری از هنر را دوباره تکرار کرد.

«در راه بازگشت در جاده زنجان به سمت شهر میانه یکی از چرخ‌های عقب یک اتوبوس از جا کنده شد و با قدرتی باورنکردنی به مینی‌بوسی که ما سرنشین آن بودیم، برخورد کرد.

مینی‌بوس بعد از سه، چهار معلق در دره افتاد. موقع افتادن به دره، در مینی‌بوس باز شد و من به بیرون پرتاب شدم و ضربه سختی به سرم وارد شد. حدود 3 روز در اغما بودم و بعد از آن وقتی به هوش آمدم، متوجه شدم
7‌جای بدنم شکسته است.»

بازیگر فیلم «آواز گنجشک‌ها» از احساسش در آن شرایط برایمان می‌گوید: «وقتی فهمیدم باید 4 سال در خانه بمانم، احساس خیلی بدی داشتم.

در تمام این مدت هیچ نهادی از من حمایت نکرد و این ‌برایم خیلی دردناک بود، چون احساس می‌کردم فراموش شده‌ام.

من و همسرم روزهای سختی را پشت سر گذاشتیم و مجبور شدم برای خرج جراحی‌ام، فرش‌های خانه و حتی طلاهای همسرم را بفروشم.

این بزرگ‌ترین شکست من در هنر بود، اما بعد از این ماجرا نه تنها علاقه‌ام به هنر کم نشد بلکه روز به روز بیشتر و بیشتر هم شد.»

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها