به یاد سرداران شهید سپاه و مردم مظلوم سیستان

زیر باران باید رفت

...باران همچنان می‌بارد ، چشم‌ها کفاف دلتنگی‌مان را نمی‌دهند ، چترها را می‌بندیم ، زیر باران باید رفت.
کد خبر: ۲۸۷۷۳۵

بارانی از اندوه، جان شیفته جهان را به خود مشغول کرده است، درختان ایستاده‌تر از همیشه تن به باران داده‌اند، باران بند بند انگشتان درختان را می‌شمارد و تا سیاهی دل آسفالت جریان می‌یابد، ابرها اندوه می‌بارند، خیابان‌ها به راه افتاده‌اند.

باز این چه اندوه سرشار و مصیبت گریه باری است که هر چشم‌مان چشمه‌ای شده است؟ باز این چه ظلم فراگیری است که تبرداران، سروترین درختان را به مهمانی جنون می‌برند؟ باز این چه اندوه ژرف و غم شفافی است که دامن گل‌ها را رها نمی‌کند؟ این سرشاری بیدهای مجنون و نرگس‌های پرخون، این گریبان چاکی آسمان در سوگ کدام ستاره سهیل است؟

کدام صیاد آرامش دیریاب ماهی‌ها را به آشوب کشانیده و دم بازی کدام کوسه ماهی، زلالی دریا را آشفته کرده است؟

در سوگ کدام خورشید است که گل‌ها سر برهنه از خاک تا افلاک قد می‌کشند؟

ما در داغ کدام آسمان، کدام‌ ماه، کدام ستارگان می‌باریم که پرندگان از هر کجا که آسمان را شروع می‌کنند بر شانه‌های ما فرود می‌آیند؟ شانه‌هایی که بی‌چتر، زیر بارانی‌ترینی که می‌شناسم راه می‌روند و شروه‌‌خوانی می‌کنند.

شانه‌هایی که تنها صدای بال فرشتگان بر آن باریده بود.

در کدام اوج ایستاده‌ایم که پرندگان از دستان آسمانی ما دانه برمی‌چینند و با ربنای ما آسمان را گسترش می‌دهند.

دیروز، در زلال‌ترین صبح پاییزی دست‌هایی از تبار تیره تبر، و از نژاد عریان عربده، باغ را به قربانگاه ‌بردند، و درختانی از تبار طوبی را به خنجر کین مهمان کردند.

امروز اندوه می‌باریم و زلال می‌شویم، بی‌چتر در باران‌های مداوم پاییزی راه می‌رویم و از صدای هیچ رگباری، نهیب هیچ ابر سترونی هراسی به دل نداریم.

امروز بغض‌ فروخورده‌امان را در آسمان می‌پاشیم تا فردای مزارعمان خورشیدی‌تر باشد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها