گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

هدفمندسازی یارانه‌ها چگونه؟

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «ساختار و سازمان فتنه اخیر»،«آقای احمدی‌نژاد رسانه‌های خودمان چطور؟!»،«نقض اصل26 قانون اساسی»،«سایه استراتژی تنش زدایی غیرمتوازن بر روابط ایران و امریکا»،«بیمه در گرداب مطالبات مالی از دولت»،«هدفمندسازی یارانه‌ها چگونه؟»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۲۸۵۴۶۹

کیهان:ساختار و سازمان فتنه اخیر

«ساختار و سازمان فتنه اخیر»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم مهدی محمدی است که در آن می‌خوانید؛پس از گذشت بیش از 3 ماه از انتخابات ریاست جمهوری دهم، اکنون در موقعیتی قرار داریم که می توان تصویری بیش و کم دقیق ارائه کرد از آنچه پس از انتخابات اتفاق افتاد و آنچه بنا بود اتفاق بیفتد. تلاش برای ارائه این تصویر هم ارز است با اینکه کسی درباره میزان تفاوت میان «اهداف تعیین شده برای پروژه ها» و «آنچه واقعا اتفاق افتاد» تامل کند. انجام این مطالعه یکی از سهل ترین روش ها برای رسیدن به یک برآورد استراتژیک دقیق از توان دشمن است، دشمنی که در این انتخابات به طمع افتاد، تمام قد، و با همه قوا و امکانات خود به میدان آمد و اکنون نتیجه طراحی های آن پیش چشم همه است.

بسته به اینکه از کدام منظر به موضوع نگاه کنید پروژه های دشمن خارجی در فضای انتخاباتی ایران را می توان به گونه های متفاوتی شناسایی و تحلیل کرد؛ اما پیش از اینکه به این موضوع بپردازیم یک سوء تفاهم هست که باید رفع شود. پس از انتخابات، کسانی که عموما متعلق به دار و دسته فتنه گران بودند سعی کردند با استناد به ادله ای که هرگز به درستی طرح نشده نتیجه بگیرند همه آنچه پس از انتخابات در ایران گذشت اختلافات سیاسی داخل کشور بوده و هیچ چیز از آن را نمی توان به حساب طراحی دشمن و همکاری و همدستی عناصر داخلی با آن، نوشت. چنین تحلیلی را فقط در صورتی که چشم خود را بر روی انبوهی از شواهد و قرائن بسته باشیم می توان جدی گرفت.

هیچ کس مدعی نیست که تمام آنچه پس از انتخابات رخ داد با همه جزئیات ریز و درشت آن و مرحله به مرحله، بیرون از مرزهای ایران طراحی شده بود. حتی ممکن است کسانی احساساتی شده و به خطا افتاده باشند و عده ای هم بدون خط و ربط با کسی و جایی، و صرفا به دلایل خاص خود وارد این معرکه شده باشند. اما امروز و پس از بررسی های بسیار مفصلی که انجام شده و با توجه به مجموعه شواهد و قرائن، تردیدی نیست که خطوط اصلی فتنه، پروژه های محوری آن و بخش قابل توجهی از کسانی که جزو طراحان و مجریان آن بوده اند، هر کدام در اندازه خود با محافل و مجموعه هایی بیرون از ایران مرتبط بوده اند و طیفی از پیام ها، از «دستور» گرفته تا «رهنمود» را از آنها دریافت می کردند. این مطلب اکنون «خبر» است نه «تحلیل». فتنه اخیر ،3 مشخصه کلان دارد که امروز هیچ کس از آنها که دستی بر این آتش داشته آن را انکار نمی کند: 1-این فتنه از پیش سازماندهی شده بود 2- پیوندی ارگانیک و کاملا محاسبه شده با بیرون از کشور داشت و 3- برای نخستین بار، کسانی در سطح بالای برخی نهادها (خواص) با فتنه مرتبط بودند که اکنون برخورد با آنها مطالبه اصلی مردم از مسئولان است.

سازمان فتنه، با این ساختار درانتخابات 88 وارد عمل شد. هدف گذاری های این جریان همان روز که ناآرامی ها آغاز شد هم چندان پوشیده نبود اما اکنون می توان درباره آنها نه با اتکا به صرف تئوری پردازی بلکه به طور مستند سخن گفت.
مهم ترین فاز از این تئوری به طور خاص و مشخص اقتدار نظام جمهوری اسلامی در دو محیط داخلی و خارجی را هدف گرفته بود. در داخل ایران هیچ هدفی بالاتر از «تجزیه اقتدار رهبری» وجود نداشت. دشمنان ایران مدت هاست دریافته اند تا زمانی که اقتدار و اعتبار رهبری در ایران محفوظ باشد، مطلقا هیچ پروژه براندازانه ای قابلیت طرح و اجرا نخواهد داشت چرا که دیده اند در گذشته چگونه رهبر انقلاب در زمانی اندک و بی آنکه از همه ابزارهای خود استفاده کند پیچیده ترین طراحی های آنها را خنثی کرده است. به طور کلی دو ابزار برای رسیدن به این هدف در نظر گرفته شد.

1- عمیق کردن شکاف در جامعه سیاسی کشور. دشمنان ملت ایران پس از انتخابات تصور می کردند برای نخستین بار در موقعیتی قرار دارند که می توانند از داخل جامعه سیاسی ایران (بیشتر اصلاح طلبان و تا حدودی هم اصولگرایان) یارگیری کنند و آنها را در پروژه خود وارد نمایند. تصور غربی ها این بود که جامعه سیاسی ایران دراثر اختلاف عمیق بروز کرده پس از انتخابات، به سرعت تکه پاره خواهد شد و هر تکه از آن به جان بقیه می افتد و نهایتا آتش درگیری و نزاع چنان بالا خواهد گرفت که برای اولین بار هیچ نهاد تثبیت کننده ای قادر به جمع و جور کردن آن نباشد. این پروژه که امید فراوان به آن بسته بودند به دو دلیل ناکام ماند. اول اینکه بخش بزرگی از جامعه سیاسی ایران همان اوایل متوجه اهداف این توطئه شد و هرگز در بازی فتنه گران قرار نگرفت. به قول بزرگی باز هم خدعه ای چون صفین علم کرده بودند اما ندانستند که علی این بار دیگر تنها نیست. دلیل دوم مهم تر است. آن دسته از خواص هم که به فتنه گران پیوستند یا میانه راه پشیمان شدند یا اینکه خیلی زود فهمیدند نظام جمهوری اسلامی و رهبر آن قدرتمندتر از آن است که بتوان با توطئه های محفلی ضربه ای به آن وارد کرد.

2- ایجاد بدنه اجتماعی برای آشوب. علاوه بر پروژه اول، دشمنان ایران اسلامی باز هم برای اولین بار تصور می کردند فرصتی به دست آورده اند تا با منتقل کردن شکاف در جامعه سیاسی و نخبگان به درون مردم نوعی دعوای مردم علیه مردم راه بیندازند و با حاد کردن آن از طریق ابزارهای رسانه ای و دروغ گویی های پی در پی، «سرمایه اجتماعی» نظام جمهوری اسلامی (به معنای دقیق کلمه) را از سبد آن خارج کنند. این در واقع پاتکی بود به حماسه مبارکی که در 22 خرداد ساخته شد و در آن بالای 85 درصد از مردم ایران اعتماد خود را به نظام جمهوری اسلامی ابراز کردند. ابزارهای لازم برای این کار هم البته از پیش فراهم شده بود.

ابزارهایی که دیدیم چگونه یکی یکی به صحنه آمدند و نقش از پیش تعیین شده خود را اجرا کردند. ابزار اول رسانه هایی بود که در فضاهای ماهواره ای و اینترنتی مشخصا برای همین کار ساخته و تجهیز شده بود. آیا کسی می تواند نقش بی بی سی فارسی در فتنه اخیر را انکار کند؟ ابزار دوم نوعی شبکه سازی از خرده گروه های اجتماعی بود که پیش از این زمانی درباره آن سخن گفته ایم و غربی ها بیش از 6 سال است که با اجرای آن در فضای داخل ایران سعی می کنند لشکری از اپوزیسیون حرفه ای و پای کار برای خود دست و پا کنند. و ابزار سوم مجموعه ای از سیاسیون و گروه های مرجع بود که مدت هاست از نظام و انقلاب بریده اند و صرفا به دنبال فرصتی برای انتقام می گشتند. پروژه دوم هم البته ناکام ماند.

مردم فهیم ایران خصوصا آنها که فقط به دلیل دلسوزی برای سرنوشت کشورشان به نتیجه ای متفاوت از اکثریت رسیده و به میرحسین موسوی رای داده بودند به سرعت دریافتند نباید هیزم آتش افروخته توسط کسی شوند که معلوم است نه می تواند رفتار خود را کنترل کند و نه برای اثبات تهمت بزرگی که به نظام زده سندی در دست دارد. بالاخره این مردم دیده بودند که نظام جمهوری اسلامی در طول 30 سال گذشته رای آنها را چه به اصلاح طلبان تعلق گرفته باشد و چه به اصولگرایان در مجلس و شورای شهر باشد یا دولت، به درستی خوانده و در مقابل نتیجه آن تسلیم بوده است. به همین دلیل آشوب خیلی زود بدنه اجتماعی خود را از دست داد.

شبکه هایی که غربی ها سال های طولانی با مرارت و پنهان کاری ایجاد کرده بودند ظرف چند هفته در خیابان های تهران کشف و خنثی شد، مردم تهران هر روز بیشتر از روز قبل به ارباب فتنه بی اعتنایی کردند و نظام جمهوری اسلامی نشان داد که قادر است فقط با به میدان آوردن کسری از امکانات خود که به یک سرمایه اجتماعی پایدار متکی است، سنگین ترین بحران های امنیتی را مدیریت کند.

اما در محیط خارجی (منطقه ای و بین المللی) پروژه ضعیف کردن نظام جمهوری اسلامی به «تنزل رتبه ایران از جایگاه قدرت اول منطقه» ترجمه شد. طرف غربی که همه طراحی های آن برای به زیر کشیدن ایران از این جایگاه بی بدیل ناکام مانده بود، احساس کرد وقت درونی سازی استراتژی مهار ایران فرا رسیده و می تواند با استفاده از سوار شدن بر موج ناآرامی های داخلی همه آن اهدافی را که تا به حال با ناامیدی از طرق فشار بیرونی تعقیب می کرده و به آن نرسیده، یکباره محقق کند. فرض امریکایی ها و دوستانشان این بود که حتی اگر نتوان به هدف براندازی دست یافت، حداقل این است که نظام جمهوری اسلامی در اثر اختلافات و ناآرامی های داخلی ضعیف می شود و توان مقاومت در مقابل فشارهای آنها را تا حد زیادی از دست خواهد داد.

بنابراین تصمیم گرفتند تا می توانند در این آتش بدمند اما برای چیدن میوه این کشت و کار خیلی عجله نکنند. آن میوه کذایی قرار بود در مذاکرات دیپلماتیک چیده شود یعنی جایی که قرار بود ایران با گزینه های دشوار تعلیق یا تحریم روبرو شود و تصور می کردند ایران نهایتا مجبور خواهد بود یکی از این دو گزینه را انتخاب کند چرا که مقاومت در مقابل هر دو آنها منجر به فشارهایی می شد که ایران توانایی داخلی برای ایستادن در مقابل آن را نداشت.

پس از آنکه ایران نشان داد تا چه اندازه در مهار بحران هایی که سررشته آن را خارجی ها به دست دارند تواناست و شبکه های داخلی ساخته شده توسط غرب حتی چند هفته هم دوام نیاوردند، منطقی است که تصور کنیم امریکایی ها فهمیدند راهی جز معامله باقی نمانده و بهتر است با استفاده از استراتژی «تجاهل» و «شتر دیدی ندیدی» طوری رفتار کنند که انگار نه انگار درایران انتخاباتی رخ داده و آنها برای ضایع کردن آن همه توش و توان خود را به صحنه آورده اند. توطئه ای که بنا بود ایران را ضعیف کند، دامان بانیانش را گرفت طوری که مجبور شدند در ژنو همه تهدیدهایی را که دقیقا برای همان مجلس آماده کرده بودند کنار بگذارند و تن به پیشنهادهایی بدهند که روزگاری آن را خط قرمز عبور ناپذیر می خواندند.

دشمنان ملت ایران تا آخر خط رفته اند. جلوتر راهی برای رفتن نمانده. پیش پای جلوتر رفتن ایران هم خود می دانند که مانعی نمی توانند گذاشت. پس باید بایستند و تماشا کنند که ما هم تا آخر خط برویم.

آفتاب یزد: آقای احمدی‌نژاد رسانه‌های خودمان چطور؟!  

«آقای احمدی‌نژاد رسانه‌های خودمان چطور؟!»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفتاب یزد است که در آن می‌خوانید؛ نشست دست‌اندرکاران رادیو و تلویزیون‌های کشورهای اسلامی، چند روز قبل در ایران برگزار شد. تشکیل جلسه با حضور مدیران این رسانه‌ها و برگزاری آن در ایران، دو سوژه‌ای که هر یک به تنهایی ارزش تأمل و توجه دارد. از جمله، لازم است مسئولان صدا و سیما، به مردم اعلام نمایند «آیا در این نشست، برای شناسایی موفق‌ترین رسانه جهان اسلام و علت موفقیت آن، ارزیابی علمی و غیر تشریفاتی صورت گرفته یا نه؟» همچنین احتمالاً بسیاری از مردم مایلند جایگاه واقعی صدا و سیمای ایران در میان برخی رسانه‌های پرمخاطب و تاثیرگذار جهان اسلام را بدانند و میزان آزادی موجود د‌ر رسانه ملی ایران را با سایر رسانه‌هایی که نمایندگان آنها در ایران حضور یافتند، مقایسه نمایند. اما نکته مهم‌تر که این مقاله به آن می‌پردازد اظهارات محمود احمدی نژاد در جمع میهمانان نشست مزبور است.

احمدی نژاد در این سخنرانی، به نقش رسانه‌های جهانی در «بزرگ‌نمایی» برخی حوادث یا «مخفی نگه‌داشتن» آنها اشاره کرده و این نقش آفرینی «جهت‌دار» را نقطه ضعف بزرگ رسانه‌های امروزی دانسته است. او همچنین تاسف خود را از این موضوع اعلام کرده که خبرنگاران رسانه‌های بزرگ جهانی، از خود اراده‌ای ندارند و سوالات کلیشه‌ای را مطرح می‌نمایند که به تعبیر احمدی نژاد ، خواسته دولتمردان کشورهای بزرگ است. البته نگارنده در این مورد اختلاف نظر اساسی با رئیس دولت دارد. زیرا در سال‌های اخیر، بسیاری از مسائل، توسط همین رسانه‌ها افشا شده که قطعا افشای آنها، باب میل قدرتمندان جهانی یا برخی صاحب‌نفوذان در کشورهای بزرگ نبوده است. مثلاً آ~یا کسی می‌تواند نقش رسانه‌های بزرگ جهانی در افشای مظلومیت کودکان و زنان فلسطینی –در جنگ 22 روزه غزه– را انکار کند؟ افشای فجایع ابوغریب و ضرب و شتم برخی زندانیان در زندان‌های آمریکا، چگونه انجام شد؟ مگر رسانه‌های آمریکایی، اولین افشاکنندگان تصویری این فجایع نبودند؟ اما به فرض که تجلیل احمدی‌نژاد کامل و دقیق باشد.آیا این ضعف، تنها در رسانه‌هایی وجود دارد که به گفته احمدی‌نژاد، جریان تشکیل دولت صهیونیستی با حمایت آنها انجام شد و قتل مظلومانه مروه شربینی هم با سکوت آنها، مخفی ماند؟ آیا احمدی‌نژاد، گفتگوهای سفارشی خبرنگاران صدا و سیما با خودش را مشمول همین ضعف نمی‌داند که «جای پرسشگری چالشی و غیرکلیشه‌ای در آن خالی است»؟ آیا احمدی‌نژاد تردید دارد که اگر موضوعی باب میل او و همکارانش نباشد حتی اگر بر زبان رئیس مجلس، رئیس قوه قضائیه و سایر شرکای حکومتی او جاری شود انعکاس مناسبی در صدا و سیمای ایران، پیدا نمی‌کند؟ اظهارات احمدی نژاد در اجلاس مدیران رادیو و تلویزیون کشورهای اسلامی، ضمن آن که فضای رسانه‌ای در جهان امروز را به چالش می‌کشید، اعتراف صریح به تأثیرگذاری رسانه‌ها بر تحولات جهانی بود.

احمدی نژاد با سفرهای منظم خود به نیویورک، در عمل نیز این اعتراف را تثبیت کرده است. زیرا در این سفرها، معمولاً ملاقات سیاسی مهمی بین او و سران کشورها صورت نمی‌گیرد و به نظر می‌رسد مهم‌ترین هدف از این سفرها، استفاده از فضای رسانه‌ای است که در اختیار مجمع عمومی سازمان ملل قرار دارد. البته این هدف‌گذاری و آنچه که احمدی‌نژاد از آن به عنوان نقش ظالمانه رسانه‌های بزرگ نام می‌برد پارادوکسی بزرگ ایجاد می‌کند که «قدرت‌های پشت‌پرده رسانه‌ها، چگونه به راحتی به احمدی‌نژاد اجازه می‌دهند که از آن رسانه‌ها برای ترویج مواضع خود استفاده کند؟» برای حل این پارادوکس، تنها یک پاسخ می‌توان یافت. این پاسخ، همان رمز موفقیت رسانه‌هایی است که به نظر احمدی‌نژاد، در خدمت استکبار جهانی قرار دارند: «اعتمادسازی.» آنها برای آنکه اعتماد مخاطب را جلب کنند سخنان احمدی‌نژاد را به همراه سخنان اوباما، قذافی، چاوز و ... پخش می‌نمایند تا خبررسانی خود را کامل کنند یا آن را کامل نشان دهند. این همان نکته‌ای است که برخی رسانه‌های ما نمی‌خواهند به آن توجه کنند و رسانه‌های دیگر نمی‌توانند به آن پایبندی داشته باشند.آقای احمدی‌نژاد لابد می‌داند که سخنان او به صورت مستقیم در رسانه‌های آمریکایی پخش شد اما هیچ‌کس در ایران نتوانست به صورت مستقیم و کامل، سخنان اوباما را بشنود!

نکته دیگری که در سخنرانی اخیر احمدی‌نژاد مورد توجه قرار گرفت پافشاری رسانه‌های استکباری بر یک خبر، برای باوراندن آن بود. رئیس دولت ایران در پنجمین سال ارتباط گسترده با فضای رسانه‌ای، آیا واقعا بر این باور است که تنها عنصری که یک خبر را باورپذیر می‌کند، سماجت رسانه‌ها بر تکرار آن است؟ اگر اینگونه بود قاعدتاً بسیاری از ادعاهای سران دولت نهم و دهم که از همراهی و حمایت رسانه‌های پر خرج داخلی و تریبون‌های پر نفوذ برخوردار هستند بایستی اکنون به یک باور عمومی تبدیل می‌شد. مثلاً اینکه: «تورم در حدی که منتقدان دولت می‌گویند وجود ندارد»، «عده‌ای، به جو کاذب گرانی‌ها دامن می‌زنند»، «دولت نهم و دهم، قانونمدارترین دولت ایران است»، «کابینه فعلی، علمی‌ترین کابینه کشور است»، «کشورهای مختلف از دولت ایران برای حل مشکلات خود کمک می‌خواهند»، «بیش از 80 درصد مصوبات استانی اجرا شده است» و... اما نه آن حمایت‌ها و نه این همراهی‌ها تا کنون موجب پذیرش عمومی این ادعاها و بستن دهان منتقدان نشده است.

پس می‌توان گفت افزایش منتقدان و پیوستن گروه‌های جدیدی از اصولگرایان به صف منتقدان دولت، نشان می‌دهد که تنها شرط باورپذیر‌شدن یک خبر و موفقیت یک رسانه در‌باورپذیر کردن اخبار، سماجت خبرسازان و تکرار خبرهای سفارشی نیست. از سوی دیگر نفوذ گسترده برخی خبرهای مرتبط با حوادث بعد از انتخابات - علی‌رغم عدم همراهی رسانه ملی و تریبون‌های ظاهراً پرمخاطب - نشان می‌دهد که فاکتورهای مهم دیگری بر فضای رسانه‌ای ایران و جهان حاکم است که متاسفانه، هم مسئولان رسانه‌ای ایران از آن غافل هستند و هم سیاستگذاران ایرانی که دغدغه ایشان، عدم وجود آزادی در فضای رسانه‌‌ای سایر کشورهاست!‌
 
رسالت:نقض اصل26 قانون اساسی

«نقض اصل26 قانون اساسی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛
مقام معظم رهبری در دیدار با مردم چالوس خطاب به جوانان مسائل مهمی را درباره امتزاج حق و باطل فرمودند. ایشان با اشاره به شرارت دشمنان نظام و انقلاب در انتخابات مبنی بر شایعه افکنی، تهمت زنی و ایجاد اغتشاش فرمودند:

 مقام معظم رهبری در دیدار با مردم چالوس خطاب به جوانان مسائل مهمی را درباره امتزاج حق و باطل فرمودند.
ایشان با اشاره به شرارت دشمنان نظام و انقلاب در انتخابات  مبنی بر شایعه افکنی، تهمت زنی و ایجاد اغتشاش فرمودند:
«گاهی دشمن به شکل دوست، حق به شکل باطل و باطل در لباس حقیقت جلوه می کند . برخی حق و باطل را به هم ممزوج می کنند و در نتیجه حق برای طرفداران آن نیز مشتبه می شود.»

ایشان یکی از راههای تمییز حق و باطل و درستی و نادرستی راه را در «خشم» و «شعف» دشمنان در برابر حرکات دوستان انقلاب دانستند و فرمودند:
«آنچه دشمن را خشمگین می کند همان خط درست است و آنچه دشمن را مشعوف و ذوق زده می کند همان زاویه نادرست حرکت است .»

متاسفانه در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری عده ای با اعمال و گفتار خود دشمن را ذوق زده کردند. احزاب و گروههایی که در مرامنامه خود تصریح کرده بودند که «التزام عملی به اسلام و نظام و امام و رهبری دارند» و در اقوال تبلیغاتی خود را  پیرو «خط مبارک امام » معرفی کردند، با کسانی پیوند خوردند که در دشمنی و خصومت علیه امام و نظام لحظه ای درنگ نکرده اند.

رجوی خائن سرکرده منافقین ، رضا ربع پهلوی نوه بی ریخت رضاخان، خواننده های هرزه زمان شاه ، مارکسیستهای بی وطن، عناصر مطرود امام (ره) که خون به دل فرزندان امام و انقلاب کرده اند، روشنفکران خودفروش که از سیا جیره ماهانه می گیرند ... به همراه رسانه های ماهواره ای پشت سر یک نامزد انتخاباتی قرار گرفتند و انتخابات را از حالت یک رقابت مردانه و جوانمردانه بیرون آوردند و به آن رنگ و لعاب لات بازی و اردوکشی خیابانی دادند.

هر چه مومنین و خیرخواهان دوطرف گفتند این رویکرد آخر و عاقبت خوبی ندارد گوش نکردند. مردم هوشیار و آگاه هم در یک واکنش صریح و سریع علی رغم اینکه رقابت به نوعی فشرده می نمود در یک رویکرد تاریخی به مداخلات ضد انقلاب و اجانب پاسخ دندان شکن دادند و با رای بالا به دکتر محمود احمدی نژاد ، امید آنها را برای اثر گذاری برروی نتایج انتخابات ناامید کردند.

دیروز تیتر اول روزنامه خبر به این مهم اختصاص داشت.
«خبر» با چاپ عکسهای عناصر روسیاه ضد انقلاب به عنوان حامیان بیرونی جنبش سبز به طرح این پرسش اساسی پرداخت که  «چهره های اصلاح طلب در برابر تائید افراد ضد نظام چه پاسخی دارند؟»
فکر می کنم فرصت طرح این پرسش به اتمام رسیده چرا که آنها ثابت کرده اند نه تنها از این حمایت تبری نمی جویند بلکه مدام با ارسال علائم سیاسی ادامه پیوند خود را به آنها گوشزد می کنند.

چنگ زدن به روی مردم و نظام از طریق دروغ پردازی و شایعه پراکنی و تهمت زنی اوج ارسال این علائم بود.
اصل26  قانون اساسی می گوید؛ احزاب و جمعیت ها آزادند مشروط به اینکه اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند.
متاسفانه برخی احزاب در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری با نقض اصل26  قانون اساسی از خطوط قرمز نظام عبور کردند، آزادی ملت را تهدید کردند، استقلال کشور را به خطر انداختند، وحدت ملی را مخدوش کردند، موازین اسلامی را نادیده گرفتند و شعارهای خود را متوجه اساس نظام کردند و مسیر ساختار شکنی را طی کردند.

امروز قرار است خانه احزاب با پایان چهارمین دوره فعالیت خود مجمع عمومی عادی سالیانه برگزار کند.
برگزاری این اجلاس فرصتی است برای طرح موضوعات کلیدی که حیات احزاب در ایران به آن مرتبط است.

خانه احزاب در مجمع عمومی فوق العاده خود در مورخ83/4/25  منشور وفاق احزاب ، تشکلها و گروههای سیاسی جمهوری اسلامی ایران را تصویب کرده بود. در این مصوبه تصریح شده بود که احزاب با التزام عملی به قانون اساسی ، ولایت فقیه و پذیرش رای اکثریت والتزام به نتایج انتخابات در رقابت های سیاسی زمینه دخالت بیگانگان را فراهم نکنند و متکی به حمایت عوامل خارجی نباشند. به نظر می رسد اولین موضوعی که باید در این نشست مطرح شود این است ، تکلیف احزابی که با زیرپا گذاشتن «منشور وفاق» در این انتخابات به منافع و امنیت ملی آسیب زدند روشن شود.
خانه احزاب باید بار دیگر وفاداری خود را به «منشور وفاق» اعلام کند و از دو سه حزبی که در این انتخابات دشمنان نظام را ذوق زده کردند و زمینه مداخلات آنها را فراهم کردند تبری جوید.

ابتکار:سایه استراتژی تنش زدایی غیرمتوازن بر روابط ایران و امریکا 

«سایه استراتژی تنش زدایی غیرمتوازن بر روابط ایران و امریکا»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار به قلم دکتر ابراهیم متقی است که در آن می‌خوانید؛اولویت و جهت گیری ایران در روند بازسازی روابط با امریکا ماهیت مرحله ای و غیر اعلامی داشته است، به عبارت دیگر ایران ترجیح می دهد تا بسیاری از موضوعات مورد اختلاف را به جای این که در معرض افکار عمومی قرار دهد، توسط برخی از کارگزاران اجرایی که ماموریت انجام مذاکره را بدست آوردند به انجام رساند. بر این اساس مساله مربوط به مذاکرات ایران و امریکا در تاریخ اول اکتبر 2009 را باید نقطه عطف فرایندهای گذشته ای دانست که ایران و امریکا سیاست های خود را در ارتباط با موضوعات امنیت منطقه و امنیت بین الملل مورد تبادل قرار می دادند.

موضوع همکاری های هسته ای ایران و با آژانس همچنین مشارکت روسیه و فرانسه از این بابت اهمیت دارد که دو کشور یاد شده نقش بسیار مهم و تعیین کننده ای در ایجاد نیروگاه های هسته ای و تاسیسات غنی سازی اورانیوم دارند. ایران برای فعال سازی نیروگاه بوشهر نیاز به واردات اورانیوم برای تولید سوخت هسته ای دارد در حالی که بخشی از سوخت تولید شده را می تواند در وضعیت ذخیره سازی قرار دهد.

موضوعی که در شرایط فعلی مورد بحث قرار می گیرد این است که اگر تولیدات ایران و فرایند غنی سازی اورانیوم در این کشور مطلوبیت های لازم را برای سوخت هسته ای نیروگاه بوشهر تامین نمی کند پس این اورانیوم چه وضعیتی را باید داشته باشد؟ نگاه عمومی کشورهایی که در چارچوب گروه 1+5 با ایران مذاکره داشته اند را باید در قالب انتقال و جا به جایی مورد توجه قرار داد، کشورهایی چون امریکا و فرانسه موضوع جا به جایی اورانیوم غنی شده را برای شفاف سازی تولیدات ایران و تامین نیازهای هسته ای این کشور در زمینه سوخت مورد تاکید قرار داده اند. بنابراین روندی که در اول اکتبر آغاز شد بطور قطع در ماه اکتبر در چارچوب مذاکرات چندجانبه و در ادامه آن در چارچوب مذاکرات مجدد ایران و گروه 1+5 ادامه خواهد داشت، مساله اصلی ایران فعالیت سانتریفیوژهایی است که روند غنی سازی را به انجام می رسانند اما نگرانی کشورهای غربی از تولیدات ناشی از فعالیت سانتریفیوژهاست.

اگر این تولیدات قابل کنترل باشد در نتیجه نگرانی آن کشورهای برای اعمال محدودیت علیه ایران کاهش پیدا می کند، از سوی دیگر مساله ایران با آژانس بین المللی انرژی اتمی می تواند زمینه بازسازی همکاری های ایران و با کشورهایی همانند امریکا و فرانسه را ایجاد کند. مقامات کشور آلمان انعطاف مشهودی نشان داده اند، فرانسوی ها روز گذشته بحث مربوط به روزنه های همکاری چند جانبه مساعد بین ایران و کشورهای غربی را مطرح کردند و طبعا بخشی از این فرایند در شرایط دیپلماتیک و در روند فعالیت هایی که ایران طی ماه های گذشته به گونه ای غیر عملی به انجام رساند، به حوزه سطح رسیده است.

آینده روابط ایران و امریکا
علیرغم این که در حاشیه مذاکرات هسته ای ژنو گفت و گو میان ایران و امریکا انجام گرفت و این دو کشور دارای تهدیدات و نیازهای امنیتی مشترک منطقه ای هستند اما نمی توان دورنمای روابط ایران و امریکا را مثبت، شفاف یا همکاری جویانه تلقی کرد. فضای موجود در روابط ایران و امریکا ماهیت سینوسی دارد، یعنی بعد از شکل گیری روندهای همکاری، موج های تعارض دوباره ظهور پیدا می کند. به نوعی می توان از واژه " استراتژی تنش زدایی غیر متوازن" در رابطه با روابط ایران و امریکا استفاده کرد.

جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته

«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛دیار علویان و خطه سرسبز مازندران این هفته میزبان رهبر معظم انقلاب بود. نوشهر و چالوس در روزهای نخست پائیز شادمانه شاهد حضور حضرت آیت الله خامنه ای بودند که پیام اقتدار و عزت جمهوری اسلامی ایران را از جمع افسران پر شور و مومن دانشگاههای افسری ابلاغ کردند. فرمانده معظم کل قوا توطئه زورگویان و مستکبران جهانی برای القای « ایران هراسی » را پروژه ای ناکام و شکست خورده توصیف و تاکید فرمودند « اقتدار ملی جمهوری اسلامی نه تنها تهدیدی برای ملتها نیست بلکه الگویی برای پیشرفت و عزت و افتخار ملتها به شمار می آید. » ایشان همچنین در چالوس و خطه دیگری از سرزمین علوی طبرستان و در حالی که باران رحمت الهی می بارید با مردم غرب مازندران دیدار کردند و در اجتماع عظیم مردم ضمن تشریح مفهوم جمهوریت و اسلامیت نظام و شرایط سیاسی روز گفتند : بصیرت قطب نمای حرکت صحیح در اوضاع اجتماعی پیچیده امروز است ... و اگر بصیرت نباشد انسان حتی با نیت خوب ممکن است گمراه شود و در مسیر بد قرار گیرد.

در هفته جاری موضوع توافق هسته ای ایران و گروه 1 +5 برای انجام غنی سازی مضاعف در کشور ثالث و همچنین سفر محمد البرادعی مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی از اهمیت ویژه ای برخوردار بود.
البرادعی در نشست خبری مشترک خود با رییس سازمان انرژی اتمی ایران گفت و گوهای هفته گذشته ایران با 1 +5 و مذاکرات برای تحویل سوخت راکتور تحقیقاتی تهران را نشان دهنده فضای همکاری میان ایران و جامعه بین الملل در مسیر مناسب قرار گرفتن این همکاری ها دانست و تاکید کرد : « ما مطمئنیم از راه و گفت وگو مسئله هسته ای ایران قابل حل است . »

وی اضافه کرد : « همانگونه که باراک اوباما اعلام کرده گفت و گوهای ایران و 1 +5 در ژنو شروع مناسبی بود و ما در یک لحظه تاریخی و مهم هستیم که باید با هم همکاری کنیم . »

وی در این سفر برای نخستین بار با تاکید بر ضرورت نظارت آژانس بر زرادخانه هسته ای رژیم صهیونیستی تحرکات هسته ای این رژیم را خطرناک خواند و اعلام کرد « اسرائیل خطر اول منطقه است . »
در این هفته همچنین موضوع دیدار هیات ایرانی و آمریکایی در حاشیه مذاکرات هسته ای ژنو بازتاب متفاوتی در داخل داشت . مذاکره بی سابقه سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی و ویلیام برنز معاون وزارت خارجه آمریکا این سئوال را در کشور ایجاد کرد که این مذاکره چه دستور کار و مباحثی را دنبال می کرده در حالیکه مجلس از محتوای این حرکت و انجام این مذاکره بی خبر است برخی رسانه ها آنرا به عنوان یک پیروزی بزرگ برای دولت دهم یاد می کنند. طبعا وقتی می توان مذاکره ای را به عنوان یک پیروزی قلمداد کرد که به اهداف مهمی نیز دست یافته باشد. بنابراین دولت باید اطلاع رسانی دقیق را در این زمینه انجام داده و مردم را در جریان واقعیت ها قرار دهد تا مردم خودشان قضاوت کنند.

در نگاه به رویدادهای خارجی مسائل مسجدالاقصی مهمترین موضوع خبری هفته بود. از اولین روزهای هفته هزاران فلسطینی پس از آگاه شدن از توطئه جدید صهیونیستها علیه مسجدالاقصی در این مکان مقدس تجمع کردند و صدها فلسطینی نیز در داخل مسجد به تحصن پرداختند.

در طول هفته جاری نظامیان صهیونیست این مسجد را کاملا به محاصره در آورده و در چندین مورد اقدام به ضرب و شتم فلسطینی ها کردند که دهها فلسطینی دراین حملات مجروح شدند. اسرائیلی ها به بهانه عید یهودیان در مسجدالاقصی گرد آمده و صهیونیستهای افراطی درصدد هستند تا وارد مسجد شوند و حضور گسترده نظامیان صهیونیست در واقع برای حمایت از توطئه ورود صهیونیستها به مسجدالاقصی و هتک حرمت این مسجد صورت گرفته است.

بهانه هایی همچون عید یهودیان دستاویزی شده است برای تحقق بخشیدن به هدف حکومت افراطی نتانیاهو و تصرف دائمی مسجدالاقصی و تخریب آن و همچنین یهودی سازی بیت المقدس که از سیاست های اعلام شده کابینه نتانیاهو می باشد. نتانیاهو که با پشتیبانی احزاب تندرو مورد حمایت خاخام های افراطی بر سر کار آمده متعهد شده است که خواسته های این گروههای فتنه جو و افراطی را برآورده سازد و اقدامات اخیر در مسجدالاقصی در واقع پاسخ نتانیاهو به افراطیون و ادای دین به خاخام هایی است که وی را به قدرت رسانده اند. به سخن دیگر موضوع تخریب مسجدالاقصی اگر چه تا به حال به صورت تئوری دنبال می شد اکنون نتانیاهو آنرا وارد مرحله اجرایی کرده است که این مسئله اتفاقی شوم و بسیار خطرناک برای فلسطین و جهان اسلام محسوب می شود.

گزارش های رسیده حاکی است همزمان با هجوم نظامیان صهیونیست و شهرک نشین های افراطی به مسجدالاقصی حفاری های جدیدی در اطراف و زیر مسجدالاقصی به جریان افتاده و اخیرا 600 متر تونل در زیر این مسجد حفاری شده که بنیان این عمارت را به شدت به مخاطره افکنده است . در این میان متاسفانه تنها اعتراضاتی که شنیده می شود از سوی مردم بی دفاع فلسطین و گروههای مبارز فلسطینی است که به شدت تحت فشار و محاصره قرار دارند ولی دولتهای اسلامی به خصوص اعراب سکوت سنگینی پیش گرفته و خود را به خواب ننگینی زده اند. وظیفه رسانه های کشورهای اسلامی و گروههای ضدصهیونیست است که دولتمردان حاکم بر کشورهای اسلام را وادار به واکنش ساخته و آنها را ملزم کنند تا به اقدام مناسب علیه خواب شومی که صهیونیستها برای مسجدالاقصی دیده اند دست بزنند.

این روزها تحولات سیاسی عراق بر محور انتخابات آتی این کشور که قرار است دی ماه برگزار شود متمرکز شده است . این هفته گزارش های ضد و نقیضی منتشر شد مبنی براینکه آیت الله سیستانی مرجع بزرگ شیعیان عراق به دولتمردان عراقی و گروههای سیاسی این کشور هشدار داده است که اگر بخواهند بر طایفه گرایی و ارائه لیست های انتخاباتی بر اساس تعصبات فرقه ای و قومی اصرار بورزند وی ممکن است انتخابات را تحریم کند. البته در اخباری که از سوی نزدیکان آیت الله سیستانی متعاقب این مسائل منتشر شد موضوع تحریم انتخابات تکذیب شده ولی تاکید شد که آیت الله سیستانی بر موضع خود مبنی بر ارائه لیست های فراگیر و دربرگیرنده همه اقوام و فرقه های عراقی مصر است.

انتخابات مجلس عراق قرار است اواسط دی ماه برگزار شود و این موضوع در صحنه سیاسی عراق حادثه ای مهم تلقی می شود چرا که اولا این انتخابات در مرحله ای از تاریخ سیاسی بسیار حساس عراق برگزار می شود و ثانیا مجلسی که از این انتخابات حاصل می شود قدرت و تاثیر فوق العاده مهمی دارد و علاوه بر نقش مهم مجلس و قدرت زیاد آن که در قانون اساسی عراق تصریح شده است نخست وزیر و رئیس جمهور را نیز مجلس تعیین می کند که همین مسائل بر حساسیت و اهمیت انتخابات آتی عراق افزوده است .

بحران افغانستان این هفته نیز جز اخبار مهم بود و موضوع بسیاری از گزارش ها و تحلیل ها شد. این هفته در حالی هشت سال از لشکرکشی آمریکا به افغانستان گذشت که عمده اهداف این لشکرکشی و وعده هایی که جنگ افروزان آمریکایی برای توجیه این جنگ داده بودند محقق نشده است . اکنون پس از گذشت 8 سال از این جنگ نه تنها واشنگتن و متحدینش در ناتو نتوانسته اند کشوری نمونه آنگونه که شعار می دادند ایجاد نمایند بلکه حتی قادر نبوده اند امنیت به عنوان ابتدایی ترین الزام برای ثبات را در افغانستان ایجاد نمایند.

امروزه ناتو با آن هیمنه و تشکیلات عریض و طویلش نه تنها از ایجاد فضایی امن برای مردم افغانستان عاجز مانده بلکه حتی توان تامین جانی نیروهای خود را نیز ندارد و در هفته گذشته تنها در یک روز 8 نظامی ناتو در حمله شبه نظامیان افغانی کشته شدند . اکنون افغانستان زخمی شده است بر پیکره ناتو که روز به روز عفونی تر و عمیق تر می شود و با تمامی تدابیر و معالجاتی که غرب اتخاذ کرده نتوانسته است در بهبودی آن تاثیری ایجاد نماید.

گزارش های منتشره حاکی از آن است که تفرقه و تشتت در میان اعضای ناتو بر سر ماندن در افغانستان بروز کرده و برخی اعضای این تشکیلات دیگر حاضر نیستند نیروهای خود را در افغانستان باقی نگهدارند در حالیکه هیچ امیدی به پیروزی در این جنگ فرسایشی مشاهده نمی کنند. به اذعان خود آمریکایی ها اکنون معضل بزرگ اوباما افغانستان است و این کشور به شکل ویتنام دیگری برای آمریکا در آمده است . از اینرو متحدان اروپایی آمریکا در ناتو می کوشند سرنوشت خود را از سرنوشت بدفرجام آمریکا در افغانستان جداسازند.

سرمایه:بیمه در گرداب مطالبات مالی از دولت

«بیمه در گرداب مطالبات مالی از دولت»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی سرمایه به قلم محسن ایزد خواه است که در آن می‌خوانید؛ تا قبل از تشکیل وزارت رفاه بحث این بود که کشور از نظر پوشش بیمه ای به ویژه در حوزه درمان از ضریب نفوذ قابل قبولی برخوردار است اما به دلیل همپوشانی و تعدد سازمان های متولی ارائه خدمات بیمه ای به ویژه در حوزه درمان و فعالیت آنها زیر نظر وزارت خانه های متفاوت مشکلات عدیده ای وجود دارد. بنابراین یکی از اهداف تشکیل وزارت رفاه و تامین اجتماعی تفکیک وظایف به عنوان خریدار و عرضه کننده درمان تعیین شد تا با نظارت بیشتر بتوان علاوه بر دریافت و خرید درمان بهتر و با کیفیت بیشتر نظارت بیشتری در امور بیمه ای اعمال شود.

انتظار می رفت با تشکیل دولت نهم که حول شعارهای عدالت محوری و مهرورزی به صحنه آمد وزارت رفاه و تامین اجتماعی به عنوان یک وزارتخانه محوری مورد توجه قرار گیرد اما برخلاف انتظار این وزارتخانه از آغاز مورد توجه قرار نگرفت و این بی توجهی به نحوی تاکنون نیز ادامه دارد تا جایی که هم اکنون این وزارتخانه فاقد وزیر بوده هرچند با مبنا قراردادن کارنامه منتشر شده این وزارتخانه در دوران هایی که دارای وزیر بوده هم متاسفانه کارنامه درخشان و قابل ارائه را در چارچوب قانون ساختار نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی و همچنین برنامه چهارم توسعه نداشته است.

یکی از مهم ترین عوامل در کارآمدی وزارت رفاه و سازمان های وابسته به آن ضعف کارشناسی در مدیریت و عدم به کارگیری افراد متخصص در این حوزه ها بوده است. به طور مثال در سازمان تامین اجتماعی در طول چهار سال گذشته، چهار بار مدیرعامل این سازمان برکنار شده و اکنون نیز در آستانه پنجمین تغییر در این سازمان هستیم. در سایر سازمان های وابسته مثل صندوق بیمه روستاییان و عشایر، سازمان خدمات درمانی و ... هم کمابیش شاهد چنین تغییرات و بی ثباتی های مدیریتی هستیم که این عامل می تواند از عمده ترین عوامل ناکارآمدی چنین سازمان هایی باشد.

از سوی دیگر اتخاذ سیاست های نادرست اقتصادی موجب بالارفتن هزینه ها در حوزه های مختلف درمانی و بازنشستگی شده تا جایی که این ناکارآمدی باعث شده سازمان تامین اجتماعی برای اجرای تعهدات جاری و حقوق بازنشستگان متوسل به دریافت وام از بانک ها شود و این کمبود اعتبارات چه در حوزه درمان تامین اجتماعی و چه در حوزه سازمان خدمات درمانی منجر به عدم پرداخت هزینه های درمانی بیمه شدگان به بیمارستان ها، پزشکان، داروخانه ها و سایر مراکز خدمات درمانی شده که این عدم پرداخت ها به تدریج فلج شدن مراکز بیمارستانی و نهایتاً عدم ارائه خدمات درمانی مناسب را در پی خواهد آورد.

این نگرانی و عدم امنیت در حوزه بهداشت و درمان موجب شده رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی طی نامه ای به رئیس جمهوری زنگ هشدار را در مورد عواقب چنین بی تدبیری هایی به صدا درآورد. به نظر می رسد برای برون رفت از این مشکل باید ارکان مختلف وزارت رفاه و تامین اجتماعی و همچنین سازمان های وابسته به آن در چارچوب قانون ساختار نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی و با حضور افراد کارشناس و دلسوز شکل گیرد تا بر این اساس مدیریت بتواند گام های درست و اساسی بردارد.

همچنین دولت باید مکلف شود در چارچوب قوانین و مقررات و تکالیف برنامه ای و بودجه ای تعهدات خود را به سازمان های بیمه ای پرداخت کند. برآوردها نشان می دهد دولت تا پایان برنامه چهارم توسعه بیش از 14 هزار میلیارد تومان فقط به سازمان تامین اجتماعی بدهکار است و متاسفانه در اوج درآمدهای نجومی نفتی، دولت به تعهدات قانونی خود نسبت به این سازمان و دیگر سازمان های بیمه ای عمل نکرده و این بحران نقدینگی از مهم ترین عوامل در انجام تعهدات سازمان های بیمه ای، بوده است و انجام این تعهدات می تواند تا حدودی به حل کوتاه مدت چالش های این سازمان ها منجر شود.

دنیای اقتصاد:هدفمندسازی یارانه‌ها چگونه؟

«هدفمندسازی یارانه‌ها چگونه؟»عنوان سرمقاله‌ِ روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم دکتراحمد یزدان‌پناه است که در آن می‌خوانید؛شک نباید کرد که شک دکارتی، اروپا را اروپا کرد؛ چراکه این تحول در روش و چگونگی اندیشیدن‌ها و انتخاب مناسب ابزارهای سیاستی است که می‌تواند تحقق اهداف بزرگی را با هزینه‌ای عقلانی و کوچک به نتیجه برساند. در بسیاری از کشورهای در حال گذار، حرکت از یک اقتصاد دولت زده به سوی اقتصاد مبتنی بر آزادی کسب‌و‌کار از دهه 1990 که در پی کوچک‌سازی اندازه دولت و کاهش بار تصدی‌گری آن مطرح شد، یکی از محوری‌ترین موضوعات حذف یا کاهش معنی‌دار اخلال در «قیمت‌ها» برای علامت‌دهی صحیح قیمت‌ها در تخصیص منابع جامعه از طریق سامان‌دهی یارانه‌ها و مالیات‌ها بوده است؛ اما چگونه، آیا روش شوک درمانی ضربه‌ای مناسب است یا سیاست گام‌به‌گام؟ پژوهش مرکز مطالعات مجلس درباره رشد جهشی تورم در اثر شوک درمانی هدفمندی یارانه‌ها هشدار داده است! ولی باز تحلیل علمی کار نیازمند بحث بیشتر است.

بررسی اقتصاد کشورهای در حال گذار حکایت از آن دارد که شوک منفی عرضه به علت تغییرات قیمت‌های نسبی در آن اقتصادها رخ داده است و کاهش تولیدات به علت اخلال در ساختار صنعتی و الگوی تجاری، مهم‌ترین عامل توضیح‌دهنده «رکود» در دوران تحول در آن کشورها به حساب می‌آید. اندازه و اثرگذاری این اخلال و انحراف در قیمت‌ها، به نوبه خود‌ تغییرات قیمت‌های نسبی را تبیین کرده است؛ البته زمانی که طرح‌های مقررات‌زدایی مثل کاهش یارانه‌ها در آنها به اجرا درآمد!

روسیه مثال بارزی است. بیشترین شوک منفی که به وخیم‌تر شدن «رابطه مبادله» و «قیمت‌های نسبی تولیدات به نهاده‌ها» و عوامل تولید رخ داد، به‌خصوص در صنایع سبک، منجر به کاهش فاحش تولیدات شد. چرا چنین شد؟ کشوری را در نظر بگیرید که به اجرای طرح مقررات‌زدایی در قیمت‌ها پرداخته است؛ یعنی می‌خواهد تعرفه‌ها (به عنوان یک مالیات) و یارانه‌ها را سامان دهد یا هدفمند کند، این امر منجر به تغییر قیمت‌های نسبی و بنابراین موجب شوک منفی عرضه لااقل در برخی صنایع می‌شود.

سرمایه می‌بایست از صنایعی که در آنها قیمت‌های نسبی کاهش یافته است، به سوی صنایعی که در آنها قیمت‌های نسبی بالا رفته، تخصیص مجدد شود. فرض کنید 50درصد کل تولیدات کشور در صنایع غیررقابتی متمرکز است؛ کل این بخش از اقتصاد، بسته به سرعت تغییر قیمت‌های نسبی، به طور یک‌مرتبه یا به صورت گام‌به‌گام ناپدید می‌شود. عامل سرمایه نه تنها همگن نیست، بلکه قدرت تحرک و انتقال به سوی بخش رقابتی را ندارد؛ در صورتی که عامل نیروی کار می‌تواند بدون هزینه یا با حداقل آن باز تخصیص شده و از بخش رقابتی سر درآورد. اگر قیمت‌ها از دست یارانه‌ها رها شده و به صورت یک‌مرتبه آزادسازی شوند، بخش غیررقابتی غیرسودده می‌شود و بلافاصله تولیدات در آن به اندازه 50درصد افت می‌کنند.

روی دیگر سرمایه، پس‌انداز است؛ به این معنی که در این وضع تنها بخش رقابتی اقتصاد است که برای سرمایه‌گذاری می‌تواند به خلق پس‌انداز بپردازد؛ بنابراین سال‌ها طول می‌کشد تا سطح تولید به سطح سال‌های قبل از رکود برسد.

حال فرض کنید اصلاح امور قیمت‌ها و یارانه‌ها به روش گام‌به‌گام انجام شود. در این حالت کاهش تولیدات بخش غیررقابتی، مثلا هر سال با 10درصد روبه‌رو می‌شود که به طور عمده توسط افزایش تولیدات در بخش رقابتی جبران می‌شود؛ البته بهترین گذرگاه، آن است که سرعت اصلاح قیمت‌ها و هدفمندی یارانه‌ها که عامل کاهش تولیدات و افزایش بیکاری در بخش غیررقابتی است، برابر «نرخ طبیعی» آن باشد. نرخ طبیعی در اینجا؛ یعنی نرخی که در غیبت سرمایه‌گذاری جدید، موجودی سرمایه از رده خارج شده را ثابت نگه می‌دارد.

در این مثال باید توجه شود سازوکار قضیه محدود به سرعت تخصیص مجدد سرمایه در اقتصاد ملی از بخش غیررقابتی به صنایع رقابتی می‌شود که اصولا نسبت سرمایه‌گذاری خالص به تولید ناخالص داخلی (GDP) آن را شکل می‌دهند. (منظور از سرمایه‌گذاری ناخالص منهای موجودی سرمایه‌های از رده‌ خارج شده در صنایع رقابتی است؛ ‌چراکه در صنایع غیررقابتی سرمایه‌های مستهلک توسط سرمایه‌های نو جایگزین نمی‌شوند).

پیام اصلی بحث آن است که از عقلانیت اقتصادی به دور است که از میان بردن تولیدات در صنایع غیررقابتی با سرعتی بیش از سرعت انتقال سرمایه‌ها به صنایع و بخش‌های کارآتر انجام شود.

شاید بتوان در یک جمع‌بندی کلی، از تجربه کشورهای در حال گذر و آنهایی که به هدفمندسازی تعرفه‌ها و یارانه‌ها یا سروسامان دادن به هر نوع حمایت دولتی پرداخته‌اند، درس‌ آموخت. چنین اصلاحاتی نیازمند تجدید ساختار؛ یعنی نیازمند تخصیص مجدد منابع است. سرعت اصلاحات باید مطمئنه باشد؛ یعنی سرعت تجدید ساختار نباید از سرمایه‌گذاری بالقوه در اقتصاد کشور بالا بزند.

در یک کلمه، ‌سرعت تعدیلات و سازمان‌دهی‌های جدید و اجرای طرح‌های تحول برای بالا بردن ضریب موفقیت و اثربخشی آنها؛ یعنی دستیابی به اهداف طرح‌های تحول درباره مالیات‌ها و یارانه‌ها، باید محدود به سرمایه‌گذاری بالقوه موردنیاز برای تخصیص مجدد سرمایه جامعه باشند. این عامل، مهم‌ترین منطق ارائه‌شده در بحث روش اجرای هدفمندسازی یارانه‌ها در به‌کارگیری روش گام‌به‌گام به جای شوک درمانی است وگرنه در اصل هدف هدفمندی یارانه‌ها شکی وجود ندارد، شک دکارتی در نحوه اجرای آن است.

مردم سالاری:مذاکرات مثبت ژنو و تحریم های آمریکا

«مذاکرات مثبت ژنو و تحریم های آمریکا»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم دکتر امیر مدنی است که در آن می خوانید؛در مذاکرات  ژنو بین  ایران و کشورهای موسوم به (1+5) که در آن همگان به گونه ای برای حصول توافقی حتی حداقلی روی به نوعی میانه گزینی آوردند برخی توافقات کلامی صورت پذیرفت. آنطور که رسانههای جهانی به نقل از منابع دیپلماتیک می نویسند: اورانیوم غنی شده ایران با درصد پایین (3 تا 5 درصد) به روسیه منتقل خواهد شد که تا سطح 20درصد غنی سازی شده برای مصارف پزشکی در اختیار ایران قرار گیرد.  اگرچه علت اساسی این توافق را باید در  مشکلات داخلی تهران و واشینگتن جست وجو کرد; اما در هر صورت حصول چنین توافقی و میل و اعلام ادامه مذاکرات از آنجا که فضای مذاکراتی ایجاد می کند دارای اهمیت است.

رئیس جمهور آمریکا، ساعاتی پس از مذاکرات ژنو ضمن "سازنده" خواندن این گفت وگوها، از مقام های جمهوری اسلامی  خواست به تعهدات جهانی خود عمل کنند: "اگر ایران در آینده نزدیک گام های عملی در زمینه تعهداتش برندارد، آن گاه ایالات متحده به تعامل ادامه نداده و ما آماده ایم تا در مسیر افزایش فشارها حرکت کنیم." فرانسه، آلمان و روسیه نیز که مشغول مذاکره بر سر برنامه هسته ای ایران هستند، از توافق های به دست آمده در گفت وگوهای ژنو، استقبال کردند. فرانسه که پس از تغییر انجام شده در کاخ سفید سخت ترین مواضع را در قبال مساله هستهای ایران داشت نشست ژنو را "گامی در مسیر درست" خواند.

جیمز جونز، مشاور امنیت ملی رئیس جمهوری آمریکا در عین رد گزارش نیورک تایمز (2009,  3Octoder)  در باره "نزدیک شدن ایران به مرحله ساخت جنگ افزارهای هسته ای"، همکاری ایران را در هفته های اخیر ستود. مشاور امنیت ملی رئیس جمهور آمریکا با اشاره به این که ایالات متحده نگران اهداف برنامه اتمی ایران بوده است، افزود: "ما اکنون با یک ایران روبرو هستیم که خواهان حضور در پای میز مذاکره است." وی همچنین با اشاره به تصمیم ایران برای گشودن تاسیسات جدید غنی سازی خود به روی بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی اظهار داشت:" آنچه در ارتباط با ایران در هفته های گذشته روی داده، از اهمیت شایانی برخوردار است." برنار کوشنر، وزیر خارجه فرانسه، در گفت وگو با رادیو فرانسوی "ار ت ال"  می گوید: "ما آماده ایم در مورد تحریم ها صحبت نکنیم و به اصل مطلب بپردازیم که آیا غنی سازی اورانیوم توسط تهران خطرناک است یا نه؟"

با این حال و تقریبا همزمان با شروع مذاکرات ژنو و علیرغم مخالفت افکار عمومی با تحریم های جدید کنگره آمریکا در رفتاری حیرت زا اقدام  به تصویب قانون تحریم فروشندگان بنزین به ایران می کند. به گزارش خبرگزاری فرانسه، به موجب این قانون شرکت هایی که اقدام به فروش بنزین به جمهوری اسلامی می کنند، از انجام معامله با وزارت انرژی آمریکا محروم خواهند شد.قانون جدید مجلس نمایندگان آمریکا که در بودجه انرژی سال 2010 نیز لحاظ شده است، شرکت هایی را که قراردادهایی به ارزش بیش از یک میلیون دلار برای صادرات بنزین با ایران امضا کرده اند شامل می شود. همچنین شرکت هایی که برای توسعه ظرفیت  پالایشگاهی ایران به این کشور کمک می کنند، شامل تحریم های ایالات متحده خواهند شد.جان کیل و سوزان کالینز، دو تن از سناتورهای جمهوری  خواه و از طراحان قانون جدید مجازات فروشندگان بنزین به ایران، روز پنج شنبه با استقبال از تصویب این قانون در مجلس نمایندگان آمریکا آن را به منزله پیامی برای شرکت های طرف قرارداد با ایران دانستند. در بیانیه ای که از سوی این دو سناتور آمریکایی منتشر شده، خطاب به این شرکت ها آمده است: "شما یا باید در اقتصاد سیزده تریلیون دلاری ما فعالیت کنید، یا در اقتصاد 250 میلیارد دلاری ایران." در این حال بی آنکه کسی منتظر نتیجه عملی مذاکرات بماند به نوشته  آسوشیتدپرس: سناتور دموکرات، کریستوفر داد، رئیس کمیته بانکداری سنا، به همراه  برخی دیگر از سناتورها در حال کار بر روی طرحی است که برپایه آن اگر تلاش های دیپلماتیک کنونی درباره برنامه اتمی ایران شکست بخورد، تحریم های شدیدی را علیه تهران اعمال کنند.  سناتور داد می گوید: "کنگره باید رئیس  جمهور اوباما را به صورت همه جانبه به ابزار مواجهه با تهدید های ایران تجهیز کند." سناتور داد تاکید می کند که اقدامات در پیش رو شامل کشاندن تحریم ها به بخش بزرگتری از داد و ستدهای مالی و نیز تحریم صادرات بنزین به ایران خواهد بود; قرار است کمیته بانکداری سنا درباره گسترش تحریم های ایران رایزنی کند.  پیش از این نیز چند تن از قانونگذاران آمریکایی خواستار آن شده بودند که این کشور منتظر اجماع جهانی نشود و برای ایران تحریم های جدیدی وضع کند. قبل از دیدار ژنو رسانههای اسرائیلی و محافل  نومحافظه کار آمریکا  آتشبارهای حمایتی خود را علیه "خطر " تفاهم "  بکار انداخته بودند و با استناد به نتایج همه پرسی هایی سراسر نیازمند بررسی به این نتیجه رسیده بودند که 69 درصد مردم آمریکا معتقدند که اوباما باید در برابر ایران محکم تر بایستد.

طبق این نظرخواهی ها 59 درصد خواستار توسل به نیروی نظامی شده اند. الیوت کوهن یکی از نئوکانها، که پس از 11 سپتامبر 2001 شعار جنگ جهانی علیه اسلام خشونت بار را به میان آورد، روز 27 سپتامبر طی تفسیری در وال استریت ژورنال اوباما را به  ایجاد چنان "توفانی" از تظاهرات  تهدید  می کند که تظاهرات علیه اصلاح نظام بهداشتی اوباما، در قیاس با آن شبیه به یک  رگبار کوتاه تابستانی خواهد بود. سوال مطروحه آنست که اگر باید منتظر اجرایی شدن توافقات کلامی بود پس چرا پیش از مذاکرات اقدام به ایجاد تحریمهای جدید شده و تحریمهایی بسیار سخت دیگر وعده داده می شوند؟

و سوال بسیار مهم تر اینست که آیا مقامات کاخ سفید و نمایندگان کنگره با اکثریت دمکرات نمی دانند که این تحریمها علیه ملت و شهروندان ایرانی با ادعاهای اوباما هیچ سنخیتی ندارد؟

سیاستهای مبتنی بر لشکرکشی نومحافظه کاران در دوران حاکمیت بوش دوم با ضعیف سازی جنبشهای مدنی در حوزههای وسیعی از خاور میانه و یورواسیا تمامی هیولاهای افراطی گری و رادیکالیسمهای گوناگون را به حرکت درآوردند و به بی ثباتی و بی امنیتی و بحران اقتصادی دامن زدند. عدم رعایت ثبات ایران و فشار بیشتر از بیرون هیچ نتیجه مثبتی را برای بهبود اوضاع در پی نخواهد داشت.

تنها احترام به ایران و اعتماد به  ملت و جامعه ایران به مشکلات    منطقهای پاسخ  داده و به ثبات و امنیت سراسری  یاری خواهد رساند. به گواهی تاریخ پایه بسیاری از تعادلات خاورمیانهای و یورواسیایی و جهان ناآرام اسلام از اقیانوس آرام تا اطلس در جنبشهای فکری و اجتماعی ایرانیان قرار دارد. سیاستهایی که  در پی مجازات ایرانیان  باشند با تامین قوت برای افراطیون منطقه ای به خشونت بیشتر دامن زده و ثبات را در پهنهای وسیع  هدف قرار می دهند.

همگان می دانند  (نگاه شود به گزارشهامیلتون / بکر) مشکلات بزرگ منطقه دارای راه حل نظامی نیستند و بی یاری ایرانیان آتش در افغانستان و عراق و پاکستان و لبنان و... خاموش نخواهد شد.جامعه ایرانی در صورت های بهتر و حداکثری خویش با باور به «رشد موزون» در چارچوب تناسبات با وضع و رعایت هنجارها و میثاقهای بشری و قوانین بین المللی همواره تعادلآفرین بوده است. در سرزمین مشروطیت و جنبشهای بزرگ حقوق طلبانه  تقریبا همگان به نیکی می دانند که در 200 سال اخیر قبل از سال 1357 دو همزاد نکبت زای استبداد و استعمار به بدترین گونه حقوق شهروندان ایرانی را پایمال کرده اند.

ایرانیان علیرغم  تنگناهای ژئوپولیتیک به بهای  فداکاریهای حیرت زا در چارچوب سنتهای مدنی خویش تلاشهای مسالمت آمیز خود را برای کسب حقوق و ارایه مدلهای همزیستی بین اقوام و ملل به پیش برده اند.

 عقب نشینی در برابر قدرت های جهانی و گرایش هایی که ثبات حیات مدنی ایران و ایرانیان را هدف قرار می دهند به معنی استمرار سیاستهای مبتنی بر توسل به زور و بیرون از عقلانیت دارای عواقبی غیر قابل تصور برای همگان است.

قدس:بصیرت ؛ راهبرد مقابله با جنگ نرم

«بصیرت ؛ راهبرد مقابله با جنگ نرم»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی قدس به قلم غلامرضا قلندریان است که در آن می‌خوانید؛حضرت آیةا... خامنه ای در اجتماع مردم نوشهر و چالوس با تبیین نکاتی درباره مسائل کلی کشور و انقلاب، بصیرت را نیاز اصلی جامعه خواندند و خاطر نشان کردند: بصیرت اجازه نمی دهد « غبار آلودگی فتنه» کسی را گمراه کند.

دشمنان جمهوری اسلامی از بدو پیروزی تاکنون همواره تلاش نموده اند نظام اسلامی را در صورت امکان از پای درآورند و هر بار با بهره گیری از شگردهای متفاوت، به تناسب مقتضیات شکست نظام را تعقیب می کنند، هرچند از دستیابی به هر گونه موفقیتی ناکام گردیده و شکستهایی تاریخی را متحمل شده اند.

ناکامی دشمن در عرصه نبرد سخت آنها را مصمم نمود با تغییر جبهه جنگ، راهبرد نرم افزارانه را به عنوان آلترناتیو برخورد قهری در دستور کار قرار دهند که امروزه تعریف جنگ نرم در این راستا قابل ارزیابی است.

پر واضح است، در حوزه تهاجم نرم، مؤلفه ها، ملزومها و ابزارهای کاربردی کاملاً متفاوت از صحنه نبرد سخت افزاری است؛ لذا ساز و کار مقابله نیز قطعاً باید بر همان اساس تدوین و طراحی گردد.

در عرصه یاد شده همگان بر این موضوع اتفاق نظر دارند که ارتقای سطح بصیرت برای مقابله با دشمن مهمترین ابزار است، به نحوی که رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای دفتر رهبری، کارکنان سپاه ولی امر و خانواده هایشان در تاریخ 1388/5/5 فرمودند: «اگر من بخواهم یک توصیه به شما بکنم، آن توصیه این خواهد بود که بصیرت خودتان را زیاد کنید؛ بلاهایی که بر ملتها وارد می شود، در بسیاری از موارد بر اثر بی بصیرتی است.»

قرآن کریم نیز در سوره انعام آیه 122 در مقایسه میان واجدان و فاقدان بصیرت می فرماید: «أو مَن کان میتاً فأحًییناهُ و جَعَلنا له نوراً یمشی به فی الناس کَمَن مثله فی الظلمات لَیس بِخارج مِنها کذلک زَین لِلکافرین ما کانوا یَعًملون؛ آیا کسی که مرده ] دل [ بود و زنده اش گردانیدیم و برای او نوری پدید آوردیم تا در پرتو آن، در میان مردم راه برود، چون کسی است که گویی گرفتار در تاریکیهاست و از آن بیرون آمدنی نیست؟ این گونه برای کافران آنچه انجام می دادند، زینت داده شده است.»

بسیاری از اوقات حق و باطل به هم آمیخته می شوند و افرادی از سر پیروی از هوای نفس بدعتهایی می آفرینند که در عین باطل بودن، از آنجا که شباهت با حق دارد، گروهی را می فریبد و آنان را در دام فتنه می اندازد. اگر حق و باطل کاملاً روشن و واضح بود، افراد می توانستند به راحتی حق را تشخیص دهند و به آن عمل کنند و نیز از باطل دوری گزینند. اما در چنین شرایطی این امکان وجود ندارد. آنچه در این شرایط نجات بخش است، بصیرت می باشد؛ امری که به خاطر نبود آن بسیاری از اتفاقهای ناگوار و تصمیمهای غلط که آینده ملتها را در معرض تباهی قرار می دهد، رخ می دهد.

حضرت علی(ع) می فرمایند: «انسان بی بصیرت ممکن است با این تصور که راه حق، این راه است خودش به دست خود، گمراهان را بر خود مسلط گرداند. این مصیبت خیلی بزرگ است که انسانی با تصور حرکت در مسیر حق، به دلیل بی بصیرتی در مسیر باطل حرکت کند و متوجه نباشد.»

غبارآلود شدن فضای معرفتی جامعه از مفروضات و مقدمات جنگ نرم است تا از این رهگذر هدفهای خویش را با هزینه کمتر و جذابیت بیشتر تعقیب نمایند. در این عرصه، بر خلاف جنگ سخت، فعالیتهای فرهنگی، رسانه ها، تبلیغات و وسایل ارتباط جمعی، ابزار آن هستند.

جنگ نرم یک جنگ فرهنگی، سیاسی، اطلاعاتی و رسانه ای گروهی از عوامل انسانی داخلی یا هدایت کشورهای خارجی است که به دنبال تغییر ماهیت انقلاب و تحمیل اراده سیاسی خود به کشورهایی مثل ایران است.

مهمترین ابزارهای جنگ نرم، رسانه ها هستند و در حوزه فرهنگی با برتری متغیرهای مذکور از طریق القائات، زمینه تحمیل دید گاه ها و اکاذیب را به جامعه هدف فراهم می کنند که نبود بصیرت در مخاطبان، آنها را در تشخیص سره از ناسره متزلزل می نماید.

در وضعیت کنونی با اهتمام به هجمه فرهنگی دشمن، تعمیق بخشیدن به بصیرت افزایی آحاد جامعه به منظور صیانت از آرمانها و دستاوردهای انقلاب اسلامی، ضرورتی اجتناب ناپذیر می باشد که همواره مورد تأکید رهبر انقلاب بوده است.
این نکته پوشیده نیست که جمهوری اسلامی به دلیل برخورداری از مدل نظام سیاسی ولایت فقیه که نمونه منحصر به فرد در بین نظامهای سیاسی و محصول تجربیات و عقول بشری است، توانسته با عنایت به جایگاه برجسته و نقش محوری خویش بحرانها و معضلات را به شکلی منطقی مدیریت نماید تا هزینه های مترتب بر مهار آن را به حداقل برساند.

اکنون نبود این ویژگی در کشورهای همسایه کاملاً محسوس است، چنانکه تاکنون نتوانسته اند با وجود هزینه های هنگفت مادی، مشکلات موجود را مرتفع نمایند. به سخن دیگر، در صورت نبود سیستم مذکور به راحتی می توانستند با ترفندهای رسانه ای و تبلیغاتی خود ارزشهای غربی را جایگزین ارزشهای بومی کنند، اما در سیستم جمهوری اسلامی که در رأس آن ولایت فقیه قرار دارد، با یک مانع بسیار بزرگ روبه رو هستند که امکان هرگونه توفیق را از آنها سلب می کند.

از سوی دیگر، ذکر این نکته ضروری به نظر می رسد که یکی از هدفهای بیگانگان درعرصه مورد بحث خواص هستند که با ارائه تحلیلهای ناصواب و نادرست، ذهنیات خود را به آنها القا می نمایند که به نتیجه گیریهای نادرست منجر می شود. بنابراین راهکار افزایش بصیرت، نه تنها برای عوام بلکه برای خواص و نخبگان، جایگاه قابل اعتنایی دارد.

نبود بصیرت، لطمه های جبران ناپذیری برای جامعه دارد که برای جبران آن باید هزینه های زیادی را متحمل گردید، به نحوی که با توجه به رفتار خواص در حوادث پس از انتخابات، رهبر معظم انقلاب اسلامی در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری، با اشاره به موفقیت ملت بزرگ ایران در آزمون انتخابات دهم، تصریح فرمودند که متأسفانه برخی از خواص جامعه در این آزمون مردود شدند. یکی از دلایل اصلی این مردودی و سقوط خواص، به خاطر بی بصیرتی آنان است.
بنابراین، جمهوری اسلامی همان گونه که تاکنون توانسته بحرانهای سخت و نیمه سخت را با اهتمام به ظرفیتهای مادی، ملی و متافیزیکی خود با رویکرد منافع ملی و امنیت ملی مدیریت نماید، اکنون نیز قادر است با تجهیز آحاد جامعه به سلاح بصیرت، شهروندان را در عرصه مقابله با بیگانگان وعوامل داخلی آنها تجهیز نماید.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها