بروس ویلیس که حالا دیگر 54 سال دارد، سال پیش قسمت چهارم فیلم پلیسی «جان سخت» را روی پرده داشت و امسال هم با پروژه «جانشین‌ها» توانایی‌هایش را به رخ کشیده است. او 3 پروژه سینمایی اکشن دیگر را هم در دست اجرا دارد. درامی به نام «اختراع شده»، فیلمی با موضوع سازمان‌های ضدجاسوسی به نام «سرخ» و یک داستان مافیایی به نام «اسکارپا» آثاری هستند که پس از این پروژه علمی تخیلی، از او روانه پرده‌های سینما می‌شود. او در هر سه این فیلم‌ها مامور پلیس یا اف.بی.آی است با این تفاوت که در سومی مامور مخفی‌ای است که وارد تشکیلات دشمن شده است.
کد خبر: ۲۸۷۱۶۶

ویلیس، نخستین بازیگری است که از او دعوت شد تا از چهره و فیزیک بدنش برای بازی کامپیوتری استفاده شود. شاید بازی در نقش‌های اکشن و تریلر و نیز بازی در سین‌سیتی که نوعی کمیک‌استریپ بود، دلایلی بود که تولیدکنندگان «جانشین‌ها» به سراغ بروس ویلیس رفتند.

مخاطب‌هایی که به دیدن این فیلم می‌آیند منتظرند چه نوع فیلمی ببینند؟

این یک اثر ترسناک تعلیقی است؛ یک اثر ترسناک اکشن، به همین دلیل هم کلی صحنه‌های اکشن دارد، شاید این صحنه‌ها بیشتر از آن چیزی باشد که برای دیدنش می‌روید. در این فیلم یک جورهایی ماجراهای پلیسی کارآگاهی هم وجود دارد و من وقتی که دارم در خیابان‌ها می‌دوم، همه تلاشم این است که جهان را نجات بدهم. من برای دهمین بار با خودم فکر می‌کنم که این دهمین‌باری است که من دارم جهان را نجات می‌دهم.

یک کمی درباره شخصیت خودتان بگویید.

شخصیت من... خب او یک آدم عجیب غریب، غرغرو، تندمزاج و زودرنجی است. پلیس است، شاد نیست و از مسیری که حوادث طی می‌کنند ناراحت است. با همسرش توافق ندارد و از او جدا شده، اما حالا می‌خواهد که همسرش برگردد. یکی از دلایل تولید این فیلم این بود که مردم دوست دارند پشت ماسک پنهان شوند که خودتان هم می‌دانید، حس بدی نیست. شرط می‌بندم آدم‌های زیادی هستند که دوست دارند بتوانند پشت چنین ماسک‌هایی پنهان شوند.

می‌شود یک کمی درباره مفهوم «جانشین‌ها» توضیح بدهید؟

موبایل دارید؟ به خاطر می‌آورید زمانی که موبایل نداشتید، وقتی تلفن همیشه با شما نبود و در ارتباط مداوم با دنیا نبودید، زندگی چطور بود؟ این موبایل یکی از خاص‌ترین انواع تکنولوژی است، از این زاویه که می‌تواند یک نوع کمک دیداری در راه رفتن به وجود بیاورد. در برابر خطر نفوذناپذیر است و می‌تواند از انسان واقعی حمایت کند و به او بگوید دارد چه می‌کند، به چه فکر می‌کند و حتی چگونه حرکت می‌کند.

توضیحش مشکل است؛ بیشتر یک مفهوم دیداری است تا کلامی، اما خیلی از آن دلنشین‌تر است. در واقع دیگر این جانشین‌ها از کنترل خارج شده و به تمام دنیا رسوخ کرده و هر کسی یک جایگزین دارد. این یک مفهوم جالب است که به نوعی زندگی واقعی را پیش چشم ما می‌آورد و از تکنولوژی برای نشان دادن آن استفاده می‌کند.

آیا این فیلم واقعا برای شما جالب است؟

کلا برای من جالب نیست؛ بلکه به من هشدار می‌دهد. فقط یک راهی برای مردم است تا اطلاعات را سریع‌تر به هم منتقل کنند. به عنوان مثال، مرگ مایکل جکسون، در سراسر جهان ظرف 4 ثانیه منتقل شد، در یک زمان بسیار بسیار کوتاه و این نمی‌توانست 10 سال پیش به این شکل اتفاق بیفتد و 20 سال پیش هم نمی‌توانست چنین اتفاقی بیفتد. اطلاعات با سرعت خیلی بیشتری منتقل می‌شوند. من از طرفداران تکنولوژی شبکه اجتماعی یا تکنولوژی الکترونیک نیستم، اما اگر این قدرت الان از کار بیفتد، مجبوریم همه‌مان راهمان را بکشیم و برویم خانه‌هایمان.

کار کردن با رادا میچل چطور بود؟

او بزرگ است. او واقعا یک بازیگر بزرگ است. کار مهمی دارد و فیلم‌های بزرگی بازی می‌کند.

قصه از کجا شروع شد؟

«رابرت وندتی»، مثل همه مردان جوان در حالی راهی کالج شد که یک عالم فکر و رویاهای بزرگ داشت. خودش می‌گوید هدفش این بود که همینگوی بعدی باشد. وقتی مدرک لیسانسش را از دانشگاه فلوریدا گرفت، به این نتیجه رسید که نمی‌تواند با داشتن یک مدرک دانشگاهی به این دل‌خوش کند که می‌تواند نویسنده داستان شود. پس به سراغ شغل‌های نیمه‌وقت رفت و سرانجام در یک انتشاراتی مشغول کار شد و با دیدن یک کمیک بوک یا کتاب مصور، زندگی‌اش عوض شد.

او که تا آن زمان مثل بسیاری از مردم فکر می‌کرد خواندن کتاب مصور مختص نوجوان‌هاست، عاشق این کتاب شد و سراغ این دسته از کتاب‌ها رفت. وندتی با خواندن چندین جلد کتاب مصور سعی کرد تا خودش هم یک کتاب مصور بنویسد و سرانجام در سال 2003، مجموعه داستان‌های کمیک بوک «وندتی» را منتشر کرد و «جانشین‌ها» ناگهان همه فروشگاه‌های کتاب را به تصرف خودشان درآوردند. این داستان‌ها ماجرای مردمی بود که به صورت غیرمستقیم و از طریق نمونه مصنوعی خودشان که همان «جایگزین‌ها» یا «جانشین‌ها» هستند، زندگی می‌کنند. داستان این کتاب‌ها که در ژانر علمی تخیلی نوشته شده‌اند به نوعی از مفاهیم سیاسی اجتماعی هم برخوردارند.

وندتی با تلاش توانست سطح جدیدی از جایگزین‌ها را به وجود بیاورد و با استفاده از بروس ویلیس، این داستان دلهره‌آور را درست پیش ببرد. او با لبخند می‌گوید: «فقط وقتی که فهمیدم بروس ویلیس در این فیلم بازی می‌کند، باورکردم که این قصه دیگر به یک فیلم تبدیل شده است.»

آدم‌ها خیلی تنبل هستند پس هر چیزی ممکن است.

اما کارگردانی این فیلم را هم جاناتان موستاو برعهده دارد که ترمیناتور 3 را با موفقیت کارگردانی کرد و برای این کار از «آرنولد شوارتزنگر» بهره گرفت. این کار، تجربه خوبی برای استفاده از ربات‌ها و آدم‌ها بود.

موستاو، تحصیلکرده‌ هاروارد است و با شرکت‌های معتبری مثل موسسه لی استراسبرگ کار کرده است. او از اول از فکر این که روزی روبات‌ها جانشین انسان شوند و کارهای او را انجام دهند خوشش آمد. اما به همین اکتفا نکرد و سراغ دانشمندان رفت تا نظر آنها را نسبت به این ایده بپرسد و از آنجا که او بر این باور است که انسان‌ها ذاتا تنبل هستند و ترجیح می‌دهند دیگران کارهایشان را انجام بدهند، این موضوع به دلش نشست. او در این باره می‌گوید: «وقتی موضوع برایم جالب شد، رفتم درباره‌اش تحقیق کردم. بعد نشستم و فیلمنامه آن را نوشتم.»

«موستاو» درباره جذابیت‌های این فیلم که باعث شد آن را بسازد، می‌گوید: «هسته این فیلم آن چیزی است که در جامعه امروز ما اتفاق می‌افتد؛ ما به تکنولوژی بسیار وابسته شده‌ایم، بیشتر از هر زمان دیگر و داریم در انزوا فرو می‌رویم و از ارتباطات مستقیم فاصله می‌گیریم.» او می‌گوید: «اینترنت و تلویزیون باعث شده که ما در جای دیگری به جز روابط انسانی به دنبال یافتن پاسخ سوال‌هایمان باشیم و از اطرافمان جدا بمانیم. بنابراین برای ایجاد ارتباط با محیط و برگشت به خودمان لازم است این رابطه تنگاتنگ با تکنولوژی را از بین ببریم.»

او در پاسخ به این سوال که آرزو دارد این فیلم به چه نتیجه‌ای برسد، می‌گوید: «دلم می‌خواست این سوال را نپرسید، اما جواب می‌دهم. دلم می‌خواهد این فیلم ما را به گفتگو با همدیگر راهنمایی کند، هرچند فیلم این پاسخ را نمی‌دهد. اما من خودم را موظف می‌دانم که به همه سوال‌ها پاسخ بگویم.»

«موستاو» برای ساخت جایگزین‌ها از ترکیبی از گرافیک کامپیوتری با انیمیشن‌های مختلف استفاده کرده و در کنار آنها اعضای مصنوعی پزشکی را هم به کار برده است. آنها بعدا روی روبات‌هایی که ساخته بودند، به وسیله سیلیکون پوست کشیدند و بخش‌های حرکتی را به وسیله کامپیوتر به آن اضافه کردند. او می‌گوید: «از ساختن این مدل‌ها کلی کیف کردیم. ما مثل بچه‌های کوچکی بودیم که دارند قطارشان را راه می‌اندازند تا با آن بازی کنند، اما قطار ما به یک فیلم بزرگ‌ هالیوودی تبدیل شده است.»

زندگی یک ربات

«جایگزین‌ها» یک فیلم علمی تخیلی اکشن است که «جاناتان موستاو» آن را بر مبنای داستان‌های کمیک‌استریپ «رابرت وندتی» کارگردانی کرده و از بازیگری مثل «بروس ویلیس» هم بهره برده است.

این داستان که در آن هر فردی یک ربات مشابه دارد که به جای او در زندگی اجتماعی حضور پیدا می‌کند، به بحث‌های مهمی دامن زده است. «جایگزین‌ها» که تنها 2 هفته از اکران آن در آمریکا می‌گذرد، توانسته یک چالش حسابی را به وجود بیاورد. آدم‌های این فیلم، در خانه‌شان روی یک صندلی راحتی استراحت می‌کنند و با رابط‌هایی که به مغزشان وصل است همه رفتارهایی را که می‌خواهند، به جایگزینشان منتقل می‌کنند. با این حال، این کار بی‌خطر هم نیست و سرانجام با آسیب دیدن یکی از ربات‌ها، او اپراتورشان را می‌کشد. از اینجا بروس ویلیس یا آقای «گریر» که بازرس اف.بی.آی است و جایگزین خودش هم خراب شده، وارد ماجرا می‌شود تا جلوی این جریان را بگیرد. با این تفاوت که او در دنیای جایگزین‌ها تنها موجود واقعی است.

مترجم: آرزو پناهی
منبع: اورلاندو سنتینل/ دیجیتال ژورنال

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها