او که اعتقاد داشت این حرفها چیزی فراتر از شوخی نیست، پاسخ میداد: روزی به کام شما و روزی به کام ما.چند ماه پس از شروع این حرف و حدیثها بود که او و همسرش از هم جدا شدند.
او این روزها به سختی میتواند دو دختر 5 و 7 سالهاش -که با والدین همسر سابقش در یکی از ناآرامترین مناطق جنوب بغداد، پایتخت عراق زندگی میکنند - را ببیند.
سرنوشتی که قاسم به آن دچار آمده تنها نمونهای از موارد متعدد مشابه در کشوری است که بالاگرفتن تضادهای مذهبی آمار طلاق را به نقطه اوج خود رسانده است.
قبل از تهاجم ائتلاف تحت رهبری ایالاتمتحده به عراق در سال 2003 میلادی و زمانی که روند طولانی و پردردسر اخذ مجوز طلاق و میانجیگیری خانوادهها به مثابه دیواری محکم در برابر جدایی زوجها بودند سالانه 22 هزار مورد طلاق در این کشور رخ میداد.
سال گذشته تنها در بغداد 41 هزار مورد طلاق به ثبت رسید و در برخی مناطق این شهر نرخ طلاق در قیاس با سالهای حاکمیت صدام 4 برابر شده است. دلال ربیعی، از فعالان حقوق زنان در بغداد میگوید حداقل نیمی از این جداییها به دلیل اختلافات مذهبی هستند در حالی که شیوع بیکاری فشار اقتصادی بر زوجها را دوچندان کرده و به عامل افزایش طلاق تبدیل شده است. دیواری که اکنون مناطق شیعه و سنینشین پایتخت را از هم جدا میکند گویی به درون قلب مردم هم رسوخ کرده است.
شیما قاسم که تا قبل از آن که همسرش بگوید قصد جدایی از او را دارد ده سال در کنار او زندگی کرده بود شاهد تغییر رفتار خانواده همسرش پس از سقوط حاکمیت صدام بود. میگوید: هروقت یک سنی ربوده شده یا در درگیریها به قتل میرسید به گونهای رفتار میکردند که گویی همه تقصیرها متوجه من است.
همسرش که پس از انحلال ارتش صدام شغل خود را از دست داد و دمدمیمزاج شده بود روز به روز از او دورتر و دورتر میشد. وقتی صدام در دسامبر سال 2003 میلادی دستگیر شد همسرش ساعتها گریه کرد.
تشدید خشونتهای مذهبی شرایط را بدتر کرد. آنان در محله شیعهنشین زندگی میکردند. همسرش نمیتوانست کاری برای خود بیابد و بدتر از آن ناآرامیها موجب شده بود رابطههای فامیلی و مداخله ریشسفیدهای فامیل برای حل اختلافات زوجها کاهش یابد.
دو سال پیش و در روزهایی که خشونتهای مذهبی به اوج رسیده بود همسر شیما قاسم گفت قصد دارد برای یافتن شغلی به اردن برود و هروقت به درآمدی مکفی برای تامین هزینه خانواده رسید او و دخترانش را هم به اردن میبرد.
شیما پس از آن هرگز همسرش را ندید و مدتی بعد ناچار شد به خانه پدریاش نقل مکان کند. سعی کرد شغلی پیدا کند اما در عراق پس از جنگ، زنان مطلقه برای یافتن کار با مشکلات زیادی از جمله گوشه و کنایههای فامیل روبهرو میشوند. گاهی کاری پیدا میشد اما کارفرماها خواستههایی غیراخلاقی داشتند.
او ترجیح داد در خانه بماند و هنوز هم بیکار است. وقتی نتوانست هزینه زندگیاش را تامین کند دخترها را نزد خانواده همسرش فرستاد تا با آنها زندگی کنند.خانواده شوهرش تمایلی به دیدن شیما ندارند اما یکی از خواهر شوهرهایش هر از چند گاهی ترتیب ملاقات مخفیانهای بین بچهها و مادرشان را میدهد. بچهها عبوس و گوشهگیر شدهاند و از اینکه پدر و مادربزرگشان اجازه نمیدهند تلفنی با او صحبت کنند ابراز ناراحتی میکنند.
فرقهگرایی به شکلی مستقیمتر بر سرنوشت ایلهاس محمدعلی تاثیر گذاشت. شبهنظامیهای افراطی به همسر این زن 40 ساله شیعه که از اهل تسنن بود، هشدار دادند باید از او جدا شود وگرنه به قتل خواهد رسید.
ایلهاس بلافاصله خانه را ترک کرد و نزد والدینش رفت و 3 ماه آنجا ماند تا شرایط کمی آرام شود و بتواند نزد شوهرش بازگردد. هنوز 5 روز از بازگشتن ایلهاس نگذشته بود که همسرش باز هم نامهای تهدیدآمیز دریافت کرد. نامه کوتاه بود: یا همسرت یا زندگیات.
ایلهاس دوباره نزد خانوادهاش بازگشت اما اقامتگاه آنها در محلهای که تحت نفوذ شبهنظامیان شیعه بود، قرار داشت و شوهرش نمیتوانست به آنجا نقل مکان کند. آنها پول کافی نداشتند تا به محلات آرامتر که اختلافات قومی در آنها کمرنگتر است، نقل مکان کنند.شوهر ایلهاس هم پس از مدتی به عظیمیه، از محلات سنینشین بغداد رفت تا با خانوادهاش زندگی کند.
تماسهایش کم و کمتر شد و عاقبت ارتباطشان به طور کامل قطع شد. به باور ایلهاس خانواده همسرش توانسته بودند نظر شوهرش را نسبت به او عوض کنند. میگوید: آنها از همان ابتدا هم مخالف ازدواج ما بودند.
میافزاید: ما 15 سال زندگی خوبی با هم داشتیم اما حالا با خانوادهام زندگی میکنم در حالی که خود را در خانه خودم میهمان میپندارم.او دیدگاه خانوادهاش که میگویند همسرش فرصت را برای جدا شدن از او که قادر نیست فرزندی بیاورد، غنیمت شمرده است به هیچ عنوان قبول ندارد. هنوز هم با حرارت تمام از همسر پیشیناش دفاع میکند.
تا پیش از این معمولا مردان به امید یافتن همسر از طبقه اجتماعی بالاتر برای طلاق پیشقدم میشدند و تنها چیزی که در پیوندهای زناشویی مطرح نبود اعتقادات و گرایشات مذهبی بود. با اشغال عراق و سر برآوردن خصومتهای مذهبی اکنون ازدواجهای معتقدان به مذاهب مختلف بشدت کاهش یافته در حالی که ازدواجهای درون فرقهای بشدت رواج یافته است.
مترجم: شیما خیری