نمای اصلی (mastershot) این هفته به بررسی ژانرهای پلیسی ، گانگستری ، معمایی و جاسوسی می پردازد.
کد خبر: ۲۲۶۵۰
مفاهیم واقعی این گونه تولیدات در محور اصلی و ذات خود به پیگیری و کشف و به اثبات رسانیدن آنچه حقیقت نامیده می شود، اصرار دارند. اما در عمل چه بسا که این ذات پیش بینی شده به هدف دلخواه نایل نشود. از این رو این گونه های تولید در محتوا و ماهیت ، باید از ظرافت های خاص تصویری و انگاره های دراماتیک برخوردار باشند. در آثار ایرانی تلویزیونی عمدتا سریال های پلیسی به این گونه های یاد شده قرابت بیشتری دارند، در زمینه سینما نیز مثالهایی برای این ژانرها از تولیدات ایرانی قابل ذکر است ، اما به هر حال ژانرهای پلیسی ، معمایی ، گانگستری و جاسوسی شاید به دلیل فرهنگ عمومی جامعه ایرانی و همچنین به علت تعامل کمتر نیروی پلیس با مردم و بعکس آن در داستان های تصویری ایرانی (سینما و تلویزیون) کمتر از ژانرهای دیگر مورد استفاده قرار گرفته اند. گفتنی است مدتی است که با اطلاع رسانی نیروهای پلیس و تعامل این نیرو با رسانه ملی و در نهایت با مخاطبان آن ، سبب ساز رشد فزاینده ای شده است که تمامی اینها می تواند امیدبخش این مهم باشد که ژانر پلیسی در تولیدات ایرانی جایگاهی ممتاز پیدا کند. در ژانر پلیسی عمدتا گونه هایی مانند ژانر معمایی نیر می تواند گنجانده شود. در چنین روایت هایی ، خط سیر اصلی و روند شکل گیری قصه در چند زیرشاخه تقسیم می شود و درگیری آیتم های روبه روکننده این زیرشاخه ها ، سبب جذابیت هرچه بیشتر این گونه تولیدات است . در ژانر پلیسی شناسایی طرف مثبت تقریبا آسان است ، اما ابهام در شناسایی طرف مقابل خود دلیل اصلی برای دنبال کردن تمام و کمال یک سریال تلویزیونی پلیسی یا یک فیلم سینمایی از این ژانر است تا نتیجه به دست آید و به قول معروف بدمن های فیلم شناسایی شوند. جدیدترین اثری که بینندگان در این ژانر تلویزیون شاهد بوده اند، سریال «خواب و بیدار» است . انگاره های مورد استفاده در این سریال نشان می دهد که تا حدودی ژانر معمایی نیز در آن لحاظ و سهیم شده است . پیگیری قصه برای شناسایی شخصیت «ناتاشا» و آنچه در گذشته اش رخ داده است ، تا حدودی به این گونه یاد شده ارتباط دارد. از آثار سالهای گذشته نیز، سریال «شلیک نهایی» قابل ذکر است . در این سریال سهم ژانر معمایی تاحدود زیادی در قسمتهای میانی ، در حوزه این ژانر است . آنجا که افسر پلیس به درون گروه جاعلان حرفه ای رسوخ می کند تا هر چه بیشتر از کارهای مخفیانه گروه سردر آورد، خود گویای این مهم است . سریال طولانی «پلیس جوان» نیز در ژانر پلیسی آغاز می شود ، اما در نهایت به یک ملودرام اجتماعی تبدیل می گردد. در این سریال انگاره ها ، عوامل و ابزار لازم برای جلوه گری این ژانر به میزان کافی موجود بوده است . اما کشیده شدن روند داستان به سوی قصه های فرعی فراوان و توجه به این قصه ، این سریال را در حقیقت از ژانر پلیسی خارج و به یک سریال در ژانر ملودرام اجتماعی ترکیبی نزدیک کرد. آنچه تفاوت اصلی ملودرام اجتماعی با ژانر پلیسی است بدین گونه آشکار می شود که در اولی شخصیت های منفی ، تاریک و بدذات قصه از اول مشخص هستند و از آن سو شخصیت های مثبت و قهرمانان داستان نیز از همان ابتدا معرفی می شوند. بر این اساس ممکن است در یک ملودرام شخصیت های مثبت در تعلیق داستان قرار بگیرند و یا این که با کشته شدنشان همذات پنداری تماشاگر بیش از پیش تشدید شود ؛ اما در ژانر پلیسی هرگز نمی توان شخصیت های منفی و بد قصه را از اول معرفی کرد ، در این صورت دیگر جذابیت داستان از بین خواهد رفت ، ضمن این که در شناساندن شخصیت های مثبت سریال یا فیلم نیز در همان ابتدا، میزان خوب بودن و مراتب آن نزد هر یک از کاراکترها از ابتدا نمایش داده نمی شود تا در روند شکل گیری داستان و در نقاط عطف چنین برخوردهایی صورت گیرد. نکته ای که درخصوص ژانر معمایی شایان ذکر است ، اشاره به این مهم است که این ژانر می تواند بدون بهره گیری از مواردی همچون وجود قتل و عوامل دخیل با آن شامل روایت های تصویری باشد ؛ اما در کل و در اکثر مواقع ژانر معمایی با داشتن تعلیق های فراوان بعلاوه هیجان ذاتی که در خود دارد باعث ایجاد حوادثی می شود که در رمزگشایی آن پرده از راز یک جنایت برمی دارد. جدای از مثال های تولیدات ایرانی ، آنچه اکنون با عنوان سریال هایی مثل «هشدار کبری» محصول تلویزیون آلمان از سیما پخش می شود، به ژانر پلیسی و تا حدودی گانگستری تعلق دارد. ژانر گانگستری بندرت در ایران به معنای خاص به کار برده شده است . فعالیت های گروهی و سازمان یافته در قالب گروههای مافیا که حتی تحرکات بین المللی دارند، دستمایه ای شده است تا ژانر گانگستری یکی از گونه های رایج در تولید سریال های تلویزیونی و فیلمهای سینمایی در خارج باشد. نمونه منحصر به فرد این ژانر همان فیلم «صورت زخمی» محصول سال 1932 به کارگردانی هوارد هاوکز است که در سال 1983 به کارگردانی برایان دی پالما و بازی آل پاچینو دوباره سازی نیز شد. درخصوص ژانر معمایی از تولیدات خارجی قدیمی ، عمده فیلمهای آلفرد هیچکاک (1899-1980) می تواند مثالهای خوبی باشد که در همه آن آثار تمام انگاره های زیرساختی در جهتی پردازش می شوند که سرانجام پاسخ معمایی فیلم که اکثرا پرده از راز یک قتل فجیع برمی دارد، ارائه می شود. در ژانر جاسوسی نیز بستر اصلی فعالیت یک یا گروهی از جاسوسان است که قصه اصلی را تشکیل می دهد. این گونه تولید نیز به معنای واقعی کلمه آن چنان در تولیدات تلویزیونی داخلی سهمی نداشته است که آن هم به فرهنگ و مقتضیات جامعه برمی گردد. ضمن این که باید یادآوری کرد که ژانرهای نام برده شده اکثرا در تعامل با یکدیگر نیز می توانند عمل کنند؛ به نحوی که مثلا ژانری در مایه های معمایی - جاسوسی به عنوان تکمیل کننده خط سیر داستان و روایت تصویری فیلم مجزا از ماهیت ذاتی مورد استفاده قرار گیرد. عمده فیلمهای اینچنینی برای تولیدات تلویزیونی و سینمایی کشورهایی مثل امریکا و شوروی سابق (روسیه فعلی) که همواره سعی در کشورگشایی و پیشگیری از موفقیت های رقیبان داشته و دارند ، یکی از گونه های قابل اعتنای تولیدی است . از این دست فیلمها در ژانر جاسوسی می توان به فیلمهای مامور 007 یا جیمز باند اشاره کرد و از ساخته های دورتر و قابل اعتنا می توان فیلمهای «پنج انگشت» ساخته جوزف منکیه ویچ محصول 1952 و ماتاهاری محصول 1932 ساخته جورج فیتز موریس را نام برد.

مهدی تهرانی
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها