رویکرد ابراهیم حاتمی کیا به تلویزیون ، می تواند کاری بسیار مثبت و سودمند به حساب آید ؛ چرا که تلویزیون ، دستکم برای کارهای خوب و دارای استحکام بنیادی چشمگیر
کد خبر: ۱۹۵۶۵
، مخاطبان تضمین شده بی شماری دارد.
شاید مقاومت ناخواسته حاتمی کیا در برابر جذابیت های جعبه جادو ، تنها به انگیزه جلب و جذب همین مخاطبان گسترده به پایان رسیده است و او به فیلمسازی در تلویزیون رضایت داده است . «خاک سرخ»، نخستین مجموعه تلویزیونی حاتمی کیا در تلویزیون ، بار دیگر نشانگر بازگشت او به موضوعی از جنگ و حماسه دفاع مقدس با تاکید بر مقاومت های مردمی در جریان سقوط خرمشهر است . حاتمی کیا حتی در «موج مرده» و «ارتفاع پست» یا «آژانس شیشه ای» نیز، کم و بیش ، از همان موضوع های دلخواه خود درباره جنگ ، جبهه و آدمهای جنگ و جبهه سخن می گوید. او، در برابر این آدمها ، خود را همیشه «مدیون» می داند. «خاک سرخ» اگر چه چند مقطع به هم پیوسته در روزهای اشغال و سقوط خرمشهر را به تصویر می کشد، اما به لحاظ القای حس آواره شدن ، از دست دادن داشته ها و بر باد رفتن میراث های ارزشمند مناسبت ها و پیوندهای خانوادگی ، قومی و ملیتی ، کاری است که گویی به کل جنگ و دفاع 8ساله ما نظر دارد. کوچه شقایق ، پلاک 4 تنها یک نشانه و نشانی مشخص است که می تواند نمادی از همه کوچه هایی باشد که بر سنگفرش هایش خون شهیدان پاشیده شده است و به خاک خرمشهر ، رنگی سرخ بخشیده است . از کوچه شقایق ، پلاک 4 در چند صحنه از فیلم ، به مثابه یک خطه خون رنگ ، با چنگ و دندان دفاع می شود و به عنوان مرکز ثقل همه تجاوزها و غارتها معصومیت و مظلومیت آدمهایی چون : ایرج محجوب ، لعیا، لیالی و لیلا به ما معرفی می شود و مخاطب فیلم آشکار از عشق و ایثار و از جان گذشتگی این آدمهای ستمدیده ، نشانه می بیند. نخستین مجموعه تلویزیونی حاتمی کیا با ترکیب مناسبی که دارد ، نقطه روشن دیگری در کارنامه فیلمسازی او به شمار می آید، بویژه این که برای خود او نیز تجربه مثبتی است که او را به ساخت فیلمها و مجموعه هایی که بتواند در تلویزیون با مخاطبان گسترده ای عرضه شود ، تشویق می کند. «خاک سرخ» در زمان پخش از تلویزیون ، با آن که به همراه چند مجموعه تلویزیونی دیگر عرضه می شد ، با این همه ، برای مخاطبان همگانی تلویزیون ، اثری متفاوت به حساب آمد و به دلیل جذابیت های انکارناپذیر آن ، طرفداران بی شماری جذب کرد. بویژه در وجه داستان پردازی ، کششهای درونی داستان فیلم به اندازه ای بوده که بسادگی توانسته است طیف گسترده ای از مخاطبان را جذب کند. حاتمی کیا در انتخاب بازیگران فیلم خود، دقت و وسواس خوبی نشان داده است . پرویز پرستویی در نقش ایرج محجوب و چهره های دیگری همچون لاله اسکندری (لیلا) ، بهناز جعفری (لعیا)، مهتاب کرامتی (لیالی) و همین طور حبیب رضایی ، مجموعه ای از بازیگران مستعد و پرتوان را در کنار هم قرار داده است تا در ایفای نقشهای کلیدی این مجموعه کاری پذیرفتنی ارائه کند. پرویز پرستویی در نقش «ایرج» بازی بسیار دشوار و در عین حال متفاوت با بازیهای گذشته خود ، حس و حال های منحصر به فردی را ارائه می کند. او ، در «خاک سرخ» هرگز فرصت قدرت نمایی (به عنوان یک قهرمان) ندارد و جالب است که در نمایش عجز و ناتوانی آدمی که پیوسته باید خشم فروخورده خود را به رخ تماشاگر مجموعه بکشد ، بسیار دقیق و ظریف عمل می کند. بازیهای او در این فیلم ، بسیار درونی است . انگار باید به جای نمایش ترس و خشم و هیجان در پوسته ظاهری چهره اش ، به جای این که مثلا به هنگام مصیبتی عظیم ، اشکی در چشمهایش حلقه بزند ، باید ، در حالی که تنها در درونش اشک می ریزد ، با چهره اش و با حرکاتش ، چنین حسی به مخاطب خود القا کند. همین وظیفه دشوار ، البته به عهده دیگر بازیگران مجموعه نیز قرار گرفته است و تنها به همین شخصیت و به همین بازیگر محدود نمی شود. در چهره پردازی مهتاب کرامتی - که یکی از بهترین بازیهای دوران بازیگری خود را نیز ارائه می کند - همه دقت نظرهایی که به کار گرفته می شود، نوعی ناهمگونی میان چهره و «نقش» او دیده می شود. شاید تا حدودی سابقه ذهنی تماشاگر این مجموعه از نقشهای گذشته چنین بازیگری نیز بی تاثیر نباشد ؛ اما واقعیت این است که اگر حاتمی کیا با همین چهره پردازی دقیق ، مثلا از هما روستا - به جای مهتاب کرامتی - در نقش مادر لیلا و لعیا استفاده می کرد ، فضای کار ، بسیار طبیعی تر به نظر می رسید. شاید بازی کرامتی در نقش شخصیتی مثل لیلا یا لعیا می توانست به لحاظ حسی ، به تماشاگر «خاک سرخ» احساس واقعی تری القا کند و بسیار طبیعی تر و پذیرفتنی تر به حساب آید. بویژه که در چهره پردازی لیالی - از نظر رنگ چهره ، دست و...- در موارد انگشت شماری تعادل منطقی از دست می رود و در نوع آرایش چهره او تفاوت هایی بسیار جزیی - اما اثرگذار - دیده می شود. «خاک سرخ» در بافت کلی خود ، در رده فیلمهای مستند - داستانی قرار می گیرد. فضاسازی این مجموعه ، آنچنان طبیعی و باورپذیر به نظر می رسد که برای نمونه ، وقتی در صحنه هایی از گلوله باران توپهای عراقی ، کوچه شقایق - بویژه خانه «ایرج» - وضعی آشفته و در هم ریخته پیدا می کند، یا در سراسر کوچه سر و روی همه درها و دیوارها جای گلوله ها، در همه جا مثل آبکش سوراخ سوراخ به نظر می رسد، کمتر کسی در واقعی نبودن این فضاها و بازسازی سینمایی صحنه هایی از جنگ ، تردیدی به دل راه می دهد. در همه صحنه های مجموعه ، همواره حس غریبی جریان دارد. بیننده ، حضور دشمن را همیشه در یک قدمی آدمهایی که در حال دفاع از خانه و کاشانه خود هستند ، آشکارا حس می کند. انگار دشمن ، همیشه در یک قدمی آنهاست . انتقال چنین حسی در سراسر فیلم ، احساس عجیبی به تماشاگر می دهد. او، به روشنی می بیند که هیچ کس ، هنگام عبور از جاده اصلی - که به خرمشهر می رسد - حتی فرصت یک پنچرگیری ساده چرخ ماشین خود را هم ندارد! در یک چشم بر هم زدن ، زیر آتش گلوله های دشمن ، از پای درخواهد آمد و.... همه و همه این فضاسازی ها در مجموعه «خاک سرخ» بسیار دقیق و باورپذیر شکل می گیرد و حاتمی کیا در کمال ظرافت از همه تجربه ها و دانسته هایش برای هر چه طبیعی تر شدن و واقعی تر جلوه دادن چنین فضاهایی ، سود می جوید. هما روستا اگر چه ، در صحنه های اندک شماری از این مجموعه حضور دارد؛ اما با توجه به سابقه بازیهای درخشان تئاتری و به دلیل بازیهای زیرپوستی ، چشمهای کنجکاو و جستجوگری که گویی پیوسته به دنبال گمشده ای می گردد، در این مجموعه بخوبی می درخشد. تصویربرداری شاپور پورامین - به شیوه - DVD در کل کار بسیار روان و کم نقص به نظر می رسد. موسیقی متن محمدرضا علیقلی را باید یکی دیگر از امتیازهای شایان توجه این مجموعه به حساب آورد. موسیقی متن ، به دلیل همراهی با تصاویر فیلم و بویژه به نوعی با استفاده از تاثیرگذاری «پس تصویری» - یعنی تصاویری که هنوز پس از پایان یافتن مجموعه ، گویی در ذهن باقی مانده است - به کمک گوش و از طریق شنیدن آواهای موسیقایی ، بر تداوم تاثیرگذاری حسی بر روحیه تماشاگر مجموعه ، تاکیدی خاص دارد. به نحوی که حتی پس از پایان هر بخش از مجموعه ، به هنگام پخش آخرین نوشته های عنوان بندی پایانی فیلم ، ذهن تماشاگر هنوز درگیر تصاویری است که در ذهن او، رسوب کرده است ! فیلم ، البته به دلیل به تصویر کشیدن صحنه هایی از مقاومت و پایداری مردمی و سقوط خرمشهر ، تلخی های گزنده ای دارد و کاش ، به قول حاتمی کیا روزی ، کسی هم از آزادی خرمشهر تصاویری گرم و گیرا را به تماشاگران یک فیلم سینمایی یا مجموعه تلویزیونی هدیه کند. به نظر می رسد که در برخی از صحنه ها ، دوربین از ثبت تصاویر زنده و گویا تا حدودی فاصله می گیرد و برخلاف قواعد تلویزیونی از نماهای درشت و نزدیک ، نشانی نمی بینیم و نتیجه کار به دلیل استفاده از نماهای دور و باز ، تا حدودی غیرمعمول از آب درمی آید. شاید تداوم همین مشکل در بسیاری از صحنه های فیلم ، به نوعی ، ناخواسته ، در ضرباهنگ کلی اثر نیز تاثیرگذارنده و برخی از صحنه ها را کمی کند و کشدار جلوه می دهد. به هر تقدیر ، «خاک سرخ» در گروه فیلمهای متعلق به سینمای دفاع مقدس ، کاری به یاد ماندنی است.

عزیزالله حاجی مشهدی
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها