در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
داستان تا اینجای کار در شب هزار و یکم به تعیین هویت پرداخته است. سختترین کاری که یک انسان میتواند انجام دهد تعیین هویتی است که در آن سرنخها بسیار کمیاب باشند و حتی هیچکدام به دیگری وصل نشوند. زهرا مشعوف دختری است که پدر پزشک او پس از مدتها حضور و خدمت در جبهه، به شهادت رسیده است؛ پزشکی به نام فرهاد مشعوف. زهرا که حالا از آب و گل درآمده و میخواهد برای ادامه تحصیل به تهران بیاید؛ تلاش میکند با همیاری و همفکری دوست پدرش یعنی دکتر موهبتی به جواب سوالاتی برسد که سالهاست با اوست. سوالهایی که هرگز جواب قانعکنندهای برای آنها پیدا نکرده است.
یک داستانک مهم اما فرعی در زمان آمدن زهرا به تهران و پیگیریهایش برای یافتن خانواده پدری شکل میگیرد. خانواده دکتر فرهاد هیچ میل و رغبتی برای ایجاد رابطه ندارند که هیچ اصلا قصد ندارند هرچند کمرنگ، این دیدارها و رابطههای عاطفی شکل بگیرد. آنها نه زهرا و نه مادرش را نمیخواهند و این که چرا واکنش خانوادههای دکتر مشعوف این گونه هست؛ به رغم این که آنها هرگز با رفتن فرهاد به جبهه مخالفتی نداشتند، هنوز معلوم نیست.
باری؛ اما زهرا دست از تلاش برنمیدارد تا این که راز یک عکس تا قسمتی کشف میشود. زهرا با سارا که دختر همان دکتر موهبتی همرزم دکتر فرهاد مشعوف است؛ رابطهای صمیمانه دارد. یا اقلا او را صادق یافته است. از این رو از سارا میخواهد که دکتر موهبتی دیگر از تلاش برای قانع کردن خانواده دکتر مشعوف برای دیدار با زهرا و مادرش دست بردارد و خودش به او کمک کند. زهرا و دکتر موهبتی در اولین دیدارشان به یک سرنخ عجیب میرسند؛ همان عکس عجیب. زهرا آن عکس دکتر مشعوف را که در حال بغل کردن نوازد دختری است آن گونه تصور میکرده که با واقعیت فرسنگها فاصله داشته است.
تعهد همیشگی زهرا این بوده که آن نوزاد؛ خودش است و در آغوش پدر قرار دارد؛ اما حقیقت چیزی جز این است. تاریخ شهادت دکتر مشعوف و تاریخ تولد زهرا و راهنماییهای دکتر موهبتی ظاهرا هرگونه شک و شبههای را برطرف میکند به این عنوان که این نوزاد کسی دیگر است و قطعا زهرا نیست. آنچه زهرا از دکتر موهبتی میخواهد این تقاضاست که تمام همتش را مصروف این مهم کند که هویت نوزاد چیست و متعلق به چه کسی است؟...
جدای از این موارد؛ «شب هزار و یکم» به دنبال تعیین هویت افراد دیگری هم خواهد بود. آنچه که از شخصیت دکتر موهبتی تا اینجا بیکار دیدیم؛ او باید یکی از اصلیترین کسانی باشد که یا خودش در تشخیص هویت آنها نقش اصلی را ایفا خواهد کرد یا این که حال بسته به مصلحت و یا چیزهای دیگر شاید این تشخیص هویتها را به تعویق بیندازد.
ارسال و دریافت نامههای زیادی که هیچ عنوانی ندارند به کمک او به زهرا پس زدن خانواده پدری این بار از سوی زهرا همه و همه جزو عناصر این داستان برای شدت تعلیق خواهند بود.
اما آنچه مهم مینماید، با تفاوتهای آنچه در گذشته روی داده؛ با زمان حال است. آدمها در حال تغییر هستند و خواستهها متفاوت است. فرقی هم نمیکند چه سطحی و چه قشری باشند. در شب هزار و یکم البته قشر خاص و آدمهای خاصی مد نظرند. پزشکانی که در جبهه حضور دارند و اگرچه آنها هم رزمندهاند، اما به تناسب نوع کاریشان، کمی حال و هوای خاص مربوط به خود را دارند. حالا شب هزار و یکم این فرصت را فراهم آورده است. دست بر قضا این اتفاق بسیار فراگیر است. یعنی در عمده جنگهای بزرگ و آنچه که بعدها از این جنگها فیلم و سریال تلویزیونی ساخته شده است؛ حضور این صنف به عنوان کاراکترهای اصلی بروبرگرد نداشته است. فیلمهای هالیوودی زیادی نیز مربوط به پزشکان و درباره حضور آنها در جنگهای جهانی اول و دوم ساخته شده و فیلمهای مستقل نیز همینگونه. حتی سریال تلویزیونی کمدی نیز درباره حضور این صنف تولید شده که دست بر قضا توانسته بسیار پرمخاطب باشد. در زمان خودش و حتی به واسطه این موفقیت، فیلمهای سینمایی نیز با مرکزیت داستانهای این سریال بعدها ساخته شوند.
«(M.A.S.H)مش» اگرچه قابل مقایسه با سریالهایی از این دست نیست،اما مثال آشکاری است که موفقیت حضور صنف پزشک را در جبهه و جنگ در آثار تلویزیونی و سینمایی نشان میدهد.
شب هزار و یکم این توانایی را دارد که با تعلیقهای ذاتی در نوع حضور صنف پزشک در جنگ و همچنین فیلمنامه موجهی که دارد و بازی روان بازیگران به سریالی پرمخاطب تبدیل شود. باید منتظر قسمتهای بعدی شد و اینکه زهرا ابتدا به کدام پاسخهایش خواهد رسید.
او را دختری میدیدهایم که از جنوب برای ادامه تحصیل به تهران آمده؛ مادری دارد که گویا رابطه احساسی و عاطفیشان اگرچه محکم نیست، اما آنچنان هم طبیعی جلوهگری نمیکند حتی میشود گفت یک نوع رابطه سرشار از احترام است ولی نه رابطه عاطفی، ضمن اینکه ما میبینیم این شخصیت اهل گریه کردن نیست و اگر هم در جایی اشک بریزد در تنهایی خودش است. پس چطور اینگونه آرزو دارد که بداند داستان آن عکس در ازای مربوط به آن داشت؟ یعنی و در واقع خود کاراکترهایی را هم که در حال حاضر میبینیم؛ نمیتوانیم قضاوت کنیم که فقط گذشتهشان ابهامانگیز است. نوع رفتار آنها در زمان حال نیز برای ما تردید ایجاد میکند که این روند باز هم به همان وجود تعلیق مساعدت میکند. در مورد دکتر موهبتی نیز این تردید حداقل از قسمتهای دوم و سوم ایجاد میشود. حال اکنون این پزشک سابقا رزمنده، گویاست. کارش، خانوادهاش و همهچیز به نظر میرسد در حال حاضر در مورد دکتر موهبتی شفاف است.
اما گاهی تردیدهایی به وجود میآید. مبنی بر اینکه آیا او دارد حقیقت را پنهان میکند؟ و آیا این پنهانکاری برای همیشه است یا او میخواهد زمان بیشتری برای رسیدن به هویت اصلی زهرا خرج کند. آیا او آدم منصفی است؟ و... همه این مواد میتواند کمک کند تا تعلیقهای مربوط به 2 زمان ماجرا پیگیری بیشتر از سوی بینندگان منجر شود و جذابیت بیشتری برای آنان خلق کند. ضمن اینکه باید منتظر ظهور و حضور شخصیتهای دیگر و احتمالا شخصیتهایی اساسی هم باشیم. هر چه باشد زمان حال معلوم است اما زمان گذشته با آنچه مربوط به سالهای 1364 و قبل از آن است؛ داستانکهایش از سوی افراد خلق شده؛ پس احتمالا در قسمتهای دیگر شاهد حضور آنها یا در همان زمان یا در زمان حاضر؛ خواهیم بود.
مهدی تهرانی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین: