یادمان نرود...

آن عشق بزرگ

کد خبر: ۳۱۰۳۴۲

روزهایی آنقدر روشن، آنقدر سپید، مثل خود صبح؛ که روز با آن معنی می‌گیرد، اما ما گاهی‌آنها را نمی‌بینیم . مایی که دل‌‌نگران لحظه‌های نه چندان روشن زندگی هستیم. این دل‌نگرانی‌هایی که ما را از دیدن آن سپیدی و آن روشنایی اصیل محروم می‌کند.

گاهی به خود می‌آییم که روز تمام شده و گاهی نیز به خود نمی‌آییم.

روزهایی آنقدر روشن، آنقدر سپید، مثل خود عشق؛ که زندگی با آن معنی می‌گیرد، اما ما گاهی و اغلب نمی‌بینیم‌اش. مایی که دل‌نگران حوادث نه چندان شیرین زندگی هستیم.

مباد که در این هیاهو عشق را از یاد ببریم.

روزهایی آنقدر روشن، آنقدر سپید، مثل خود صداقت؛ که دوستی با آن معنی می‌گیرد، اما ما گاهی نمی‌بینیم‌اش. مایی که دل‌‌نگران لحظه‌های نه چندان صادق زندگی هستیم.

صادقانه با خودمان بنشینیم و حرف دل را بشنویم.

کجاییم امروز ما؟ چه می‌کنیم؟ از آن روزها، از آن صبح، از آن سپید بی‌مانند، از آن عشق و آن صداقت و معرفت و... چه به یاد داریم؟

از خود بپرسیم؛ هر روز؛ که چگونه خاطره‌های آن صبح را در دل و در زندگی باید جاری کنیم؟

آن عشق و دوستی را؛ بهمن 57 را؛ یاد دوستان شهیدمان؛ پدران و مادران و برادران و خواهران‌مان را؛ یاد بزرگ‌ترین خاطره‌های یک ملت را.

یادمان نرود که این روزها، بهانه‌ای هستند برای آن پاسداشت.

من و تو هر روز.... هر روز که از کوچه‌ای با نام شهیدی می‌گذریم.... هر روز که آسمان را می‌بینیم... هر روز که می‌خندیم... باید یاد آن عشق بزرگ را که از مردم این کوچه‌ها، قهرمان ساخت، زنده داریم و بر آن مهر عظیم درود فرستیم.

علی مهربان

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها