بوش در کنفرانس خبری روز 4 دسامبر گفت که هیچ چیز در رویکرد امریکا نسبت به ایران تغییر نکرده است ؛ اما بالعکس همه چیز تغییر کرده است.
کد خبر: ۱۵۵۳۸۸

آن چیزی که باید به آن توجه شود، اعتراف به شکست رئیس جمهور بود و این واقعه یک زلزله عظیم در واشنگتن به شمار می رفت و از گزارش اطلاعات ملی در مورد ایران نشات گرفته بود.
در 12 ماه گذشته ، اساسی ترین چالش در رابطه با بوش این بود که آیا او به ایران حمله خواهد کرد یا نه؛ جواب الان به طور قطع نه است. این گزارش همچنین به این معنا بود که بازیگران عرصه بین المللی که لزوما چندان هم موافق امریکا نبودند مثل رئیس جمهور ایران احمدی نژاد، ولادیمیر پوتین و محمد البرادعی رئیس آژانس بین المللی انرژی اتمی پیروز شوند و اسم امریکا به عنوان بزرگترین بازنده در جهان شناخته شود.
مهمتر از همه این که گزارش اطلاعات ملی به این معناست که پرونده ای را که بوش از 17 اکتبر علیه برنامه هسته ای ایران گشوده بود و در آن هشدار داده بود که فعالیت های ایران اگر به تولید بمب هسته ای منجر شود، می تواند جنگ جهانی سوم را فراهم آورد، حالا با روش هایی نرم و راهکارهای دیپلماتیک و نه جنگ حل می شود. در سال 2005 ، 16 آژانس اطلاعاتی امریکا با درجه اطمینان بسیار بالا به بوش اعلام کردند که ایران به دنبال سلاح هسته ای است و امروز با همان درجه از اطمینان آژانس های جاسوسی گزارش می دهند که برنامه تسلیحاتی هسته ای ایران در سال 2003 متوقف شده است.
در حالی که رئیس جمهور روز سه شنبه هفته گذشته گفت که این پرونده همچنان مفتوح در مقابلش باز مانده است. نتیجه گیری اطلاعات ملی نشان داد که شروع یک جنگ جدید نه تنها احمقانه است ؛ بلکه تردیدهایی درباره فعالیت های ایران وجود دارد. علاوه بر این دیگر رئیس جمهور به عنوان مارشال بین المللی در حمایت همرزمانش نیست.
البته این ممکن است که دقیقا همان نتیجه ای باشد که موردنظر بوش بود؛ چراکه او می دانست در صورتی که چنین تصمیمی را اتخاذ کند با بخش عمده ای از مخالفت ها در نیروهای نظامی روبه رو می شود و حتی استعفای وزیر دفاع و رئیس سازمان اطلاعات ملی این کشور را نیز در مقابل خواهد داشت.
دومین تاثیر این گزارش که کمتر به آن توجه شده است می تواند این باشد که اعتبار تیم مدیریتی بوش در تشخیص بحران خارجی تکه تکه شد و به سادگی بر باد رفت. اگر سخنان اولیه بوش در مورد ایران براساس یک سری تحقیقات و داده های غلط و بی پایه و اساس که واقعا موضوعیتی نداشت بود مشکل چندانی مطرح نبود اما واشنگتن برای بار دوم به جهان نشان داد که مدارک و شواهدی را که ادعا می کنند دارند در دسترس شان نیست.
جوزف بیدن رئیس کمیته سیاست خارجی معتقد است : کارهای رئیس جمهور باعث شده است که برای ما خیلی دشوار باشد تا کشوری را در مورد ایران با خود متحد کنیم یا کشورهایی را بیابیم که در هر مورد دیگری به امریکا اعتماد کنند و هیچ زخمی عمیق تر از این به امنیت ملی وارد نخواهد شد.
ما نباید فریب کاخ سفید را بخوریم و بپذیریم این اختلاف نتیجه یک سری سهل انگاری های سخت افزاری بوده است ، بلکه مجموعه شرایط و جو سیاسی دگرگون شده است. تفاوت در این است که گزارش 2005 توسط ایدئولوگ هایی مثل جان بولتون و اسکوتر لیبی و تندروهایی مانند باب جوزف از مقامات ارشد کنترل تسلیحاتی امریکا و رئیس سابق سیا جرج تنت تهیه شده بود و گزارش دوم توسط پراگماتیست هایی مثل رابرت گیتس ، رئیس سیا، مایکل هایدن و مدیر اطلاعات ملی مایکل مک کانل تنظیم شده بود که به خوبی موفق شده بود مرز بین امور اطلاعاتی را همان گونه که باید باشند سیاست زدایی کنند.
گزارش 2005 تحت تاثیر مسائل سیاسی تهیه وتنظیم شد. در چند سال گذشته وقتی که مقامات دولتی با اطمینان از این عقیده که ایران به دنبال دستیابی به سلاح هسته ای است دفاع می کردند متخصصان بیرونی مانند البرادعی و همه مقامات رسمی ایران با اطمینان به خبرنگاران اعلام می کردند که کوچکترین نشانه ای از آن وجود ندارد.در عوض به اندازه کافی دلیل وجود دارد که ایرانیان در آن دوره به شدت به دنبال ارزیابی این نکته بودند که آیا داشتن سلاح اتمی ارزش این را دارد که برای آن در انزوا قرار بگیرند و این مهم ترین بخش نتیجه گزارش اطلاعات ملی است.
دو سال پیش یکی از مقامات عالی رتبه رسمی ایران به من گفت: ما اکنون هیچ نیاز استراتژیکی به سلاح هسته ای نداریم اما در شرایطی که امریکا به ما حمله کند به آن احتیاج خواهیم داشت. یا این که سیدمحمد عادلی ، سفیر سابق ایران در لندن به خبرنگاران گفت: من به ایران سفر کردم و متوجه شدم که ایران مصمم به دست یافتن به تکنولوژی هسته ای است و خود این تکنولوژی قدرت بازدارندگی دارد.
دیگر خبرنگاران نیز موضوعات مشابهی را دریافت کردند. وقتی که روزنامه نگاران معمولی از چنین اجماعی خبر دارند، قطعا حداقلی از این اطلاعات باید به گوش مقامات عالی رتبه و تحلیلگران اطلاعاتی امریکا خورده باشد. پس چه چیزی تغییر کرده است؛ خیلی ساده باید گفت معادلات سیاسی که حول محور جنگ با ایران شکل می گرفت تغییر کرده است ، ایدئولوگ هایی که سعی می کردند دیدگاه های از پیش تعیین شده خود را تحمیل کنند رفته اند و از جهت دیگر تصفیه کردن های رئیس جمهور به آنها این اجازه را داده است.
دعوا بر سر چیست؛ چه کسانی پیروز و چه کسانی بازنده اند؛ مقامات رسمی ما یک فرصت بسیار خوب تبلیغاتی در اختیار ایران قرار دادند تا فعالیت های غنی سازی خود را گسترش ببخشد. البرادعی برنده جایزه صلح نوبل قدرت و اعتبار بیشتری پیدا خواهد کرد و کشورهای زیادی از جمله ایران را از زیر محدودیت های بسیار زیاد درخواهد آورد. ایران با وجود سختگیری های بین المللی مدت بیشتری را برای غنی سازی اورانیوم بدست خواهد آورد و پوتین با انتخاباتی مبهم به پیروزی دست یافت که جنبه ای مثبت برای ادامه سیاست های وی در روسیه دارد.
یکی از این بازنده ها، جریان صلح خاورمیانه است که اعراب در آن به دنبال اتحاد با امریکا و اسرائیل علیه ایران بودند، بازنده دیگر هیلاری کلینتون بود که با بسیاری از متفکران تندرو نسبت به ایران متحده شده بود. در نهایت باید گفت سلطه اخلاقی واشنگتن به کمترین حد خود در تمام تاریخش رسیده است.


مایکل هرش
مترجم: کتایون مافی
منبع: نیوزویک

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها