گزارشی از چالش‌های پیش‌روی نسل جدید تئاتر ایران

چشم‌اندازی در مه

«بروشور‌ها خبر از تغییر نسل می‌دهند.» این جمله ممکن است در نگاه اول هم بی‌معنی باشد و هم مضحک، اما وقتی بنویسیم مراد از بروشور، بروشور نمایش‌هایی است که طی این سال‌ها در معدود تالار‌های نمایشی کشور به صحنه رفته‌اند قضیه کمی فرق می‌کند، اما این هم کافی نیست، هنوز هاله‌ای از ابهام جمله یاد شده را در برگرفته، درست مثل هاله‌ای که دور تا دور سرنوشت نسل جدید یا جوان تئاتر ایران قرار دارد و نمی‌گذارد کسی بفهمد چه آینده‌ای در انتظار این نسل و تئاتر ایران است. انگار باید این جمله را از اول نوشت، مثلا به این شکل؛ «نگاهی گذرا به اسامی که روی بروشور نمایش‌ها نقش بسته نشان می‌دهد نسل جدیدی در تئاتر ایران دارد پا می‌گیرد.» حالا ممکن است ابهام جمله اول برطرف شده باشد، اما مه‌ای که سرنوشت این نسل را در بر گرفته، همچنان به قوت خود باقی است. برای رقیق کردن این مه، اول باید وضعیت فعلی را شناخت، چالش‌ها را رصد کرد و... بعد شاید باید فکری کرد.
کد خبر: ۲۸۵۷۶۹

اواسط دهه 30 خانه شاهین سرکیسیان پاتوق جوان‌های تئاتری آن موقع بود. آنها نسل جدیدی بودند با رویا‌های بزرگ. آن وقت‌ها شاهین سرکیسیان تازه به ایران بازگشته بود و می‌خواست تئاتر به صحنه ببرد، تئاتری با معیار‌هایی فراتر از معیار‌های تئاتر آن زمان ایران.

اگرچه شاهین سرکیسیان موفق نشد رویایش را جامه عمل بپوشاند، اما جوان‌هایی که دورش جمع شده بودند، سنگ بنای تئاتر امروز ایران را گذاشتند، کسانی مثل علی نصیریان، عباس جوانمرد، جعفر والی، جمشید لایق و....

از آن زمان تا به حال تالار‌های نمایشی ایران آدم‌ها و گروه‌های بسیاری را به خود دیده است. نسلی که زمانی نسل جدید تئاتر ایران بود و چراغ تئاتر ملی را در تالار سنگلج روشن کرد، حالا قدیمی‌ترین نسل به شمار می‌رود. نسلی که این روز‌ها کمتر به صحنه می‌آید و حضورش بیشتر معطوف به سینما و تلویزیون شده است.

در سال‌های پایانی دهه 40 تعداد گروه‌های تئاتری بیشتر از آن شد که تالاری مثل سنگلج بتواند پاسخگوی نیازشان به فضایی برای اجرا باشد. بنایی مدور (تئاتر شهر) در حاشیه خیابان ولیعصر فعلی شکل گرفت و با نمایش باغ آلبالو نوشته آنتوان چخوف راه افتاد. انقلاب که در سال 57 به پیروزی رسید، تئاتر شهر 6 ساله شده بود و منتظر تا نسلی جدید از راه برسد و راهی را که نسل‌های گذشته گشوده بودند با سلیقه خودش ادامه دهد. برای این اتفاق اما زمان لازم بود. انقلاب معیار‌های فرهنگی قبل را کنار زده بود و نسل جدید در فضای فرهنگی متفاوتی نخستین مشق‌هایش را نوشت و روی صحنه برد. اواخر دهه 60 زمان اوج گرفتن این نسل بود. محمد رحمانیان، محمد چرمشیر و علیرضا نادری نجف‌آبادی. نام‌هایی که در دهه 70 تثبیت شدند، هم گذشته را خوب می‌شناختند و هم از اوضاع و احوال تئاتر جهان مطلع بودند. آنها هم در حوزه نگارش و هم در حوزه اجرا به بیانی مختص خود رسیدند. نسل جوان آن روز‌ها هم حالا به دوران میانسالی قدم گذاشته است، حالا بروشور‌ها و پوستر‌هایی که خبر از اجرای یک نمایش جدید می‌دهند پر از نام‌هایی است که عنوان نسل جدید تئاتر ایران به آنها تعلق می‌گیرد. نسلی که از لحاظ کمی، تعدادشان قابل قیاس با نسل‌های قبلی نیست. تعداد دانشگاه‌ها و موسساتی که این هنر را آموزش می‌دهند، حالا خیلی بیشتر از دهه‌های گذشته است. هر سال بر تعداد جوان‌هایی که به عنوان فارغ‌التحصیل تئاتر از دانشگاه‌ها برون می‌آیند افزوده می‌شود. آنها در این رشته تحصیل کرده‌اند و دنبال فرصتی برای اجرا می‌گردند اما امکانات محدود است و سالن‌های اجرا کم.

شاید این مساله یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های پیش روی نسل جدید تئاتر ایران باشد که سرنوشت کاری آنها را در مهی غلیظ فرو برده است. اجرای نمایش در جشنواره‌های ریز و درشت تئاتری از هیچ بهتر است، اما فرصت اجرای عمومی کجا و دلخوش بودن به اجرای نمایشی در یک جشنواره کجا؟

باز هم همان مشکل همیشگی

«قبل از انقلاب ما فقط 2 دانشکده تئاتری داشتیم که تعداد محدودی دانشجو می‌پذیرفتند، بسیاری از اساتید بزگ تئاتر کشور به صورت خودجوش فعالیت در این زمینه را شروع کردند، اما حالا شرایط فرق کرده و حدود 15 الی 16 دانشکده تئاتری در کشورمان فعال است. به این تعداد می‌توانید هنرکده‌ها و آموزشگاه‌های خصوصی را هم اضافه کنید.» اینها حرف‌های مهرداد ابروان، مدرس و منتقد تئاتر است که فضای آموزشی تئاتر کشور را از لحاظ کمی ترسیم می‌کند.

دکتر قطب الدین، صادقی کارگردان و نویسنده اما از بعد دیگری به این مساله می‌پردازد: «وقتی به جوان‌ها تا این حد امکان تحصیل داده می‌شود، باید امکانات اجرایی هم در اختیارشان قرار بگیرد.»

این مدرس تئاتر می‌گوید: «نسل جوان ما سزاوار پیشرفت و ترقی است و باید بتواند خودش را به شکل آبرومندانه و خوبی مطرح کند. دانشگاه‌هایی که این همه دانشجو می‌گیرند باید در قبال آن امکانات اجرا را هم برای دانشجویان فراهم کنند. این حق مسلم جوان هاست که به بیان فرهنگی خود برسند و نشان بدهند چه توانایی‌هایی دارند و چه ایده‌هایی را می‌خواهند مطرح کنند.»

نکته‌ای که صادقی به آن اشاره می‌کند، مورد توجه مدیر گروه نمایش دانشکده هنر و معماری هم هست، رحمت امینی می‌گوید:«تعداد علاقه‌مندان و دانشجویان رشد کرده، اما محمل بروز خلاقیت و استعدادهایشان متناسب با این رشد نبوده که همین مساله می‌تواند به سرخوردگی عده‌ای بینجامد.»

قطب الدین صادقی: وقتی به جوان‌ها تا این حد امکان تحصیل داده می‌شود باید امکانات اجرایی هم در اختیارشان قرار بگیرد.

هادی مرزبان: با چند تا ایسم یادگرفتن که نمی‌توان به واقعیت هنر تئاتر رسید.

منیژه محامدی:جوان‌های تئاتری اگر پله پله بالا‌ نروند در همان فضا و موقعیت ابتدایی باقی می‌مانند.

کمبود فضا برای اجرای تئاتر و افزایش تعداد هنرمندان و فارغ‌التحصیلان مساله‌ای است که همه کارشناسان روی آن اتفاق نظر دارند، منیژه محامدی هم می‌گوید: «در گذشته جمعیت و تعداد افراد اینقدر زیاد نبود.»

کمبود تالار‌های نمایشی در ایران البته مشکل تازه‌ای نیست، سال‌های سال است که تئاتر ایران با این مشکل دست و پنجه نرم می‌کند و انگار از دست کسی هم کاری ساخته نیست، اما همان‌طور که صاحب‌نظران این حوزه می‌گویند، چالش اصلی از آنجا ناشی می‌شود که خانواده تئاتر ایران روز به روز پر جمعیت‌تر می‌شود. نکته دیگر این است که در تهران حداقل مجموعه‌ای مثل تئاتر شهر وجود دارد، اما در سایر کلان شهر‌های تهران از وجود چنین تالار‌هایی خبری نیست.

به جرات می‌توان گفت به رغم افزایش جمعیت خانواده تئاتر که بخش عمده‌ای از این جمعیت را هم جوانان تشکیل می‌دهند در بسیاری از شهر‌های ایران جای هنر فرهنگسازی مثل تئاتر خالی است. بسیاری از هنرمندان شهرستانی هم برای بقا در این حوزه مجبورند در تهران زندگی کنند تا حداقل به این امکانات محدود دسترسی داشته باشند.

راهی برای درک واقعیت تئاتر

جدا از بحث امکانات، نگاه کارشناسان به نسل جدیدی که در تئاتر ایران دارد پا می‌گیرد هم متفاوت است. برخی، رویکرد‌های آنها را در حوزه‌های مختلف می‌پسندند و برخی هم نقد‌هایی روی عملکرد جوانان دارند. هادی مرزبان که نمایش «هملت با سالاد فصل» را در تالار سنگلج به صحنه برده، یکی از کارگردانانی است که از زاویه‌ای خاص به هنرمندان جوان این حوزه می‌نگرد.

«باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی» او اول این شعر را می‌خواند و بعد می‌گوید: «متاسفانه در سال‌های اخیر غیر از تعداد معدودی که وارد عرصه کار شده‌اند چه در دانشگاه و چه گروه‌های حرفه‌ای سایرین واقعیت تئاتر را درک نکرده‌اند.»

مرزبان معتقد است نسل جدید بیش از حقیقت به دنبال ظاهر تئاتر است و ادامه می‌دهد: «با چند تا ایسم یاد گرفتن که نمی‌توان به واقعیت هنر تئاتر رسید. باید به این دسته از جوانان یادآوری کرد راه درست این است که ما تئاتر را بشناسیم، زیاد مطالعه کنیم و آگاهی، دانش و معرفتمان را در این رشته بالا ببریم.»

قطب‌الدین صادقی که چندی پیش نمایش «باغ شکرپاره» را در تئاتر شهر به صحنه برد، می‌گوید: «بدون هیچ تردیدی عده‌‌ای از جوانان با استعدادند، دیدگاه‌های جالبی دارند و پویا و خلاق هستند، اما در عوض خیلی‌ها بیشتر دنبال کپی کردن هستند و می‌خواهند خیلی زود ترقی کنند و به پله آخر برسند.»

به گفته این هنرمند: «آنها خیلی عجله دارند، درصورتی که پیشرفت هم باید گام به گام صورت بگیرد. هرکس یک شبه ره‌صد ساله برود، مطمئنا کارش اشکال دارد.» منیژه محامدی کارگردان نیز می‌گوید: «جوان‌ها اگر مسیرشان را پله پله طی نکنند، ممکن است در همان فضا و موقعیت ابتدایی باقی بمانند.» به هر حال نسل جدیدی در فضای تئاتری ایران در حال شکل گرفتن است، نسلی که باید در دهه‌های آینده چراغ سالن‌های نمایش را روشن نگاه دارد، رویکرد این نسل به هنر تئاتر با توجه به شرایط فعلی جهان و سهل شدن مراودات فرهنگی با نسل‌های گذشته متفاوت است، باید منتظر ماند و دید که این نسل در سال‌های آتی چگونه می‌تواند محملی مناسب‌تر برای بیان نگاهش بیابد.

مهدی نصیری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها