در این چندین و چند سال که هر روز از پله‌های دادسرا بالا می‌روم، آنها را آشناتر از بقیه می‌بینم، ای کاش آنها نیز توانایی سخن گفتن داشتند و از خاطرات تلخ و شیرین خود حکایت‌ها می‌کردند.
کد خبر: ۲۰۶۶۶۸
خاطراتی که قطعا اگر به تصویر کشیده می‌شد و در قالب فیلم و سریال به نمایش درمی‌آمد، زنگار از حقایق روزمره‌ای که خیلی‌ها دوست ندارند آن را باور کنند، می‌زدود.

در طبقه دوم دست مرد میانسالی به دست پسر جوانی با دستبند فولادی پیوند نامبارکی خورده است. با مشاهده چهره پسر جوان که سنش به 18 سال هم نمی‌رسد، باز همان حس فضولی که گریبانگیر خبرنگار جماعت است، به سراغم می‌آید. جرمش را می‌پرسم، نگاهش با کف سالن پیوند می‌خورد، با اولین واژه‌ای که بر زبان می‌آورد، معلوم می‌شود یک جوان شهرستانی است.

می‌گوید: گشنه بودم آقا! چند روزبود که گرسنگی عذابم می‌داد، آمده بودم تهران کار کنم، اما کار گیرم نیامد، همه می‌گفتند ضعیف هستم و قدرت کارگری ندارم.

راست می‌گفت، جثه‌اش آنقدر ضعیف بود که پاهایش قدرت تحمل همین جسم نحیف را هم نداشت.

لختی سکوت می‌کند و ادامه می‌دهد: بعد از چند روز وقتی راه عبوری یک دانش‌آموز را سد کرده و از او پول خواستم، با هم درگیر شدیم و بعد هم عابران مرا کتک زدند و تحویل پلیس دادند.

چشمانش پر از اشک می‌شود و با بغضی که آزارش می‌دهد،  می‌گوید: به خدا آقا من دزد نیستم، حاضرم کار کنم اما  ....

به یکباره بغضش می‌ترکد و صورتش را در میان دستانش پنهان می‌کند؛ دلش نمی‌خواهد غرور پایمال‌شده‌اش این چنین به نمایش درآید.

مرد میانسال که او نیز دستش به دست جوان شهرستانی بسته شده، به او دلداری می‌دهد و می‌گوید: بی‌خیال بابا، زندان ترس نداره، بالاخره بهتر از بیرون است، حداقل در آنجا غذایی برای خوردن وجود دارد.

از مرد میانسال جرمش را سوال می‌کنم. همانند فیلسوفی که قصد نطق دارد، سینه‌اش را صاف می‌کند و می‌گوید: چند تا شاکی دارم که با شکایت آنها دستگیر شده‌ام، قاضی می‌گوید جرم من کلاهبرداری است.

می‌پرسم چه مقدار کلاهبرداری کرده‌ای؟ بدون لحظه‌ای مکث می‌گوید: 10 میلیارد تومان، اما این مقدار نیست و کل کلاهبرداری من 9 میلیارد و 200 میلیون تومان است و من از 2 نفر از شاکی‌ها اعاده حیثیت خواهم کرد و... .

رفتار مرد کلاهبردار شبیه طنزهای تلویزیونی است. نمی‌دانم چه بگویم. در یک سو جوانی ایستاده که به خاطرهزار تومان مهر زورگیری بر پرونده سبز رنگش حک شده است و در سوی دیگر، کلاهبردار سابقه‌داری با 10 میلیارد تومان کلاهبرداری....

وارد اتاق قاضی می‌شوم شاید بتوانم با مساعدت او رضایت شاکی را بگیرم تا جوان شهرستانی که ناامید و درمانده به جستجوی خوشبختی به تهران آمده است، روانه زندان نشود....

ناصر صبوری‌

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها