روز هفتم اکتبر 2001 ، جورج دبلیو بوش سخنرانی قاطعی را در تلویزیون ایراد کرد.نطق تلویزیونی او ، نه از دفتر بیضی شکل (Oval office) که از اتاق معاهدات کاخ سفید پخش گردید: جنگ آغاز شده بود.
کد خبر: ۲۳۴۸۲

نیروهای نظامی ایالات متحده امریکا به دستور من حملاتی را علیه اردوگاه های آموزش تروریستی القاعده و تاسیسات نظامی رژیم طالبان در افغانستان آغاز کرده اند.
این اقدامات به دقت هدفمند به منظور متوقف ساختن استفاده از افغانستان بعنوان یک پایگاه عملیات تروریستی و حمله به توان نظامی رژیم طالبان طراحی گردیده است .
ما در این عملیات با دوست و هم پیمان نزدیک خود یعنی بریتانیای کبیر پیوسته هستیم .
سایر دوستان نزدیک ما از جمله کانادا ، استرالیا ، آلمان و فرانسه قول داده اند که نیروهایی را به این عملیات اعزام دارند.
بیش از چهل کشور در خاورمیانه ، آفریقا ، اروپا و سرتاسر آسیا اجازه عبور هوایی و نیز فرود در خاک خود را صادر کرده اند.
بسیاری دیگر اطلاعات محرمانه خود را با ما درمیان گذاشته اند ما از سوی اراده جمعی جامعه جهانی حمایت می شویم .
بیش از دو هفته قبل من به رهبران طالبان مجموعه ای از درخواستهای روشن و مشخص را ارائه کردم : اردوگاه های آموزش تروریستی را تعطیل کنید ، رهبران شبکه القاعده را تسلیم نمایید و کلیه اتباع خارجی از جمله شهروندان امریکایی که در کشور شما به طور ناعادلانه در بازداشت هستند را بازگردانید.
هیچیک از این درخواستها اجابت نشد و اینک طالبان بهای آن را خواهد پرداخت .
مردم رنج کشیده افغانستان سخاوتمندی امریکا و متحدان ما را درخواهند یافت .
در همان حال که ما اهداف نظامی را مورد حمله قرار می دهیم ، برای مردان ، زنان و کودکان گرسنه و در رنج افغانستان دارو ، غذا و مایحتاج ضروری نیز ارسال خواهیم کرد.
ایالات متحده امریکا دوست مردم افغانستان و نیز دوست حدود یک میلیارد نفر در سراسر جهان است که اعتقادات اسلامی دارند.
ایالات متحده امریکا دشمن کسانی است که به تروریست ها کمک می کنند و نیز آن دسته از جنایتکاران وحشی که با ارتکاب قتل به نام اسلام ، این دین بزرگ را مورد بی حرمتی قرار می دهند...
ما به دنبال این ماموریت نبودیم ، اما آن را به انجام خواهیم رساند.
در لندن تونی بلر مردم انگلستان را از خانه شماره 10 داونینگ استریت مورد خطاب قرار داد.
او تایید کرد که سربازان ملکه انگلیس دوش به دوش سربازان امریکایی جنگیدند.
در همان حال که آتش بر سر کابل می بارید ، شبکه خبری 24 ساعته الجزیره که متعلق به قطر است پاسخ ضبط شده ای از اسامه بن لادن را منتشر ساخت 2 : اکنون ایالات متحده امریکا در آسیب پذیرترین نقطه خود مورد حمله خداوند قرار گرفته و به لطف الهی باشکوه ترین ساختمانهای آن تخریب شده است و ما بدین سبب خداوند را سپاسگزاریم .
اکنون وحشت سرتاسر امریکا را از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب فراگرفته و ما به خاطر آن خداوند را شکر می گوییم .
خداوند گام های گروهی از مسلمانان را هدایت کرده است ، پیشگامانی که امریکا را نابود کرده و ما از درگاه خداوند استدعا داریم که مقام آنان را رفیع ساخته و پذیرای ایشان در بهشت موعود باشد...
پس از آنچه اتفاق افتاد و پس از آنچه رهبران امریکا و در صف مقدم آن بوش اظهار داشته اند و پس از آن که آنها سربازان و لوازم جنگی خود را یکپارچه کرده و علیه کشورهای مسلمان لباس جنگ پوشیدند...
اکنون آنها برای نزاع با گروهی که به دین خود پایبند بوده و در این جهان متفرق هستند به میدان آمده اند ، آنها برای مبارزه با اسلام و حمله به مردم به بهانه تروریزم به میدان آمده اند...
این حوادث امروز تمامی جهان را به دوبخش تقسیم کرده است : آنان که ایمان دارند و منافق نیستند و آنان که به خداوند باور ندارند ، که خدا ما را از شر آنان در امان نگه دارد.
هر شخص مسلمان باید بپاخیزد و از دین خود دفاع نماید زیرا نسیم ایمان و تحول وزیدن گرفته تا بی عدالتی را در شبه جزیره محمد (شبه جزیره عربستان که پیامبر اسلام درآنجا زاده شد) کاملا نابود سازد.
من خطاب به امریکا ، به خداوند سوگند می خورم که امریکا هرگز دوباره روی امنیت را نخواهد دید مگر آن که فلسطین امنیت یابد و تمام ارتش های ملحد غربی سرزمین مقدس اسلام را ترک گویند.
این گفتگو میان پرزیدنت بوش و عامل CIA اسامه بن لادن که از طریق وسایل ارتباط جمعی صورت گرفت و به دنیا ثابت کرد که جنگ در افغانستان در واقع پاسخی سریع به حملات 11 سپتامبر بود ، حاکی از امکان آغاز ماجرا بود. فروپاشی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی و استقلال کشورهای آسیای مرکزی بازی بزرگ را مجددا راه انداخت .
این اصطلاح که نخستین بار به نام رودیاردکیپلینگ در قرن نوزدهم به ثبت رسید ، بوضوح نشانگر تلاش برای نفوذ در منطقه از سوی قدرتهای بزرگ و در عین حال اجتناب از رویارویی مستقیم آنها تا سرحد امکان می باشد.
این منطقه در بردارنده ذخایر مهم نفت و گاز بوده و در کوه های آن می توان سنگ های قیمتی یافت همچنین تریاک در این منطقه کشت می شود.
جرج دبلیو بوش به محض راه یافتن به کاخ سفید تیم دولتی خود را از اشخاص عالیرتبه در لابی نفتی تشکیل داد.
بدین ترتیب ، کاندولیزا رایس 5 مشاور امنیت ملی بوش یک مدیر سابق شرکت نفتی شورون - تکزاکو می باشد و گیل نورتون وزیر کشور امریکا ، حافظ منافع شرکت نفت انگلیسی و آموکو و نیز کمپانی سعودی دلتااویل می باشد.
از 29 ژانویه 2001 ، دیک چنی معاون رئیس جمهور امریکا که سابقا رئیس کمپانی هالیبرتون (بزرگترین تامین کننده تجهیزات نفتی جهان) بود ، گروه NEPD یا همان توسعه ملی سیاست انرژی را پایه گذاری کرد.
جلسات این گروه تحت تدابیر شدید امنیتی برگزار شده ، فهرست شرکت کنندگان در آن از اسرار دولتی محسوب گردیده و تهیه گزارش مکتوب از آن ممنوع می باشد.
هر آنچه در حول و حوش این گروه قرار دارد آنچنان اسرارآمیز است که روزنامه واشنگتن پست نوشت که آن نوعی انجمن سری بشمار می رود.
تحلیلگران - که در آن هنگام از ورشکستگی قریب الوقوع انران Enron ، بزرگترین کمپانی تجاری انرژی بی اطلاع بودند - بر این موضوع اتفاق نظر داشتند که هدف اصلی NEPD بهره جویی از ذخایر هیدروکربن دریای کاسپین (خزر) می باشد.
اکنون سوال این است که چگونه می توان نفت و گاز این منطقه را بدون نیاز به مذاکره با روسیه و ایران از آنجا حمل کرد.
خط لوله ای برای اتصال دریای کاسپین با دریای مدیترانه از طریق گذر از آذربایجان ، گرجستان و ترکیه (پروژه BTC مخفف باکو - تفلیس - جیهان) تاسیس خواهد گردید.
ضمنا خط لوله دیگری نیز برای وصل کردن دریای کاسپین به دریای سیاه ساخته شده است اما متاسفانه این خط لوله از میان روسیه می گذرد که در نتیجه از عواید آن کاسته می شود.
این خط لوله تنگیز را به نووروسیسک متصل کرده و در 27 نوامبر 2001 افتتاح گردید.
خط لوله سومی نیز که دارای آینده روشنتری است ، دریای کاسپین (خزر) را به اقیانوس هند وصل خواهد کرد (این پروژه به سرپرستی شرکت یونوکال و با همکاری دلتااویل انجام می شود.
اما این پروژه دارای مشکل بزرگی است این خط لوله نه تنها از میان پاکستان می گذرد که بالاجبار از میان افغانستان نیز عبور می کند ، کشوری که پس از شکست کامل روس ها و از میان رفتن هرگونه دولت سازمان یافته در آن ، صحنه مناقشات و درگیری های داخلی بوده است .
در دسامبر 1997 ، شرکت نفتی یونوکال ناگزیر شد پروژه خود را به دلیل عدم تفاهم با رژیم طالبان به حالت تعلیق درآورد.
کلیه اقدامات بعمل آمده برای یافتن راه حلی در مورد این وضعیت ناکام ماند هر چند حتی معاون کمپانی یونوکال یعنی جان مارسکا به عنوان سفیر امریکا در افغانستان تعیین شد.
به منظور آغاز مجدد مذاکرات ، کالین پاول ، وزیر خارجه امریکا یک کمک 43 میلیون دلاری را به رژیم طالبان برای جایگزین ساختن کشت خشخاش توسط روستاییان به تصویب رسانده پس از کسب موافقت سران اجلاس گروه هشت در ژنو (که هند نیز در آن به عنوان ناظر شرکت جست) مذاکرات چند جانبه در برلین سازماندهی شد و نمایندگان کشورهای امریکا ، انگلیس ، پاکستان ، افغانستان و روسیه در آن حضور یافتند.
آلمان به واسطه ریاست بر گروه تماس سازمان ملل با افغانستان ، میزبان این اجلاس بود.
اما سوال این بود که مذاکرات با کدام یک از افغانها صورت خواهد گرفت؛
با دولت قانونی پرزیدنت ربانی که به رغم شناسایی بین المللی دیگر کنترلی روی بخش اعظم کشور نداشت ، یا با امارت اسلامی که تحت حاکمیت یک فرقه قرون وسطایی به نام طالبان بود؛ گردانندگان اجلاس تصمیم گرفتند که گروه دوم را دعوت نمایند که البته این نقض آشکار قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل مبنی بر ممنوعیت پذیرش مقامات رژیم طالبان بود.
بدین ترتیب مقامات طالبان با در دست داشتن روادید معتبر به آلمان سفر کردند تا در هامبورگ موعظه کرده و به جمع آوری منابع مالی بپردازند.
طالبان یک گروه برادری نزدیک به هم هستند ، فرقه ای از مذهب تسنن که بازگشت به شکل صدر اسلام را تبلیغ می کند.
رهبران آن کهنه سربازان جنگ بر علیه روسها هستند که همگی هنگام جنگ معلول شده اند.
آنها یک ملای دهاتی به نام عمر را به رهبری برگزیده اند که هرگز به خارج مسافرت ننموده و حتی یک سوم کشورش را نمی شناسد.
در هرج و مرج های ناشی از عقب نشینی روسها ، طالبان از مزیت روابط نژادی سود جست : مانند اکثر سران سرویس های مخفی پاکستانی (ISI) ، آنها پشتو هستند.
ملاعمر خود را فرمانده مومنین نامید و یک امپراتوری تشکیل داد که فقط توسط پاکستان ، عربستان سعودی و امارات متحده عربی به رسمیت شناخته شد.
به دلیل فقدان مهارت در روابط بین الملل ، آنها به دوستان امریکایی خود که در جنگ بر علیه روسها آنها را یاری کرده بودند روی آوردند.
بنابراین لیلا هلمز، خواهرزاده ریچارد هلمز، (مدیر سیا از 1966 تا 1973) به طور غیررسمی نمایندگی آنها در سازمان ملل را بر عهده گرفت.
در سیاست داخلی در میان مردم نظمی آهنین برقرار کردند ، بر علیه زنان تبعیض روا داشتند و از اعمال لامذهبی جلوگیری کردند.
بعد از این که برای مدتی اجازه دادند تا تریاک کشت شود ، سپس آن را قدغن کردند و بعضی از روستاییان از هر درآمدی محروم شدند.
طالبان بخش وسیعی از کشور را در اختیار اسامه بن لادن قرار دادند.
طالبان که در ریزه کاری های دیپلماتیک تجربه ای نداشتند ، در صدد برآمدند در ازای به رسمیت شناخته شدن رژیمشان از طرف دولتهای خارجی اجازه دهند خط لوله از افغانستان عبور کند.
وقتی که دیدند این غیرممکن است چون که سازمان ملل دولت دیگری را به رسمیت می شناخت دولت سست بنیاد پرزیدنت ربانی به گفتگوها پایان دادند.
طبق گفته دیپلمات پاکستانی نیاز نائیک شروع به تهدید نمود و در اواسط جولای اعلام کرد که مساله را با سلاح حل خواهند کرد.
ایالات متحده طرحی ریخت تا رهبران اساسی افغانستان را حذف کند ، چه ملاعمر باشد چه فرمانده مسعود (که احساسات ضد امریکایی اش مثال زدنی بود) و به جای آنها یک حکومت دست نشانده سر کار آورد.
می خواستند با دعوت از ظاهر شاه ، پادشاه اسبق افغانستان یک پادشاه فراموش شده که روزهای آخر زندگی اش را در رم در تبعید می گذراند ، به حکومت دست نشانده قدری مشروعیت ببخشند.
در اواسط جولای ، قدرتهای بزرگ با این نقشه موافق کردند.
بنابراین آخرین اعلامیه در ملاقات روز 17 جولای بین هربرت ودرین وزیر خارجه فرانسه و فرانس وندرل رئیس هیات ویژه سازمان ملل برای افغانستان به این صورت قرائت شد: این دو مقام راههای موجود را بررسی کردند و در پایان به نتیجه مطلوبی رسیدند ، بخصوص این نکته امیدوارکننده که جامعه بین الملل ممکن است به پادشاه (کذا) در جمع آوری نمایندگان جامعه افغان به او کمک کند.
آنها همچنین موضوع تقویت گفتگو با پاکستان را مطرح کردند.
علاوه بر این ، طبیعتا لازم است به موضوع بازسازی افغانستان پس از پایان جنگ پرداخته شود (کذا).
بله ، از ماه جولای آنها طوری در مورد ظاهرشاه سخن می گفتند که گویا او پادشاه واقعی افغانستان است ، و به موازات آن در مورد نبرد و بازسازی کشور گفتگو می کردند!.
مذاکرات در لندن سپس در ژنو تحت پوشش مرکز تجارت انسان دوستانه.
ادامه یافت که هزینه آن با دست و دلبازی توسط شرکت نفت UNOCAL پرداخت خواهد شد اما ; اهداف و میهمانان متفاوت (به انضمام ژاپنی ها ، که انتظار بخش عمده ای از چاه های نفت دریای خزر را دارند.
همان طور که مولیو ودرین و وندرل پیش بینی کردند هیچ کس دیگر درباره صلح سخن نمی گفت بلکه درباره جنگ و بازسازی بحث می کردند.
پاکستان که از فشار شدید امریکا انگلیس به هراس افتاده بود قبل از شروع طوفان در جستجوی متحدین جدیدی بود.
از یک هیات چینی دعوت کردند به اسلام آباد بیاید و به آنها قول دادند که در ازای کمک نظامی گذرگاهی به اقیانوس هند در اختیار چین قرار خواهند داد.
امریکایی ها انگلیسی ها که از این اقدام پاکستان عصبانی شده بودند تصمیم گرفتند سریعتر حمله را آغاز کنند ، قبل از این که چینی ها بتوانند بازی بزرگ را بر هم زنند.
دریای عمان صحنه بزرگترین استقرار ناوگان انگلیس از زمان جنگ فالکلند شد ، در حالی که ناتو چهل هزار نیرو به مصر گسیل کرد.
در 9 سپتامبر ، رهبر کاریزماتیک (پرجذبه) جبهه اسلامی ، فرمانده مسعود فوق العاده ضد امریکایی ، ترور شد.
حملات 11 سپتامبر مجوزی بود برای اعزام ناوگان استعماری کلاسیک تحت پوشش عملیات مشروع و قانونی.
قرار بود عملیات عدالت ابدی نامیده شود اما اثر آن در بین افکار عمومی در جهان اسلام رقت بار بود در نهایت آن را آزادی دائمی نامیدند.
یک اتحاد سیاسی ویژه از آن حمایت می کرد ، یک ائتلاف جهانی 134 دولت را دور هم گرد آورده بود که یک شکلی از کمک نظامی در اختیار ایالات متحده امریکا قرار می داد.
امریکایی ها به خاطر می آوردند که چگونه روسها در جنگ زمینی در جنگ اول با افغانها (1989-}1979) در باتلاق گرفتار شده بودند از اعزام سربازانشان خودداری کردند.
آنها ترجیح دادند به بهای گزافی جنگجویان محلی را خریداری نموده و از آنها برای استفاده با طالبان استفاده کنند.
این روش به مفهوم مسلح کردن گروه های رقیب بود که قطعنامه سازمان ملل را نقض می کرد.
روسها که با حوادث جدیدی روبه رو شده بودند جبهه اسلامی مسعود فقید را به طور گسترده ای مسلح نمودند ، در حالی که ایران به هازاری ها که شیعه مسلک بودند کمک کرد.
نیروی هوایی ایالات متحده خود را با بمباران دقیق نیروهای ضد طالبان خشنود کرد ، و همچنین بعضی وقتها آنها را مهار می نمود.
در حقیقت اهداف جنگی جنگجویان درگیر هیچ ارتباطی به اهداف تبیین شده توسط ائتلاف جهانی نداشت (دستگیری اسامه بن لادن) ، یا جاه طلبی های شرکت های نفتی که در کمین نشسته بودند.
نیروهای امریکایی انگلیسی با تغییر تاکتیک شروع به بمباران گسترده نیروهای طالبان کردند.
طالبان قادر به حفظ دیکتاتوری خود نبوده و به صورت گروه های متفرق در آمدند.
در همان زمان جبهه اسلامی به خاطر سهولت در مکاتبات بین المللی به اتحاد شمال تغییر نام یافت و به صفوف نامنظم طالبان رخنه کرد.
سپس نیروی هوایی ایالات متحده به نیروهای در حال فرار دشمن یورش برد.
طالبان سعی نمود در قندهار تجدید سازمان کند ، در حالی که فاتحین چندین بار به قتل عام پرداختند ، علی الخصوص در مزار شریف که تحت فرماندهی ژنرال دوستم بود.
در پایان ، 1000 یا 2000 تن از متعصبین ، ترکیبی از طالبان و اعضای القاعده زیر بارانی از فولاد به کوه های تورا بورا پناه بردند ، سپس تسلیم دوستان پاکستانی خود شدند.
در مجموع هواپیماهای امریکایی انگلیسی 4700 سورتی (هر واحد پرواز هواپیما را یک سورتی گویند = مترجم) پرواز انجام دادند که در طی آن 12000 بمب فرو ریختند که منجر به کشته شدن 12000 مبارز19 و به موازات آن حداقل 1000 غیرنظامی کشته شد.
وخیم شدن اوضاع نظامی باعث شد نیروی هوایی ایالات متحده از تئوری ضربات جراحی دست برداشته و از سلاح های کشتار جمعی استفاده کند ، یعنی بمب های ب ال یو 82 (BLU-82) (که به کاترهای زنجیری معروفند) تا آخرین جنگجویان پراکنده در کوه ها را متلاشی و خنثی نماید.
جنگ با قطعنامه 201378 شورای امنیت سازمان ملل پایان یافت .
قطعنامه چارچوب گفتگوهای بن 21 (آلمان) که در آنجا گروه های افغانی بر سر دولت جدید موافقت کردند را مشخص کرد.
در طول مذاکرات قرار شد یک دولت موقت به ریاست پادشاه سابق - ظاهر شاه - تشکیل شود.
نفر دوم همانطور که پیش بینی می شد حامد کرزای بود که به نخست وزیری انتخاب شد.
در زمان جنگ بر علیه روسها ، او شخصا با رئیس سیا در آن زمان ، ویلیام کیسی ، ارتباط داشت .
بعدا ، او به امریکا مهاجرت کرده و یکی از دوستان خانواده بوش شد و به استخدام یکی از شرکت های وابسته به UNOCAL درآمد.
ژنرال عبدالرشید دوستم که به دلیل خشونت ها و بی رحمی های 20 ساله اش به چنگیز خان ملقب شده بود ، موفق شد ائتلاف جهانی را به موقع دور هم جمع کند.
خیلی خوب از عهده آن کار برآمد : نه تنها به خاطر جنایات جنگی تحت تعقیب قرار نگرفت ، به کابینه جدید نیز راه یافت . قطعنامه 241383 شورای امنیت در تاریخ 6 دسامبر 2001 این تصمیم را معتبر نمود.
صدها هزار افغانی که به دلیل بمباران ها کشورشان را ترک کرده بودند به خانه بازگشتند.
عملیات موسوم به آزادی دائمی اساسا از داخل شورای امنیت ملی ایالات متحده توسط زالمی خلیل زاد هدایت شد.
زالمی خلیل زاد فرزند یکی از مشاورین پادشاه سابق ، ظاهر شاه بود که در دانشگاه شیکاگو در امریکا تحصیل کرد.
در داخل کشورش در کنار سیا در زمان جنگ با روسیه جنگید ، قبل از این که به ملیت امریکا درآید ، با شغلی به عنوان مشاور در وزارت کشور در زمان رونالد ریگان .
در زمان ریاست جمهوری بوش پدر به معاونت وزارت دفاع منتصب گردید و در عملیات طوفان صحرا بر علیه عراق نقشی کلیدی بر عهده داشت .
در دوره زمامداری کلینتون ، برای شرکت های رند (Rand) و یونوکال (UNOCAL) کار می کرد.
هنگامی که مذاکرات با طالبان ادامه داشت ، او با ذکر این نکته در واشنگتن پست که طالبان احساسات ضد امریکایی بنیادگران ایرانی را ندارد از آنان دفاع کرد.
هنگامی که مذاکرات خط لوله نفت متوقف شد او کارشناس اصلی در مسائل افغانی در حکومت بوش شد.
در پایان جنگ ، او نماینده مخصوص در افغانستان شد در آینده او باید ناظر ساخت خط لوله نفت که مورد حسادت همگان است باشد.
مطبوعات بین المللی برای بازدید از بقایای تاسیسات طالبان و القاعده وارد افغانستان شدند.
آنها شاهد مخروبه هایی شدند که انبوه سلاح های به میراث رسیده از روسها بود اما هیچ روزنامه نگاری کارخانه های تولید سلاح های شیمیایی و باکتریولوژی را مشاهده ننمود ، یا مراکز تولید سلاح های اتمی و کمتر از آن پایگاه های پرتاب ماهواره که دونالد رامزفلد ما را از آنها ترسانده بود.
بزرگترین ارتش دنیا قادر به یافتن دشمن شماره یک جامعه که برای دستگیری اش فرستاده بودند نبود ، در حالی که ملاعمر بر روی یک موتور به پاکستان گریخت .
طبق معمول کارها از سر گرفته می شود محصول تریاک آزادانه در بازار امریکای شمالی توزیع خواهد شد و در 9 فوریه 2002 حامد کرزای و همتای پاکستانی اش ، ژنرال مشرف ، قرارداد ساخت خط لوله آسیای مرکزی را امضا کردند.

نویسنده : تیه ری می سان
مترجم : سید محمد یاسینی

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها