کد خبر: ۳۲۲۹۹۷

حتما اصطلاح شکاف بین نسل‌ها را شنیده‌اید. این اصطلاح را معمولا دلیل همه تفاوت‌هایی که بین افراد در سنین متفاوت وجود دارد، می‌دانند. شکاف نسل‌ها یعنی بین بینش‌ها و گرایش‌های نسل پیشین و نسل جدید تفاوت و تمایز است. شکاف نسل‌ها یعنی تفاوت فرهنگی، اجتماعی، رفتاری و... که جوان‌ترها با افراد مسن‌تر دارند. در واقع اختلاف سنی این دو دسته باعث شده است که هر کدام از دنیایی دیگر بیایند و تفاوت‌های زیادی با هم داشته باشند. البته در این میان والدین و فرزندانی هم پیدا می‌شوند که با هم یک رابطه موثر و صمیمانه و متقابل دارند و حرف‌های یکدیگر را می‌فهمند.

اما آیا می‌توان این شکاف را از بین برد یا پر کرد؟ یا باید گذاشت که هر کدام از نسل‌ها، مسیر خود را برود و به نسل بعدی یا قبلی خود توجهی نداشته باشد؟ و آیا هیچ‌وقت نمی‌توان بین دو نسل رابطه‌ای موثر ایجاد کرد؟

آنچه بیشتر از همه در رابطه والد و فرزندی می‌تواند موثر باشد تا با هم رابطه‌ای خوب داشته باشند، درک متقابل است. وقتی این دو همدیگر را درک کنند و احساسات و عواطف یکدیگر را بشناسند، بهتر می‌توانند در ایجاد ارتباط با هم موفق باشند. هم والدین و هم فرزندان می‌توانند با استفاده از برخی راهکارها، شکاف نسل‌ها را پر کنند و با همدیگر براحتی کنار بیایند.

پدر و مادر شجاع

یکی از بزرگ‌ترین احساس‌هایی که همیشه باعث می‌شود بین والدین و فرزندانشان فاصله بیفتد، ترس است. پدر و مادرها از وقتی بچه‌دار می‌شوند، تا آخر عمر یک ترس همیشگی دارند که مبادا فرزندانشان اشتباهی مرتکب شوند یا خطری آنها را تهدید کند. در سنین مختلف این ترس رنگ و بوی جدیدی به خود می‌گیرد، مثلا در کودکی نگران زمین خوردن و خطرات جانی هستند، در نوجوانی نگران دوستان و بحران‌های نوجوانی و در جوانی هم نگران ازدواج و آینده فرزندشان هستند، بعد از ازدواج نیز باز همیشه می‌ترسند که نکند فرزندشان در زندگی‌اش دچار مشکلی شود و.... در میان این ترس‌ها، پدر و مادر ممکن است فرزندشان را آزار دهند و فکر کنند که تنها آنها درست می‌گویند و اگر فرزندشان جز آنچه آنها خوب می‌دانند عمل کند، موفق نخواهد شد.

وقتی از پدر و مادرها می‌پرسی که چرا اینقدر نگران فرزندانشان هستند، معمولا می‌گویند که ما آنها را دوست داریم و از روی دلسوزی است که نگران آنها هستیم؛ در حالی که این ترس از باورهای غلطی است که والدین دارند و اگر آنها را تغییر دهند، می‌توانند از نگرانی‌های خود کم کرده و پر و بال فرزندانشان را نچینند؛ باورهایی مثل این‌که والدین فکر می‌کنند که مالک فرزندانشان هستند و تا آخر عمر به آنها وابسته‌اند. بچه‌ها باید از تجربیات والدینشان استفاده کنند و به حرف‌های آنها گوش دهند، چون نمی‌دانند که خوب و بد چیست و... باورهای غلطی است که می‌تواند روابط والد و فرزندی را تحت‌الشعاع قرار دهد.

در صورتی که باید گفت ما مالک فرزندانمان نیستیم. آنها امانت و نعمتی هستند از جانب خداوند که وظیفه داریم آنها را از بدو تولد تا زمانی که بتوانند از خود مراقبت کنند، نگهداری کنیم. فرزندان ما انسان‌های مستقلی هستند با شخصیت، رفتار، استعداد‌ها و توانایی‌های منحصر به فرد که ممکن است برخی از این خصوصیات را از والدینشان به ارث برده باشند. ما نمی‌توانیم از فرزندانمان انتظار داشته باشیم که مثل ما فکر کنند و همیشه با ما هماهنگ باشند؛ چراکه فرزند ما در جامعه‌ای رشد می‌کند که با زمان ما متفاوت است. هر روز در جوامع اتفاقاتی می‌افتد که آن را با دیروزش متفاوت می‌کند و همه چیز زندگی انسان‌ها از ابتدایی‌ترین مسائل مثل غذا خوردن تا ایدئولوژی زندگی را تحت تاثیر قرار ‌‌دهد.

فرزندان ما مثل هر انسان دیگری حق دارند تجربه کنند و حتی مثل همه آدم‌ها دچار اشتباه شوند. این به معنی آزادی بی‌حد و حصر نمی‌باشد و بچه‌ها حق تجربه هر چیزی را ندارند؛ اما والدین گاهی آنقدر سختگیر و حساس می‌شوند که حتی جلوی تجربه مسائلی که هر انسانی در زندگی آنها را تجربه می‌کند تا رشد کند را هم می‌گیرند، فقط با این استدلال که ما تجربه کرده‌ایم و شما دیگر نمی‌خواهد آن را تجربه کنید.

هر کدام از ما دارای استعداد‌ها و توانایی‌های خاص خودمان هستیم. گاهی والدین راه‌های شکوفا شدن استعداد فرزندشان را می‌بندند و میدان خلاقیت را از او دریغ می‌کنند و در خیال خود، او را در پنبه بزرگ می‌کنند؛ در حالی که خلاقیت به معنی حل مساله است و اگر فرزند شما نتواند مشکلاتش را خودش حل کند و همیشه شما به جای او تصمیم بگیرید، خلاقیتش از بین می‌رود و رشد نمی‌کند و همیشه زمانی که می‌خواهد مشکلش را حل کند، به شخص دیگری احتیاج پیدا می‌کند. پس باید فرزندانمان را مستقل بار بیاوریم و گاهی حتی راهنمایی هم نکنیم تا خودشان از پس مشکل بربیایند و جوابگوی اعمالشان باشند. ما می‌توانیم درکنار فرزندانمان در همه مراحل باشیم؛ اما به عنوان یک دوست و یک مشاور نه یک حاکم و ناظر.

والدینی که ترس‌ها و باورهای غلط را در خود از بین ببرند و شجاعت همراهی با فرزندانشان را داشته باشند، نتیجه مثبت خواهند گرفت و از والدین بودنشان لذت خواهند برد، نه این‌که سال‌ها خود و فرزندشان را آزار دهند.

راه‌های رسیدن به نسل جدید

برای این‌که والدین بتوانند همراه فرزندان خود باشند، باید فاصله‌ها را از میان بردارند. شاید در نگاه اول تلاش برای از بین بردن فاصله‌ها سخت باشد؛ اما باید گفت که وقتی رابطه شما با فرزندتان نزدیک نباشد، حل مشکلات سخت‌تر می‌شود و نگرانی‌ها بیشتر.

راه‌هایی که شما می‌توانید به فرزند خود نزدیک شوید و برای او یک دوست نزدیک باشید، عبارت است از:

1ــ در اجتماع بودن و رشد فرهنگی: یکی از بزرگ‌ترین تفاوت بچه‌ها با والدین‌شان، تفاوت‌های فرهنگی و اجتماعی است که بر اثر مرور زمان در جامعه امروزی با جامعه گذشته ایجاد شده است. این تفاوت‌ها شامل مسائل کوچک مثل مدل مو و لباس و... و مسائل بزرگ‌تری مثل دوست‌یابی و انتخاب همسر و درس خواندن و... است .

وقتی شما در اجتماع حضور داشته باشید و ببینید که این جامعه است که روزبه‌روز دارد تغییر می‌کند و فرزند شما نیز در این جامعه در حال رشد است، بیشتر او را درک می‌کنید. حتما دیده‌اید فرزندانی که سال‌ها همان طور که والدینشان می‌خواستند، بوده‌اند و یکباره طغیان کرده‌اند و تغییرات اساسی در رفتار و روش خود داده‌اند. اینها همه حاصل اجبار و تحمیل خانواده به فرزندان و درک نکردن فرهنگ جامعه است. فرزند شما خواه‌ناخواه متوجه این تغییرات است و می‌بیند که با همسن و سالانش فرق می‌کند و همین باعث احساس کمبود در او می‌شود و ضربه می‌خورد و باعث می‌شود که طغیان کند. شما با درک شرایط و موقعیت می‌توانید با فرزند خود همراه شوید، نه این‌که شما مثل او شوید؛ بلکه هر کدام خودتان باشید و سعی کنید زیبایی‌ها و خوبی‌های فرهنگ‌های جدید را نیز بیابید و همه چیز را سیاه یا سفید ندانید. به فرزند خود یاد دهید که از هر فرهنگی نکات مثبتش را یاد بگیرد و خودتان نیز این‌گونه باشید.

خیلی از والدین این روزها از این شکایت دارند که چرا بچه‌ها مثل قدیم‌ها به والدینشان احترام نمی‌گذارند؟ باید گفت که احترام گذاشتن به والدین وظیفه همه است؛ اما آنچه در گذشته و فرهنگ آن زمان بود، بیشتر شبیه ترس از والدین بود تا احترام و امروز بچه‌ها از والدین خود نمی‌ترسند و همه چیز را با منطق خود می‌سنجند و در میان بچه‌های امروزی، پدر و مادرهای مهربان و همراه، عزیزتر و محترم‌ترند تا والدینی که اصرار دارند همه چیز آن طور که آنها درست می‌دانند، باید باشد.

2ــ دوست بودن با فرزندان: یکی از دوستان صمیمی‌تان را در نظر بیاورید و روی یک کاغذ روابط‌تان با او را شرح دهید. مثلا ما با دوست صمیمی خود زیاد صحبت می‌کنیم و از رازهای هم خبر داریم، راجع به هم کمتر قضاوت می‌کنیم و همدیگر را قبول داریم و به هم اعتماد داریم و از همه اینها مهم‌تر همدیگر را باور داریم و به هم شک نمی‌کنیم. ما به دوست خود امر و نهی نمی‌کنیم؛ ولی به او مشورت می‌دهیم و از او مشورت می‌خواهیم و هر کدام جداگانه تصمیم می‌گیریم و اگر یکی از ما به مشورت دیگری عمل نکند، ناراحت نمی‌شویم و اگر هر کدام از ما اشتباهی مرتکب شود، دیگری به او دلداری می‌دهد و باز کمکش می‌کند تا اشتباهش را جبران کند. ما اوقات خوشی را با دوست خود داریم.

حال فرزند خود را در نظر بگیرید و تمام این موارد را در مورد او نیز یادداشت کنید. به احتمال زیاد شما با فرزندتان خیلی کم حرف می‌زنید و فقط در حد چند پرسش و پاسخ ابتدایی راجع به غذا و درس و مشق و جمع‌آوری اتاق و از این قبیل حرف‌ها. شما به احتمال 99 درصد از رازهای فرزند خود باخبر نیستید و او نیز هیچ چیز از رازهای گذشته و حال شما نمی‌داند. شما راجع به همدیگر بسیار قضاوت می‌کنید و دائما همدیگر را با الفاظ دختر بد و پسر بد و مادر و پدر بد می‌خوانید. شما و فرزندتان بندرت پیش می‌آید که همدیگر را قبول داشته باشید و حرف هم را باور کنید؛ چراکه برای فرار کردن از دست همدیگر بارها یکدیگر را گول زده‌اید و به هم دروغ گفته‌اید. شما دائما در حال امر و نهی کردن و شرط و شروط گذاشتن برای فرزندتان هستید و توقع دارید اگر نصیحت یا مشورتی به فرزندتان می‌دهید، او حتما حرف شما را گوش کند و اگر به حرف شما عمل نکند، ناراحت می‌شوید و اگر در کاری شکست بخورد، دائما او را سرزنش می‌کنید. شما بیشتر از اوقات خوش با فرزندتان، جر و بحث دارید و وقتی آرامش حاکم است که هر کدام در خانه مشغول کار خود هستید. با این مقایسه کوتاه و مختصر نمی‌توانید ادعا کنید که با فرزندتان دوست هستید؛ چراکه رابطه شما اصلا شبیه یک دوستی نیست.

یکی از بزرگ‌ترین دلایلی که بین والدین و فرزندان فاصله می‌افتد، حرف نزدن است. گفتگو و طرح مسائل می‌تواند هم به شما و هم به فرزندتان کمک کند

بیشتر پدر و مادرها توجیه‌شان برای این موضوع این است که ما دلسوز فرزندان خود هستیم و نمی‌توانیم ببینیم که آنها اشتباهی مرتکب می‌شوند. این توجیه صرفا به خاطر همان باورهای غلطی است که قبلا به آنها اشاره کرده‌ایم، در ضمن دوستی با فرزندان آنقدر نتایج مثبت در پی دارد که با دلسوزی‌های بی‌مورد و افراطی قابل مقایسه نیست. ما به شما قول می‌دهیم که با دوستی بیشتر می‌توانید به فرزندتان کمک بیشتری کنید.

3ــ پیشرفت شخصی و رشد همیشگی: معمولا وقتی زنان و مردان بچه‌دار می‌شوند، خود را فراموش می‌کنند و فقط به رشد همه‌جانبه فرزندشان فکر می‌کنند؛ در حالی که درصدی از رشد بچه‌ها به رشد والدین بستگی دارد.

مثلا والدینی که در حال پیشرفت تحصیلی باشند، فرزندان درسخوان‌تری دارند؛ چرا که بچه‌ها از والدین‌شان الگوبرداری می‌کنند و آنقدر که عملکرد والدین روی بچه‌ها تاثیر دارد، گفتار آنها تاثیر نخواهد داشت. پیشرفت تحصیلی یا یادگیری هنر و زبان‌های مختلف می‌تواند به رشد شخصیت شما و بهبود روابط‌تان با فرزندتان کمک کند. گاهی والدین به ظاهر خود نیز رسیدگی نمی‌کنند، مثلا چاق می‌شوند و خود را فراموش می‌کنند. ورزش کردن، خوردن غذای مناسب و رسیدگی به ظاهر خود در روابط شما با فرزندتان تاثیرگذار است. فهمیدن این موضوع سخت نیست که همه دوست دارند والدینی داشته باشند که روزبه‌روز از همه نظر پیشرفت می‌کنند و مایه افتخارند. در ضمن وقتی شما برای پیشرفت خود تلاش می‌کنید، می‌توانید از فرزندتان هم بخواهید تا پیشرفت کند.

4ــ یادگیری فناوری‌های جدید: روزبه‌روز در جامعه تکنولوژی‌های جدیدی وارد می‌شود که بتدریج سبک زندگی‌ها را عوض می‌کند و فرهنگ‌های جدیدی را وارد خانه‌ها می‌کند. در عصر رایانه و دیجیتال کسی که با آنها غریبه است، فصل مشترک مهمی را با جامعه از دست می‌دهد. یادگیری کار با دوربین‌های دیجیتال، رایانه‌های خانگی و وسایل و بازی کامپیوتری آنقدرها هم سخت نیست و با مشاهده و تمرین می‌توانید آنها را یاد بگیرید. پدر و مادری که در زمینه فناوری‌های جدید با فرزند خود همراهند و همپای او از تکنولوژی‌های جدید استقبال می‌کنند، درک متقابل بیشتری بینشان حاکم است و زبان هم را بهتر می‌فهمند.

5ــ ایجاد علایق و تفریحات مشترک: فرزند شما در هر سنی که هست، می‌توانید با او نقاط مشترکی در علایق و تفریحات پیدا کنید و باهم از آنها لذت ببرید. جای تعجب است که وقتی بچه‌ها خردسالند، پدر و مادرها گاهی مانند آنها بچه می‌شوند و بازی‌های کودکانه می‌کنند؛ ولی بتدریج که فرزندشان بزرگ‌تر می‌شود، از او فاصله می‌گیرند، تفریحاتشان متفاوت می‌شود؛ در حالی که شما باید با فرزند نوجوان‌تان تفاهم بیشتری داشته باشید تا فرزند خردسالتان. پس اگر با فرزندتان، علایق و تفریحات مشترک ندارید، ممکن است برای این موضوع وقت نگذاشته‌اید و دقت نکرده‌اید.

6ــ برخورد مناسب در مواقع بحرانی و حساس: آنچه همیشه در خاطر فرزندان شما می‌ماند، لحظات بحرانی زندگی‌شان است، (دوران بلوغ و نوجوانی، احساس‌های دوران جوانی، اشتباهاتی که در زندگی مرتکب شده‌اند و انتخاب‌هایی که در هر دوره پیش رو دارند، موقعیت‌های بحرانی‌اند) و آنچه از شما به خاطر می‌آورند، برخوردی است که شما به عنوان والدینشان در این مواقع با آنها کرده‌اید.

در هر سنی اشتباهات فرزند شما می‌تواند کوچک یا بزرگ و به نسبت آن رفتار شما نیز تند یا ملایم باشد؛ اما شما باید به یاد داشته باشید که اعمال خشونت و تنبیه‌های سخت، هیچ‌گاه چاره‌ساز مشکلات نبوده‌اند؛ اما یک برخورد مناسب و دوستانه و منطقی همیشه خاطره‌ای خوش برای فرزندان شما بجا خواهد گذاشت و تاثیر مثبت تری نیز خواهد داشت.

7ــ همیشه یاد روابط خود با والدین‌تان بیفتید: حتما شما نیز در دوران خود و حتی تا امروز که خودتان پدر و مادرید، با والدین‌تان اختلاف‌نظرهایی داشته‌اید و در روابطتان با آنها می‌توانید نکات مثبت و منفی زیادی بیابید. شما با یادآور شدن تفاوت‌هایی که با والدینتان داشته و دارید، می‌توانید به خود کمک کنید تا با فرزندانتان راحت‌تر کنار بیایید.

تفاوت والدین و فرزندان، امری انکارناپذیر است؛ ولی ایجاد یک رابطه خوب همه‌جانبه در بین این دو امری ممکن است که با اندکی تلاش به حقیقت تبدیل خواهد شد و شکاف نسل‌ها دیگر مساله‌ای مشکل‌ساز بین پدر و مادرها و فرزندان نخواهد شد.

حرف بزنید

یکی از بزرگ‌ترین دلایلی که بین والدین و فرزندان فاصله می‌اندازد، حرف نزدن است. گفتگو و طرح مسائل می‌تواند هم به شما و هم به فرزندتان کمک کند تا موفق‌تر شوید. گفتن خواسته‌ها و گره‌های ذهنی و مطرح کردن سوالات از طرف بچه‌ها می‌تواند به رشد آنها و یافتن اطلاعات درست راجع به مسائل کمک کند.

نکته مهم در رابطه کلامی والدین و فرزندان این است که معمولا بچه‌ها از والدین خود هراس دارند و این ترس از برخورد والدین با آنها نشأت می‌گیرد. شما به عنوان والدین باید گوش شنوای فرزندان خود باشید و طوری با آنها برخورد کنید که همیشه بتوانند حرف‌هایشان را به شما بگویند، حتی شما نیز می‌توانید از فرزندان خود مشورت بگیرید و با آنها درددل کنید؛ اما باید سن و سال و شرایط آنها را درک کرده و راجع به موضوعی که می‌خواهید مطرح کنید نیز دقت کنید.

گپ زدن و گفتگو کردن والدین و فرزندان باید یک عادت خانوادگی شود تا همه اعضای خانواده علاوه بر این‌که از حال و روز هم باخبرند و خواسته‌های یکدیگر را می‌دانند، بتوانند به هم کمک کنند و دوست یکدیگر باشند.

سخنی با فرزندان

پدر و مادر نعمتی هستند که هیچ جایگزینی ندارند و وقتی که آنها را از دست می‌دهید، نمی‌توانید مانند آنها را دوباره داشته باشید. پدر و مادر افرادی هستند که هیچ‌وقت نمی‌توانید در این‌که شما را دوست دارند، شک کنید. شاید گاهی اشتباه عمل کنند یا آن‌طور که شما می‌خواهید، نباشند و از سر دلسوزی گاهی شما را آزار دهند؛ ولی در پشت تمام اینها عشقی فراوان به شما وجود دارد و هرگاه شما ناراحتید، بدانید آنها چند برابر شما ناراحتند و هرگاه شما آزار می‌بینید، یادتان باشد که آنها بسیار بیشتر از شما آسیب می‌بینند. تمام آنچه والدین از شما می‌خواهند، این است که در همه زمینه‌ها موفق شوید و انسان کاملی باشید. تا پدر و مادرتان هستند، بدانید پشتیبان و تکیه‌گاه دارید و از آنها بخوبی مراقبت کنید و تا می‌توانید آنها را غرق در محبت و احترام کنید تا زمانی پشیمان نشوید که دیر شده باشد.

حدیث‌السادات میرزایی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها