نقش‌های‌ماندگار

«آنیا» در «تعطیلات رمی»1

شخصیت‌‌های به‌‌یاد‌‌ماندنی فیلم‌‌ها، همچون انسان‌‌های واقعی، زنده‌‌اند و از آن بالاتر، نامیرا و ابدی. نقش‌‌های ماندگاری که در شخصی‌‌ترین تصمیم‌‌گیری‌‌های مخاطبان نقش ایفا می‌‌کنند و این‌‌گونه به خیل تجربیات زیستی انسان می‌‌پیوندند.
کد خبر: ۳۱۱۳۰۲

«آنیا» یا «پرنسس آن»، شاهزاده‌‌ای است که درباره‌‌اش می‌‌گویند: «در چهره گشوده پرنسس جوان هیچ نشانی از خستگی یک هفته حضور مداوم در مجامع رسمی دیده نمی‌‌شد.» اما این تنها، قضاوتی تبلیغاتی یا در بهترین حالت، قضاوتی ناآگاهانه است که دیگران از دور درباره او دارند و با واقعیت امر فاصله بسیار دارد. اکراه او از این تشریفات دست و پا گیر را باید از بیرون آوردن پایش از کفش در وسط مجلس رسمی و نیز از اظهار نظر صریح او درباره این تکلفات خسته‌‌کننده دریابیم که معترضانه به مستخدم شخصی‌‌اش می‌‌گوید دارد خفه می‌‌شود از این زندگی. پرنسس آن، بیزار از تشریفات مرسوم و آرزومند سادگی و بی‌‌تکلفی است و از همین‌‌رو تنها با اشاره‌‌ای از جانب دکتر که می‌‌گوید: «به نظر من بهتر اینه که تا چند وقت هر کاری دلتون می‌‌خواد بکنین.» لباس ساده می‌‌پوشد و از قصر و تجملات بی‌روحش به میان مردم ساده و سرزنده شهر می‌‌گریزد. علاقه‌مندی آنیا به زندگی ساده مردم و بی‌‌توجهی‌‌اش به آداب اشرافی دربار را از پابرهنه دویدنش دم پنجره برای تماشای مشتاقانه مردم می‌توان به خوبی مشاهده نمود.

آنیا روح بی‌‌آلایش و کودکانه‌‌ای دارد. وقتی مستخدم دارد برنامه‌‌های فردا را برای او می‌‌خواند فقط یک‌ جا است که کمی از خود توجه نشان می‌‌دهد و آن جایی است که حرف بازدید از «پرورشگاه بچه‌‌های سر راهی» به میان می‌‌آید که البته بلافاصله متوجه می‌‌شود این هم قراری رسمی است و در آن قرار نیست هیچ بچه‌‌ای را ببیند و در نتیجه باز به همان حالت بیزاری نخست برمی‌‌گردد. همین‌‌هاست که آنیا را حتی از شنیدن کلمه «برنامه» متنفر کرده ‌‌است. آنیا از دنیای خشک قواعد و قوانین پرتکلف درباری می‌‌گریزد بسادگی کودکانه مردم کوچه و بازار تا برای چند ساعت هم شده آزاد و رها از قید و بندهای رسمی برای دلش زندگی کند.

آنیا یک سیندرلای واقعی است. او از جنس مردم است و اگر دختر شاه پریان است دختری است که رویایی بودنش در ساده بودنش است نه در دسترس‌‌ناپذیری و واقعی نبودن. او یک سیندرلای واقعی خیال‌انگیز است نه سیندرلای خیالی و واقع‌‌نما. اشاره خاص دوربین به کفش او در مجلس مهمانی و سپس اشاره مستقیم خود او به داستان سیندرلا موید شباهت داستان زندگی او به این داستان پریان کلاسیک است؛ آنجا که می‌‌گوید: «پس من نصف شب دختر شاه پریون می‌‌شم و با کفش بلورین در می‌‌رم.»

آنیا پس از آن روز رویایی در رم، به قصر بازمی‌‌گردد نه چون تحمل زندگی ساده مردم عامی را ندارد بلکه چون او نه خودخواه که بشدت دیگرخواه است و به غایت وظیفه‌‌شناس. به گفته خودش: «من اگر به وظایف خودم نسبت به خانواده‌‌ام و کشورم علاقه‌مند نبودم امشب به اینجا برنمی‌‌گشتم... یا هیچ برنمی‌‌گشتم.»

1. محصول 1953 آمریکا، کارگردان: ویلیام وایلر، بازیگران: آدری هپبورن و گریگوری پک.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها