جام جم آنلاین گزارش میدهد
شاید تنوع اقلیم در کشورمان باعث شده است این گوناگونی فرهنگ در گویش و زبان و آیین و رسوم را به ارمغان بیاورد.
اما مفهوم میراث معنوی گرچه برای ایرانیان ترکیبی نو به شمار میرود، اما سالهاست که تکتک مردمان این دیار برای صیانت و حفاظت از آن کوشیدهاند.
آیینهایی مانند عاشورا و تاسوعای حسینی یا حتی جشنهای نیمهشعبان تنها نمونهای از خروارها آیینی هستند که مردم ایران به صورتی خودجوش با برگزاری منظم سالانه آنها در حفاظت و صیانت از آن کوشیدهاند.
مرتضی رضوانفر، جامعهشناس و پژوهشگر مردمشناسی سالهاست در این حوزه به تحقیق و پژوهش میپردازد. او که ریاست پژوهشکده مردمشناسی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری را در کارنامه خود دارد مسوول تهیه پرونده بسیاری از آیینهای مردمی کشورمان برای ثبت در فهرست میراث معنوی ملی و جهانی بوده است.
او تحصیلکرده رشته جامعهشناسی و عضو هیات علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی و مدیر تهیه پروندههای میراث معنوی در یونسکو است. با وی به گفتگو نشستهایم.
برای شروع میخواهم به نکتهای اشاره کنم که شاید برای خیلیها هنوز نامفهوم باشد. اصلا میراث معنوی یعنی چه؟
در حوزه فرهنگ معمولا 2 نوع تقسیمبندی در مورد میراثهای فرهنگی وجود دارد. یکی میراثی مادی یا ملموس است و دیگری میراثی غیرمادی یا ناملموس که از آن به عنوان میراث معنوی نیز یاد میشود.
بخشی که در حوزه میراث مادی میگنجد مانند ابنیه تاریخی و اشیای منقول و غیرمنقول تاریخی سالهاست در یونسکو به آن پرداخته شده و در همین خصوص تشکیلات مستقلی برای حفاظت و مرمت از آن به وجود آمده و نیز نیروهای خاصی هم به همین منظور تربیت شدهاند. تشکیلاتی که به صورت روشمند، شیوههای مختلف حفاظت و مرمت از یک اثر تاریخی را تبیین میکند و آموزش میدهد تا این آثار ذرهای خدشه و آسیب نبینند.
اما بخش ناملموس و غیرمادی فرهنگ هیچ گاه آن طور که باید مورد توجه مردم قرار نگرفته است؛ چراکه اگر اینچنین بود هیچ روستاییای به شهر مهاجرت نمیکرد یا اگر به شهری مهاجرت میکرد، از پوشیدن لباس روستاییاش خجالت نمیکشید و آیینها و آداب و رسوم خودش را هم فراموش نمیکرد.
مردم کشورهای مختلف جهان در مسیر مدرنیته و تجدد عامدانه با هدف به این سمت رفتند و به نوعی از میراث معنوی خود دور شدند. انگیزه جوامع مختلف این بود که با دوری از این آیین متمدن و متجدد به شمار بیایند.
به عنوان مثال معمولا روستاییها کمتر از صنایع دستی به عنوان نماد در خانه خود استفاده میکنند، اما در جوامع شهری این مساله برعکس است. در واقع میتوان گفت در جوامع روستایی دور شدن از میراث معنوی تجدد محسوب میشود و در مقابل و در جوامع شهری و با نزدیک شدن به میراث مادی و قرار دادن آن در گوشهای از خانه نوعی تجدد است.
این روزها اما نگاه جهانی از شی مادی به میراث ناملموس سوق پیدا کرده و علتش این است که جامعه دوباره به سراغ آیینهایی رفته است که ناملموس به شمار میآیند و البته نیاز به حراست و حفاظت از آنها بیش از پیش به چشم میآید.
با این توصیف میراث معنوی ملل در تقابل با جهانی شدن قرار گرفتهاند؟
دقیقا همین طور است. یکی از علتهای آن هم عوارض منفی جهانی شدن است. جهانی شدن در کنار خوبیهایش، بدیهایی هم دارد. ازجمله آنها میتوان به این نکته اشاره کرد که تنوع فرهنگی کم شده و به نوعی همه شبیه هم شدهاند. به شوخی یا جدی میتوان گفت که پس از فرآیند جهانی شدن پیتزا به غذایی سازگار با همه ذائقهها تبدیل شده است یا مثلا بازیهای سنتی جای خود را به بازیهای الکترونیکی دادهاند و در یک کلام کل بشریت یک شکل شدهاند. در این وضعیت فرقی نمیکند که جمعیت جهان چقدر باشد. مهم این است که همه شبیه هم شدهاند. وقتی هم که همه چیز شبیه هم میشود بتدریج ارزشها رنگ میبازند. با یک مثال شاید بشود این مساله را بهتر توضیح داد. صنایع دستی را در نظر بگیرید. فکر میکنید صنایع دستی به واسطه چه موضوعی در تمام جوامع بشری ارزشمند هستند؟ چون هیچ هنرمندی در دنیا نمیتواند 2 اثر در این زمینه تولید کند و هر دو هم دقیقا شبیه هم باشند. این آثار به خاطر تک بودنشان در دنیا اهمیت و ارزش دارند. در واقع میتوان گفت شبیه هم شدن باعث شده ارزش انسانی کم شود، چرا؟ چون زیبایی در تفاوت است. جهان متنوع است و به همین واسطه است که اختلاف و تفاوتهایی نیز وجود دارد که باعث شده انگیزههایی نیز برای حفظ و صیانت از این تفاوتها شکل بگیرد.
وقتی شکل هم میشویم انگیزه برای زندگی کم میشود. تفاوت در خوراک، بازی، رفتار، لباس و همه و همه ارزش زندگی را بالا میبرد. اصلا چرا طی سالهای اخیر غربیها نگاهشان دوباره معطوف به شرق شده است. دلیل این مساله را میتوان در تنوع نژادی، فرهنگی و رفتاری در شرق عالم جستجو کرد. همین مساله باعث شده در پست مدرنیسم غربی نگاه به گذشته و شرق انگیزه زندگی را برای خیلی از غربیها بالا ببرد.
همه این عوامل که گفته شد دست به دست هم داده تا حفظ و صیانت از میراث معنوی برای یونسکو مهم شود.
با توجه به اهمیتی که میراث معنوی برای یونسکو پیدا کرده، روند ثبت جهانی این میراث برای حفاظت از آنها چگونه شکل گرفت؟
بحث میراث معنوی نزدیک به 2 دهه است که در کنوانسیون یونسکو طرح شده و در نهایت به ثبت شاهکارهایی معنوی ختم شده که در جهان وجود دارد.
در سالهای ابتدایی این طرح یعنی از سال 2001 تا 2005، 90 موضوع به عنوان میراث معنوی به ثبت رسید که پس از مدتی ایراداتی در این زمینه به وجود آمد و نشان داد این فرآیند نیاز به یک بازبینی مجدد دارد و باید تعریف جامع و کاملی از آثاری که قرار است در این فهرست به ثبت برسد به دست بیاید.
به عنوان مثال ثبت یک خالکوبی ساده روی بدن یا حتی ساخت یک خنجر نمیتوانست به عنوان شاهکار میراث معنوی بشری معرفی شود و همردیف با بزرگترین آیینهای یک کشور قرار بگیرد. همین ایرادات باعث شد این کنوانسیون نگاه جدیدی به ثبت آثار در یک کشور داشته باشد و سپس یونسکو از کشورهای عضو خواست فهرست جدید از آثار قابل درج در فهرست میراث معنوی را به این سازمان ارسال کنند.
با توجه به ویژگیهایی که میراثهای معنوی دارند، به نظرمی رسد بحث حفاظت از آنها هم نیاز به تعریفی تازه دارد.
بله. باید گفت محافظت از میراث معنوی تفاوتهای زیادی با حراست و صیانت از میراث ملموس و مادی دارد. به عنوان مثال در حوزه میراث میتوانیم یک اثر تاریخی را مرمت کنیم ولی آیا آداب و رسوم را میتوان مرمت کرد؟ در برخی موارد حتی دخالت دولتها برای حفاظت از میراث معنوی نتیجه عکس میدهد و باعث از بین رفتن آن آیینها میشود. به عنوان مثال اگر دولت بخواهد متولی برپایی یک جشن مردمی شود، خود به خود مردم کنار میروند و با خود میگویند که دولت این آیین را دارد برپا میکند و دیگر چه نیازی به حضور آنهاست. حتی در این مواقع ممکن است مردم از دولت نیز متوقع بشوند؛ در حالی که ارزش میراث معنوی به این است که با زندگی مردم همراه شود. اصلا یکی از معیارهای ثبت یک اثر در فهرست یونسکو همین موضوع است که این میراث باید بخشی از هویت مردم باشد و خانواده و جامعه توام درگیر تولید و انجام آن باشند.
نگاه یونسکو هم به همین شکل است، یعنی اگر کل خانواده درگیر برگزاری یک آیین باشند نیاز به ثبت آن هم بیشتر احساس میشود. به عنوان مثال در ایران آیین عزاداری عاشورا و محرم به صورت خودجوش از سوی مردم انجام میگیرد و در این میان از بچه تا پیرمرد هر کدام بخشی از این آیین را با اعتقاد خود برگزار میکنند. حفاظت از آیین و مراسمی مانند عاشورا که در رگ و پوست و جان تمامی سنین مردم ایران ریشه دوانده است مانند حفاظت از یک بنای تاریخی نیست و تنها با حضور خود مردم صورت میگیرد.
با این تفسیر اصولا ثبت و حراست از میراث معنوی برای کشوری مانند ایران چگونه تعریف میشود؟
ما ایرانیها مانند بسیاری از کشورهای جهان هر روز به سمت شهریتر شدن پیش میرویم یا بهتر است بگوییم روستاهای ما هر روز شهریتر میشوند. ما نمیگوییم این حرکت بد است، اما ما با این خطر روبهرو هستیم که با ورود فناوری و مدرنیته کمکم داریم هویتمان را از دست میدهیم. الگوهای محلی و بومی دیگر جایی در زندگی روزمره ما ندارند و اگر این روش ادامه پیدا کند و این الگو را از جوان ایرانی بگیریم باید مدرنیته غربی را به آن جوان به عنوان الگو هدیه بدهیم. در این حالت جوان با توجه به این الگو نمیتواند زندگی ایرانی داشته باشد. ما به عنوان مثال نمیگوییم که فناوری و موسیقی غربی بد است، ولی ضرورت دارد همراه با آن به سمت آیینهای خودمان نیز پیش رویم یا آن که در همین زمینه ما نمیدانیم موسیقی غربی همان آرامشی را که موسیقی سنتی ما به ما میدهد دارد یا نه؟ اما میتوانیم این آرامش بخشی موسیقی سنتی را برای جوان ایران یادآوری کنیم. در این زمینه نیاز به آموزش و برنامهریزی داریم.
ایران امروز کشور جوانی است. جمعیت جوان برای باورها و اعتقاد خود چه الگویی میخواهد. در این میان چه الگویی بهتر از سنتهای ایرانی چراکه طی هزاران سال سابقه خود با آزمون و خطاها امتحان شده و با توجه به نیازهای ما شکل گرفته است.
اما این الگوهایی که شما از آن به عنوان میراث معنوی ایرانیان یاد میکنید، برای برخی از مردم امروزی کاربردی ندارند.
بله این درست است، زیرا خیلی از حوزههای فرهنگی وقتی کاربرد خود را از دست میدهند، از بین میروند. مثلا آدمهای یک جامعه وقتی لباس سنتی خود را کنار میگذارند و لباس دیگری به تن میکنند، بتدریج آن لباس کاربرد خودش را در جامعه از دست میدهد. زمانی این اتفاق رخ نمیدهد که افراد جامعه به نتیجه برسند آن لباس کارکردی برایشان دارد یا حداقل باعث حفظ هویتشان میشود.
با این دیدگاه برای آن که یک الگو حفظ شود باید با نیازهای روز همخوانش کرد. به زور نمیتوانیم موسیقی سنتی را به عنوانی میراثی معنوی به جوان امروز معرفی کنیم بلکه باید این موسیقی تلفیق شود تا کارکرد داشته باشد، اما این تلفیق نیز شیوه دارد و نباید با نگاهی غیر کارشناسانه به آن نگریست.
به عنوان مثال در همین زمینه حفظ موسیقیهای سنتی در هر کشوری روش خاصی در نظر گرفته شده است و غالب کشورها به سمتی پیش رفتهاند که موسیقی خودشان را حفظ کنند.
به عنوان مثال فرانسه از موسیقی پاپ مالیات میگیرد و به موسیقی کلاسیک سوبسید میدهد یا در کشوری دیگر موسیقی کلاسیک را با نمادها و نشانهای روحی- روانی جامعه به روز میکنند و به جوانان ارائه میدهند. همه اینها در حالی است که در یونسکو برای حفاظت از میراث معنوی به جمعبندی خاصی رسیدهاند. این سازمان از کشورها خواسته است براساس نیاز خودشان از میراثهای معنویشان حفاظت کنند.
در میراث مادی مرمت، حفاظت فیزیکی و بحث موزهای کردن اشیا وجود دارد، اما درحوزه میراث معنوی شناسایی، مستندسازی، پژوهش، ثبت، آموزش و انتقال و ترویج ازجمله مسائلی است که در حفاظت از میراث معنوی کاربرد دارند.
به عنوان مثال همین که از موسیقی نواحی ایران آرشیوی تهیه شود، همان آرشیو نوعی حفاظت به شمار میرود یا آن که مثلا ما آن آیین مورد نظر را وارد واحدهای درسی دانشگاه کنیم. این امر نیز جزیی از حفاظت به شمار میرود.
میراث معنوی چه حوزههایی را شامل میشود. آیا ما بر هر چیزی میتوانیم نام میراث معنوی بگذاریم؟
میراثهای معنوی به 5 حوزه تقسیم میشود که اولین آن میراث شفاهی است که زبان و گویش را شامل میشود. باید توجه داشت که زبان و گویش در واقع حملکننده میراث شفاهی به شمار میروند.
حوزه دیگر میراث معنوی هنرهای نمایشی و موسیقیایی است. آیینها، آداب و رسوم و جشنها هم یکی دیگر از این حوزهها هستند.
دانشهای سنتی مثل طب سنتی و ستارهشناسی نیز یکی دیگر از این بخشها به شمار میروند. مثلا حتی فنون و شیوههای دامداری ما ایرانیان نیز چون دارای اطلاعات و دانش بوده است جزیی از میراث معنوی به شمار میرود.
آخرین حوزه هم فنون و مهارتهای خاصی است که در کشورهای مختلف دنیا رایج است.
یک اثر معنوی برای ثبت در فهرست یونسکو باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
اول این که باید این اثر بخشی از هویت یک جامعه باشد، زنده و تاریخی بودن آن نیز بسیار مهم است. یکی دیگر از معیارها این است که اثر باید نسل به نسل منتقل شده باشد و منافاتی با کنوانسیونهای قبلی یونسکو نداشته باشد.
این موضوع به آن علت مطرح شده است که به عنوان مثال مبادا آیینی در این زمینه به ثبت برسد که علیه گروه یا فرقه خاص دیگری باشد چون ثبت آن باعث ناراحت شدن گروهی دیگر میشود یا از دیگر سو آیین خاصی نباشد که جهانی شدن آن باعث ناراحتی برگزارکنندگان آن آیین نیز باشد.
این نکته مهمی است که باید به آن توجه بسیاری شود،زیرا برخی از اقوام دنیا مراسم ویژهای دارند که خاص گروه اقلیتی است که دوست ندارند آیین و مراسم خاصشان در جایی دیگر مطرح شود. یونسکو به تمام این مسائل اشراف داشته و نسبت به آنها دغدغه دارد.
از دیگر اولویتهای ثبت یک اثر در فهرست جهانی یونسکو این است که میراث مورد نظر با کشورهای دیگر مشترک باشد یا آن که در فهرست پاسداری فوری قرار گرفته باشد. فهرست پاسداری فوری در واقع مانند فهرست آثار در معرض خطر است که در حوزه آثار مادی وجود دارند.
برگردیم به سراغ آثار ثبت شده کشورمان در این فهرست. در ذهن مردم این پرسش وجود دارد که چرا نوروز به عنوان یک میراث ایرانی به صورت منفرد از سوی کشورمان در یونسکو به ثبت نرسید.
خیلی ساده باید بگویم که جزو اولویتهای ثبتی یونسکو این بود که این اثر و دیگر آثار به صورت مشترک ثبت شود. ابتدا قرار بود هر کشور سالی یک اثر ملی و یک اثر فراملی را به صورت مشترک با همکاری دیگر کشورها به ثبت برساند و در همین راستا نوروز نیز به صورت مشترک با همکاری بیش از 10 کشور به ثبت رسید.
بهتر نبود نوروز به صورت منفرد از سوی ایران به عنوان یک اثر ملی و نه فراملی ثبت شود؟
ما اگر نوروز را از سوی ایران به صورت انفرادی به ثبت میرساندیم، کشورهای دیگر هم با ارائه اسنادشان میتوانستند به این پرونده ملحق شوند، اما همین که کشورهای همسایه پذیرفتند ایران متولی تهیه پرونده شود و خودشان نیز معتقد بودند خاستگاه نوروز در فرهنگ و هنر جهان ایران بوده و هست، امر مهمی به شمار میرود.
جالب آن است که در کل تاریخ ثبت آثار میراث معنوی بزرگترین پرونده متعلق به نوروز بوده است که چندین کشور درگیر پرونده آن بودهاند. به نظر من خود این موضوع یک ارزش به شمار میرود که نوروز نه از سوی یک کشور بلکه توسط چندیدن کشور به ثبت رسید.
لزوم اینکه یونسکو مایل است آیینها و میراث ناملموس به طور مشترک میان کشورها به ثبت برسد چیست؟
یونسکو معتقد است توسعه پایدار تنها با ارتباط و صلح و گفتگو در بین کشورها شکل میگیرد ، لذا جوامع مختلف را برای ثبت میراث معنوی به کارهای مشترک دعوت میکند.
آگاهی بخشی مهمترین بخش حفاظت است، همین که ملتها بفهمند خود چه دارند و تازه بعد از آن بفهمند این میراث تازه مشترک نیز هست، احساس رقابت ایجاد نمیشود بلکه احساس همدلی به وجود میآید.
هدف میراث معنوی اصلا شناخت ملتها از یکدیگر و پیداکردن وجوه مشترک و جذاب یکدیگر است.
ببینید، اکنون نزدیک به 170 کشور در یونسکو دور هم جمع میشوند تا هر کاری که انجام میدهند با هدف نزدیکتر شدن ملتها به یکدیگر باشد. حال ما بیاییم به دنبال تفارق در این زمینه بگردیم شاید اصلا با اهداف یونسکو همراه نباشد. این تبادل فرهنگی که یونسکو به دنبال آن است دقیقا همان کاری است که تلویزیون انجام میدهد. یعنی از فرهنگها و جوامع مختلف آیینها را معرفی میکند تا ما را با یکدیگر آشنا سازد و در نهایت به ما برای رسیدن به درک ریشههای مشترک فرهنگی کمک کند.
ثبت پروندهها بعد از 3 سری داوری صورت میگیرد. هرساله تا 31 آگوست پروندههایی که برای یونسکو است ارسال میشوند و مورد بررسی قرار میگیرند و در نهایت در سپتامبر سال بعد آثار برگزیده معرفی میشوند.
شما جایی گفتهاید که 2200 عنوان از تجلیات میراث فرهنگی و معنوی در فرهنگ ایرانی وجود دارد. آیا واقعا میتوانیم تمام این 2200 عنوان را به ثبت ملی برسانیم؟
سال 86 که من رئیس پژوهشگاه مردمشناسی شدم، کنوانسیون یونسکو کشورهای عضو را ترغیب به تهیه فهرستی از میراث معنوی کرد. ما نیز در این خصوص فهرستی از استانها درخواست کردیم. 320 مردمنگاری که در آن زمان از 320 شهرستان کشور از طریق پژوهش میدانی به دست ما رسید، گنجینه عظیمی را در اختیار ما قرار داد.به جرات میتوانیم بگوییم که اکنون توانایی ثبت 2200 اثر را در فهرست میراث معنوی کشور داریم. اما این تمام میراث معنوی ما نیست، میراث معنوی بیشماری در ایران امروز وجود دارد که میتواند در این فهرست قرار بگیرد.
در حالی که بسیاری از مواریث معنوی و مفاخر کشورمان از سوی دیگر کشورها بویژه کشورهای همجوار در فهرست میراث معنوی ثبت میشود عکسالعمل کشورمان در این زمینه چیست یا چه میتواند باشد. نمونه بارز آن موسیقی عاشیق لار است که از سوی کشور آذربایجان ارائه و در فهرست آثار معنوی به ثبت رسیده است.
علت این که میگوییم رسانهها در مساله آگاهی بخشی به میراث معنوی نقش مهمی دارند به نوعی به همین سوال نیز برمیگردد. اطلاعرسانی رسانهها از سوءتفاهم در زمینه اهداف کنوانسیونی که هدفش صلح و آرامش است، جلوگیری میکند. حتی خود کنوانسیون نیز در برنامههای خودش این مساله را مدنظر قرار داده که ثبت یک اثر باعث اختلاف بین 2 قوم نشود و در این راستا حد و مرزی را در این زمینه گذاشته است تا مثلا هر کشوری هر ساله بیش از 2 اثر به ثبت نرساند.
معمولا کشورهای همسایه نسبت به میراث هم رقابت دارند. این موضوع به خودی خود موضوع بدی نیست که حساسیتی در حراست از میراث معنوی کشورها بین اقوام مختلف وجود داشته باشد، اما دربرخی موارد ممکن است اختلاف ایجاد شود؛ یعنی اگر کشوری اثری را به ثبت برساند و کشور دیگری نتوانست آن را به ثبت برساند، آن وقت این مساله میتواند منشا اختلاف شود.
براساس قوانین یونسکو چنین چیزی امکان ندارد. حتی اگر اثری هم از سوی کشوری ثبت شود یک کشور دیگر میتواند با توجه به اسنادی که دارد آن اثر را به نام کشور خودش ثبت کند.
به عنوان مثال همین موسیقی عاشیق لار با تعریف یونسکو تنها برای کشور آذربایجان به عنوان میراث اصلی ثبت نمیشود و اگر ایران اسنادش را بعد از این کشور به یونسکو ارائه کند، موسیقی عاشیق لار یک میراث فرعی به شمار نمیرود. با تعبیر یونسکو همه کشورها موظف به حراست از میراث معنوی هستند، حال اگر این حراست به صورت مشترک صورت بگیرد و پروندهها از سوی چند کشور ارائه شود شایستهتر است.
این موضوع در مورد مفاخر ملی کشورها هم صادق است؟
متاسفانه اکنون در کنوانسیون میراث معنوی یونسکو تنها مفاخر زنده میتوانند در فهرست میراث معنوی به ثبت برسند. در واقع تعبیرشان این است که گنجینههای زنده بشری باید مورد مراقبت قرار بگیرند. به همین سبب افرادی که صاحب دانش، فن و مهارت خاصی هستند و از هر جهت نمونه به شمار میآیند هم هنرشان و هم شخصیت رفتاریشان میتوانند در این فهرست ثبت شوند.
به عنوان مثال از ایران در حوزه هنرهای سنتی میتوان اشخاصی را یافت که به عنوان میراث معنوی میتوان آنها را در این فهرست ثبت کرد.
البته اکنون سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ایران نیز در قالب یک طرح به یونسکو پیشنهاد داده است که فهرستی از مفاخر غیر زنده ایران مانند مولانا، شمس، ابوعلی سینا، فردوسی و... که مفاخر همیشه ایران سربلند هستند پس از ثبت ملی در فهرست میراث معنوی در فهرست جهانی نیز به ثبت برسند.این ایده از آنجا شکل گرفته است که ما معتقدیم چنین شخصیتهایی تنها یک فرد نبودهاند که با درگذشتشان از یادها فراموش شوند، بلکه این افراد به واسطه آثارشان کماکان اثر بخش بوده و خواهند بود و تا زمانی که آثارشان زنده است خودشان هم زنده هستند.
درحال حاضر آیینهای پهلوانی را به عنوان پیشنهاد به یونسکو ارائه کردهاید. این پرونده در چه مرحلهای قرار دارد؟
یکی از موارد که قرار است در سال آینده به عنوان نماینده میراث معنوی ایران در فهرست یونسکو به بحث گذاشته شود، آیینهای پهلوانی ما ایرانیهاست که اهمیت بالایی برای ثبت در فهرست جهانی دارد.
این آیینها در واقع مجموعهای از اعتقادات هنری و ورزشی است که بار فرهنگی بالایی دارد. این آیین موسیقی خاص خودش را دارد و حتی متن، اسطورهها و باورهای خاص خودش را نیز دارد. همه این مسائل به باورهای مذهبی گره خوردهاند تا الگوهای ارزشی و اخلاقی در جایی به نام گود زورخانه به نسلهای بعد انتقال یابد.
آیین پهلوانی ما ایرانیها در واقع یک آیین صلحطلبانه بوده و هست که توانسته ابزار خشن جنگی مانند سپر، کمان و گرز را تبدیل به نمادها و نشانههایی کند که کاملا انسانی، احساسی و صلحطلبانه است.
آیینهای پهلوانی حتی در دورهای حفظ امنیت جامعه ایرانی را به عهده داشته است. در این نظام حفظ ناموس و سلامت افراد محل به عهده جوانان زورخانهای بوده است که با اقتدا به مولای متقیان و با پرورش بدن از مظلومان حفاظت کنند.
مطمئنا با ثبت این آیین ایرانی در فهرست میراث معنوی یونسکو سال آینده، ما شاهد ثبت یک میراث مهم ایرانی خواهیم بود که البته وظیفه ما پس از ثبت آن در حفاظت و صیانت از آن مهمتر خواهد شد.
مهدی نورعلیشاهی
جام جم آنلاین گزارش میدهد
جام جم آنلاین گزارش میدهد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک فعال سیاسی:
یک نماینده مجلس:
در گفتوگوی «جامجم» با استاد حوزه و مبلغ بینالملل بررسی شد
گفتوگو با موسی اکبری،درخصوص تشکیل کمپین«سرزمین من»وساخت و مرمت۵۰خانه در منطقه زنده جان