گفتگو با آرش معیریان کارگردان فیلم احضار شدگان

شناگر ماهری هستم

احضار شدگان برای کارگردان آن بهانه‌ای بوده تا تمامی دغدغه‌های سینمایی، محفوظات و تئوری‌هایی را که پیش از این در دانشکده‌های هنری خوانده و در عرصه سینما و تلویزیون تجربه کرده را در قالب فیلمی سینمایی تجربه کند.او چندان نگران گیشه نیست و علت این مساله هم این است که فیلم را با سلیقه مخاطب عادی نساخته.
کد خبر: ۲۲۶۳۵۰
او می‌گوید فیلم را برای مخاطبی ساخته که به تماشای فیلم‌های تریلر علاقه دارد و معتقد است فیلم برای این بخش از مخاطبان لذت‌بخش است، هرچند ممکن است تعداد این مخاطبان به اندازه مخاطبان فیلمی کمدی نباشد.

مصاحبه با این کارگردان خوشفکر بسیار جذاب تر از تماشای فیلم بود. معیریان در سینما و تلویزیون ایران کارنامه کاری مفصلی دارد.

ساخت فیلمهای: کما، چپ دست و شارلاتان در سینما و فیلم‌های تلویزیونی: زهر و پادزهر، آنکه دریا می‌رود و گامی در تاریکی برخی از ساخته‌های او در تلویزیون است که البته باید تدوین فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی متعددی را هم به عنوان مقدمه به آن اضافه کرد.

شاید خواندن این مصاحبه بتواند برای علاقمندان به چنین سینمایی انگیزه لازم برای تماشای این فیلم را ایجاد کند. فیلمی که معیریان معتقد است با ساخت آن فیلم تمامی آموخته‌هایش را در «موشی آزمایشگاهی» به نام احضارشدگان ریخته و حالا خوشحال است که در چنین قالبی به تجربه‌ای جدید‌ دست یافته است.

آرش معیریان در سینما و تلویزیون ایران به ساخت فیلم در مدت زمانی کوتاه مشهور است. احضارشدگان هم بر اساس همین قاعده ساخته شد؟

سال 1385 در جشنواره فیلم پلیس قرار بود سه فیلم برای حضور و نمایش در جشنواره ساخته شود. از میان سه فیلم چهار انگشتی، مخمصه و احضار شدگان، ساخت این فیلم دیرتر از سه فیلم دیگر آغاز و زودتر از آنها آماده نمایش شد. فیلمبرداری این فیلم حدود 30 روز طول کشید که البته در این مدت هم با وقفه‌های تولیدی ناخواسته مواجه بودیم که باعث تعطیلی فیلمبرداری می‌شد.

در همین مدت چهار بار مدیر تولید و دو بار طراح صحنه عوض کردیم. نگاتیو برای فیلمبرداری به شکل حلقه حلقه می‌رسید و برخی از صحنه‌ها به دلیل نبودن نگاتیو تنها با یک برداشت فیلمبرداری می‌شد و ما مجبور بودیم آنقدر تمرین کنیم که همه چیز خوب باشد.

پس شما علاوه بر سرعت در کار مهارت‌های دیگری از جنس تردستی و چشم‌بندی هم برای فیلمسازی دارید!

فیلمسازی در مملکت ما شبیه معجزه است و فیلمساز هم به نوعی یک معجزه‌گر. هر چقدر فیلمساز بتواند با این شرایط کنار بیاید، نزد تهیه کنندگان محبوب تر است. من هم به همین دلیل محبوب تهیه‌کنندگان هستم. البته کارگردانی که همه ایده آل‌ها در اختیارش باشد دیگر کارگردان نیست و  بخشی از مهارت کارگردانی به کنار آمدن با این شرایط و جمع کردن فیلم در شرایطی خاص بستگی دارد که شاید افراد دیگر توانایی آن را نداشته باشند.

بخش قابل توجهی از فیلم‌ها و سریال‌هایی که این روزها در سینما و تلویزیون ساخته می‌شود «آثاری سفارشی» است. به عنوان یک فیلمساز کار سفارشی را دوست دارید؟

ممکن است بعضی از فیلمسازان نفس ساخت فیلم سفارشی را خیلی جایز ندانند اما با توجه به تعریف رسانه سینما و قدرت نفوذ آن در میان تماشاگران، به عنوان فیلمساز شخصا انجام کار سفارشی را بد نمی‌دانم. فکر می‌کنم یک فیلمساز حرفه‌ای در کنار ساخت فیلم‌های گیشه‌ای که به دنبال جذب تماشاگر است، وظیفه‌ای شرعی و کفایی هم دارد و آن ساخت فیلم‌هایی است که با رویکردهای فرهنگی، رسالتی اخلاقی را هم دنبال می‌کند. فیلمساز گیشه‌ای موفق مثل سخنران خوبی است که مضمون و ایده‌هایی که ممکن است از طریق مجراهای دیگر به شکل الکن بیان می‌شود را به شکلی شیوا بیان می‌کند و با تاثیر کلام خود مخاطب را متنبه  می‌کند.

این فیلم چه ویژگی مهمی داشت که ساخت آن را پذیرفتید؟

احضار شدگان به سفارش معاونت اجتماعی ناجا و با خواست موسسه ناجی هنر تهیه و تولید شد. البته در فیلمنامه اولیه موضوع داستان چندان ساده و راحت بیان نشده بود و برای انتقال مفهوم به شکل ناخودآگاه با سختی‌ها و پیچیدگی‌های روایی مختلفی مواجه بودیم که ممکن بود  به ساخت فیلمی منجر شود که همان 10 دقیقه اول تماشاچی را از ماجرای اصلی فیلم دور کند.

با این که نمی‌توان از این جنس مضمون و فیلمنامه توقع فیلمی گیشه‌ای داشت اما تلاش کردم با اعمال تفکراتی از جنس سلیقه مردم، اصطلاحا در و تخته را به هم جور کنم و تماشاگر را تا انتهای فیلم نگه‌دارم تا تاثیر و پیام فیلم به مخاطب منتقل شود. به همین دلیل در فیلمنامه اولیه حدود 70 درصد تغییر ایجاد شد تا متن به سلیقه عام نزدیک‌تر شود.

فیلمنامه اولیه هم همین چهارچوب کلی درباره قرص‌های روانگردان را داشت؟

بله اما آنقدر اغتشاش داشت که نه تنها مخاطب فیلم، بلکه خواننده فیلمنامه را هم خسته می‌کرد.

اگر قرار بود این فیلم در بخش خصوصی و به تهیه کنندگی فردی مانند حسین فرح بخش ساخته شود این فیلم چه سرنوشتی پیدا می‌کرد؟

چنین فیلمنامه‌ای را نه حسین فرح بخش می‌ساخت و نه من حاضر به ساخت آن می‌شدم. با توجه به شناختی که از سلیقه این تهیه‌کننده دارم، در صورت موافقت این فیلم با جذابیت‌های مورد علاقه تماشاگر ساخته می‌شد و در آن صورت شاید فقط 10 درصد فیلمنامه فعلی باقی می‌ماند.

مهم‌ترین فایده ساخته شدن این فیلم در بخش دولتی برای شما چه بود؟

این مساله باعث شد در ساخت این فیلم دغدغه گیشه نداشته باشم و همین مساله بستر مناسبی را فراهم کرد تا تفکرات، تمهیدات و توانایی‌های بیان سینمایی را تا جایی که می‌دانم برای خودم تجربه کنم. برای فیلمسازی مانند من که در حوزه فیلم‌های پر فروش فعالیت کرده‌ام، ساخت فیلم «نفروش» هم جالب است تا موج سواری‌ها، یافته‌ها و دانسته‌های خودم را از زبان سینما به تصویر بکشم.

به همین دلیل در ساخت این فیلم دوست داشتم به عنوان یک مدرس سینما که علاقمند است فرمول‌ها، دانسته‌ها و آنچه که به دانشجویان منتقل می‌کند را به تصویر بکشد، با ساخت این فیلم نتیجه فرضیاتم را تجربه کنم و از سوی دیگر نمونه‌ای از سینمایی که در ایران مهجور است و فیلمسازان کمتر جسارت پرداختن به آن را دارند را هم ارائه کنم. شاید اگر قرار نبود این فیلم برای نیروی انتظامی ساخته شود، امکان تولید آن در هیچ جای دیگر فراهم نمی‌شد.

شما در زمینه سینما تحصیلات دانشگاهی دارید و در این عرصه فعالیت‌های مختلفی داشته‌اید. آیا سقف فیلمسازی شما همین آثاری است که تا به امروز ساخته‌اید یا اینکه این فیلم‌ها مقدمه‌ای برای رسیدن به سینمایی فاخر است؟

بحث سینمای شاهکار، فاخر و متعالی مساله‌ای نسبی است و به تعریف ما از این سینما برمی‌گردد. ما از شرکت‌های داخلی خودروسازی توقع نداریم که خودرویی در حد بنز و بی.ام.وی بسازند. این مساله به دلیل عدم توانایی این شرکت‌ها و مهندسان آنها در تولید چنین اتومبیل‌هایی نیست بلکه به دلیل شرایطی دیگر است.

من هم به عنوان آرش معیریان فیلمساز با توجه به شرایط و موقعیت فیلمسازی، انواع ممیزی‌ها و نگاه‌هایی که به هنگام ساخت فیلم مجبورم آنها را لحاظ کنم تا اثری تولید کنم که مورد قبول تماشاگر متوسط باشد؛ موظفم در حیطه و چارچوبی خاص حرکت کنم. هم من و هم شما و هم خیلی از علاقمندان جدی سینما وقتی قرار است در خلوت خودمان فیلمی تماشا کنیم احتمالا فیلم‌هایی مانند کما و احضارشدگان را نمی‌بینیم و فیلمی را انتخاب می‌کنیم که بتوانیم با تماشای آن به کشف لحظه‌های ناب آن دست پیدا کنیم و به این طریق لذت ببریم.

فیلم احضارشدگان در زمانی ساخته شد که مهدی سلوکی و شهرام حقیقت دوست در «بورس» بودند. در کنار این دو بازیگر، سایر بازیگران فیلم شما هم بازیگران تلویزیونی هستند. آیا امکان انتخاب‌های بهتری از میان ستاره‌های سینمایی وجود نداشت؟

هر فیلمی گروه بازیگران خاص خود را می‌طلبد اما احضار شدگان فیلمی نبود که نیاز به حضور ستاره‌های سینما داشته باشد. فیلم‌هایی بوده که در همین عرصه ساخته شده و به غلط ستاره‌ها را انتخاب کرده‌اند و با واکنش منفی مخاطبان هم مواجه شده‌اند.  فیلم «چه کسی امیر را کشت» یک نمونه از این آثار است که در زمان اکران آن در یکی از سینماها مخاطبان پول بلیت خود را مطالبه کردند.

اما قاعده سینما این است که برای فیلم‌ها معمولا به سراغ ستاره‌ها می‌روند.

بله اما بحث مهمی هم به نام «بازیگری» وجود دارد اما الزاما همه ستاره‌ها بازیگر نیستند و همه بازیگرها هم ستاره نیستند. ستاره در همه جای دنیا یک ویژگی دارد که با هنرپیشه درجه یک کاملا متفاوت است و هر دو با هم متفاوت هستند. من هم برای ستاره‌ها ارزش قائلم و هم برای بازیگران اما برای احضار شدگان تصورم این بود که با جنس مخاطبی که هدف‌گیری می‌کنم، اتفاقا ستاره‌ها خیلی جوابگوی فیلم نیستند و این ترکیب بازیگران آنچه که من خواسته بودم را ارائه می‌کردند.

از این بازیگران دقیقا چه می‌خواستید؟

همین چیزی که در فیلم وجود دارد. تمام رفتارها و ژست‌ها همان چیزی است که مورد نظر من بود. این مساله هم برمی‌گردد به تعریفی که من از این فیلم دارم.

این تعریف دقیقا چیست؟

فیلمی با حال و هوای گروتسک و مالیخولیایی و توهمی که در دقایق آغازین نباید آنقدر افراطی عمل کند که پیشاپیش تماشاچی دست فیلمساز را بخواند و بتواند ادامه داستان را حدس بزند.

این فیلم در شکل روایی خود آرام آرام روی لبه تیغ حرکت می‌کند و نه آنقدر وابسته به دنیای بیرونی فیلم است که مخاطب درباره تناسب بین مهدی سلوکی و زیبا بروفه در نقش زن و شوهر تردید کند و نه آنقدر با اطمینان نسبت به این مساله تاکید می‌کند که مخاطب به قصه شک کند. در پایان فیلم قرار است به مخاطب گفته شود که همه اینها زاییده ذهن متوهم عماد است. به همین دلیل در پایان فیلم امید و همسرش در یک سکانس با هم دیده نمی‌شوند و اینطور تداعی می‌شود که ممکن است آنها اصلا با هم ازدواج نکرده باشند.

خود شما هم در این سخت شدن کار سهم داشتید؟

بله. می‌توانستم به شکل خطی تماشاگر را از ابتدا وارد فضای ذهنی شهرام کنم و به این مساله اشاره کنم که او قرص اکس مصرف کرده و تماشاگر تمام فیلم را از طریق فضای ذهنی او به عنوان یک آدم مغشوش ببیند اما این مساله سبب می‌شد از جایی به بعد تماشاگر با فضایی کاملا بیات و لو رفته در داستان مواجه شود و قصه تا انتها برای او قابل پیش‌بینی باشد.

فیلمنامه اولیه چگونه بود؟

در فیلمنامه اولیه که حجت قاسم زاده اصل نوشته بود داستان از نگاه هزارتوهای پیچیده ذهنی عماد به تصویر کشیده شده بود.

شما یک حد وسط را گرفتید و دنبال کردید؟

بله. براساس تجربه وظیفه خودم می‌دانستم برای راضی نگه داشتن تهیه کننده و سفارش دهنده باید یک راه بینابین را انتخاب کنم. البته این انتخاب کار ساده‌ای نبود. هنگام اکران فیلم در جشنواره در هر بار نمایش بازتاب‌های آن را در تماشاگر می‌دیدم. برخی از آنها که جلوتر از فیلم درباره اثر قضاوت می‌کردند، پوزخند می‌زدند اما در پایان فیلم به شدت رودست می‌خوردند و این مساله حکم سیلی محکمی را داشت که به گوش تماشاگری می‌خورد که لحظاتی از فیلم را با پوزخند دنبال کرده بود. البته ما با تماشاگری که خیلی عقب‌تر از فیلم است هم مواجه بودیم. این نوع تماشاگر به شدت عطش دارد که روابط را کشف کند. برای او هم این مساله که شخصیت‌ها مرتب رنگ عوض می‌کنند و مناسبات میان آنها عوض می‌شود، از این جهت جالب است که در پایان متوجه می‌شود تمام اینها خیالی بوده است.

می‌خواهم نتیجه بگیرم شما یک فیلم مسوول پسند ساختید!

بله. به این مساله افتخار هم می‌کنم چون آن مسوولی که این فیلم برایش ساخته شده، اهدافی را دنبال می‌کند. نیروی انتظامی در کشور ما علاوه بر دغدغه ایجاد نظم و امنیت اهداف فرهنگی هم دارد. خیلی خوشحالم که رئیس نیروی انتظامی نکات موجود در این فیلم را به درستی کشف کرده است. تاثیری که دوست داشتم برای تماشاگر ایجاد شود، این بود که او بعد از بیرون آمدن از سالن، تحت تاثیر فضای فیلم  آنقدر فضای مسموم استفاده از این قرص‌ها بر ذهنش سنگینی کند تا خدا را شکر کند که تا به حال از این قرص‌ها استفاده نکرده و یا اگر استفاده کرده دیگر به سراغ این قرص‌ها نرود.

فیلمسازی شبیه معجزه است و فیلمساز هم به نوعی یک معجزه‌گر. هرچقدر فیلمساز بتواند با این شرایط کنار بیاید، نزد تهیه کنندگان محبوب‌تر است

معتقدم تماشاگر با دیدن هر فیلم باید دنیای قبل و بعد از دیدن فیلم برایش تفاوت کند. اگر قرار است هیچ اتفاقی رخ ندهد بهتر است تماشاگر فیلم را نبیند.

مخاطب برای داستان یا باید از شخصیت‌های داستان خوشش بیاید یا اینکه نسبت به آنها احساس تنفر کند. اما در فیلم احضار شدگان مخاطب نمی‌تواند چنین ارتباطی را با شخصیت‌های داستان ایجاد کند. چرا؟

یکی از شیطنت‌هایی که تلاش کردم در این فیلم آن را تجربه کنم این بود که مخاطب را گول بزنم و به او  رو دست بزنم. در احضار شدگان چیزی که برایم لذت بخش و شیطنت‌آمیز بود، این بود که بدون در نظر گرفتن دغدغه گیشه، فیلمی بسازم که تماشاگر را مثل سوژه یک آزمایش یا یک شعبده، با این فضا مواجه کند که حس کند مغبون واقع شده و اگر در جایی به فیلمساز فحش داده که او را سر کار گذاشته، در پایان حس کند از فیلمساز رو دست خورده و دو ساعت در سینما مانده است. به همین دلیل در طراحی فیلمنامه و ساختار فیلم دوست نداشتم مخاطب شخصیت‌ها را دوست داشته باشد. در تعریف عادی درباره همذات پنداری گفته می‌شود تماشاگر باید با کاراکترهای معقول همذات پنداری کند. اتفاقا اگر تماشاگر بخواهد با شخصیت‌های این فیلم همذات پنداری کند فیلم در هدف خود ناکام است چون به او حق می‌دهد که به سراغ قرص‌های روانگردان برود.

در پایان باید اعتراف کنم متاسفانه تماشاگرهای امروز سینما از  فیلمسازها خیلی جلوتر هستند.

چرا «متاسفانه»؟

شاید بهتر باشد این جمله را به این شکل اصلاح کنم که متاسفانه فیلمسازها از تماشاگر عقب هستند. ادبیات سینمایی این تماشاگر به دلیل مواجهه با طیف وسیعی از فیلم‌های خارجی ارتقاء یافته و باهوش شده است، چون انواع و اقسام فیلم‌ها و سریال‌های خارجی را می‌بیند اما  ما به عنوان فیلمساز چه به لحاظ روانشناسی و چه از جنبه‌هایی مانند قصه پردازی، سوژه پردازی و... چه خود آگاه چه ناخود آگاه بسیار بسیار عقب هستیم. به همین دلیل تماشاگر از همان ابتدا انتهای فیلم و روال داستان را حدس می‌زند.

بخشی از این مساله به دلیل مشکلات کار فیلمسازی هم هست.

بله. بخشی هم به دلیل ممیزی است و اینکه فیلمساز باید انواع ملاحظات را رعایت کند تا فیلم بسازد. اما بخشی از مساله هم برمی‌گردد به دانش سینمایی فیلمساز که تجربه آکادمیک کمی دارد و خیلی هم اهل مطالعه نیست و این مساله را هم قبول ندارد که به عنوان فیلمساز در حال انجام دادن کار بزرگی است، به همین دلیل به عنوان راوی فیلم از تماشاچی عقب می‌افتد.

البته مخاطب دوست دارد پایان فیلم را حدس بزند و این مساله نکته‌ای منفی نیست.

بله اما این مساله درباره سینمای کلاسیک و داستانی صدق می‌کند که خطی حرکت می‌کند. حدس زدن پایان داستان جزو ویژگی‌های این سینما است تا تماشاگر با علم به پایان داستان، «چگونگی» ماجراهای داستان را حدس بزند. به این دلیل ژانر وسترن با وجود 6 دهه فاصله با زمان حال هنوز هم برای مخاطب جذاب است یا ملودرامی مانند «بر باد رفته» چون در تعریف روایی فیلم «چگونگی رسیدن» را خوب روایت می‌کند، هنوز جذاب است. این سینما «یک بار مصرف» نیست اما ما امروز سینمایی داریم که اتفاقا آن پیش‌بینی را هم به تماشاگر نداده‌ایم و تماشاگر به لحاظ جنس فیلم خود هم می‌تواند آخر و هم چگونگی داستان را پیش بینی کند. در فیلم‌های کلاسیک چگونگی مهم است. به همین دلیل ساختن فیلم‌های کلاسیک سخت است اما در سینمای مدرن فیلم‌ها رویکرد غافلگیرانه دارند و این سینما یکبار مصرف است. چون فرجام داستان گنگ است و هر لحظه غافلگیری در پیش است ولی در پایان فیلم تمایلی به دوباره دیدن آن نداریم.

فیلم احضار شدگان به قرص‌های توهم زا می‌پردازد اما به شدت رئال است. چرا ما تصاویر سوررئال را در این فیلم نمی‌بینیم؟

ما می‌توانستیم در این فیلم فضا را کاملا سوررئال نشان دهیم. قرص‌های روانگردان به این دلیل باعث می‌شود مصرف کننده دچار رفتارهای خطرناک شود که با الهام از دنیای واقعی، فرد مصرف‌کننده را دچار توهم می‌کنند. این قرص‌ها غالبا پارامترهایی از دنیای واقعی می‌گیرند و با محفوظات شخص مصرف‌کننده عجین می‌شوند به طوری که شخص مصرف کننده متوجه نمی‌شود آنچه می‌بیند کاملا توهم است. در چنین وضعیتی دنیای او واقعی است اما جنس روابط توهم‌زا است. مثلا فردی یک بار از این قرص‌ها استفاده کرده و بعد در خانه عروسکی را دیده که مدام گریه می‌کرده است. او این عروسک را با چاقو تکه تکه کرده و آن را داخل حیاط پرت کرده اما بعد که به خودش آمده فهمیده فرزندش را کشته است. این فرد اگر نسبت به فضای توهمی خود هوشیار باشد این کار را نمی‌کند اما چون مرز خیال و واقعیت مخدوش می‌شود دست به کارهایی می‌زند که به جرم و جنایت منتهی می‌شود. نمایش فضای سوررئال برای ما کاری نداشت اما ما می‌خواستیم آنالیز مصرف قرص را در فرد مصرف کننده نشان دهیم و  قدم به قدم جلو برویم.

فیلم‌هایی از جنس احضار شدگان معمولا به فیلمبرداری، طراحی صحنه، گریم و... خاصی نیاز دارند اما تیم سازنده این فیلم در چنین بخش‌هایی بیشتر شاید مناسب ساخت فیلمی تجاری باشد. فکر نمی‌کنید با ترکیب دیگری از عوامل این فیلم نتیجه بهتری می‌گرفت؟

این قضاوت و سلیقه شماست اما من به عنوان سازنده این فیلم باید به همه جهات نگاه می‌کردم چون روحیه و رفتار کاری خاصی دارم که اگر همدلی در فضای فیلم باشد بهتر می‌توانم منظورم را به تصویر بکشم. کسانی که انتخاب شدند هم به نظر من تجربه خوبی در این عرصه داشتند و همدلی آنها بی‌نهایت بود.

باید به این نکته هم توجه کرد که در سینمای ایران همه آدم‌ها عطش و انگیزه کار متفاوت دارند. برای فیلمبرداری که سال‌ها در زمینه اکشن کار کرده باشد این عرصه دیگر جذابیتی ندارد. به همین دلیل خیلی اوقات  آدم‌هایی که در کارنامه کاریشان فیلم متفاوتی نبوده، در یک کار جدید انگیزه‌ای برای فعالیت خوب پیدا می‌کنند و از این مساله به لحاظ روحی ارضاء می‌شوند و تلاش می‌کنند کار خود را به بهترین شکل ممکن انجام دهند. به نظرم احضار شدگان جزو متفاوت‌ترین و بهترین کارهای مجتبی رحیمی است. من سابقه چند همکاری با او را داشتم اما شاید اگر با فرد دیگری می‌خواستم این فیلم را بسازم،  چون زبان مشترکی با او پیدا نکرده بودم ممکن بود فیلم ایده‌آلی از آب در نیاید و بهره‌برداری از توان آن فیلمبردار به کار دیگری موکول شود.

ما احضارشدگان را دیرتر از زمان معمول آن شروع کردیم و زودتر تمام کردیم، چون اگر فیلم به جشنواره پلیس نمی‌رسید دیگر به درد آنها نمی‌خورد. شاید اگر این فیلم با بودجه بهتری و در زمانی مناسب‌تر ساخته می‌شد خیلی اتفاق‌های دیگر رخ می‌داد و کیفیت فیلم بالاتر می‌رفت اما چنین شرایطی فراهم نبود.

در چنین شرایطی چرا به ساخت چنین فیلمی تن دادید؟

این شرایط غالب فیلمسازی در ایران است و تعداد فیلم‌هایی که با شرایط خوب ساخته می‌شود خیلی کم است.

آن شرایط خوب معمولا چگونه فراهم می‌شود؟

زمانی که از فیلم کاملا حمایت شود و سازندگان آن هم دغدغه مالی نداشته باشند. فیلم ما با مشارکت تهیه‌کننده بخش خصوصی ساخته شد. زمانی که وارد کار شدیم به دلیل محدودیت‌های مالی مجبور شدیم از خیلی از چیزها صرف نظر کنیم. این شیوه غالب فیلمسازی در ایران است و همیشه کارگردان‌هایی محبوبند که با این شرایط بتوانند کنار بیایند.

حالا اگر همه شرایط برای شما فراهم باشد حتما یک شاهکار خواهید ساخت؟

فکر می‌کنم بتوانم چنین کاری انجام دهم. از ابتدای فیلمسازی همیشه فشار کاری با محدودیت زمانی را داشته‌ام. من در لبنان یک فیلم ایرانی ساختم و چند تجربه کاری هم در خارج از کشور داشتم که برمبنای آنها فهمیدم شناگر ماهری هستم اما به شرطی که آب هم پیدا کنم. شخصا معتقدم اگر امکانات فیلمی مانند فرزند صبح را داشته باشم، حتما فیلم موفقی خواهم ساخت چون در طول سال‌های گذشته با شرایط سخت و تنگناهای مالی درگیربوده‌ام.

رضا استادی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها