۵ سکانس واقعی از یک پرونده جنایی

وسط سناریوی دروغین، همسرم حلق‌آویز شد!

مرد جوان وقتی همسرش متوجه خیانت او شد، برای حفظ زندگی اولش سناریوی هولناکی را طراحی کرد. او همسر صیغه‌ ای خود را در سوله به دار آویخت اما در دادگاه مدعی شد مرگ زن جوان بر اثر حادثه بوده است.
کد خبر: ۱۳۷۴۷۹۷
نویسنده محمد غمخوار - دبیر گروه حوادث روزنامه جام جم

در حالی که متهم با وثیقه آزاد بود، قضات در جلسه دادگاه او را بازداشت کرده و به زندان انتقال دادند.

سکانس اول؛ سناریوی مرگبار

ماجرا قرار بود مثل یک فیلم باشد. قبل از اجرا چند بار سناریو را مرور کردند اما آنچه رقم خورد پایانی متفاوت داشت. وارد کارگاه کابینت‌سازی دوست سعید شدند. او ماشین را مقابل در سوله‌ای پارک کرد و از صندوق عقب، طناب و چند بست پلاستیکی برداشت و همراه لیلا و پسر پنج ساله‌اش به داخل سوله رفتند. هوای سومین روز اسفند، سرد بود و لیلا کلاه کاپشن را روی سر میلاد کشید و او را در آغوش گرفت. شربتی که به‌خورد او داده بود، در حال اثر کردن بود و چشمانش نیمه باز بود. وارد سوله که شدند، زن جوان، تختی دید و پسرکش را روی آن خواباند‌. چند دقیقه‌ای کنارش نشست تا خوابش ببرد. پیشانی پسرک را بوسید و به سمت سعید آمد که در حال بستن طناب دار به سقف سوله بود. دستانش از سرما و استرس گز‌گز می‌کرد. چند بار آنها را مقابله دهانش گرفت و نفس گرمش را داخل آن خالی کرد اما فایده‌ای نداشت‌. سعید بدون این‌که حرفی بزند سراغ سطلی که گوشه سوله بود رفت و آن را زیر طناب گذاشت. سکوت آن روز سعید، وحشت لیلا را دو برابر کرده بود. بالاخره سکوت مرد جوان شکست. «‌دست‌هایت را جلو بیار می‌خوام با بست ببندم تا فیلم واقعی‌تر باشد.»

لیلا حرفی نزد و دست‌هایش را کنار هم گذاشت و به سمت او گرفت. فشار بست مچش را آزار می‌داد اما وحشتی که از سعید پیدا کرده بود، اجازه نداد گلایه کند. بالای سطل رفت و طناب دار را دور گردن خودش انداخت و سفت کرد. قرار بود یک دقیقه نقش مرده‌ای آویزان از دار را بازی کند اما ناگهان نفسش بریده شد دنیایش مانند رنگ صورتش سیاه شد.

سکانس دوم؛ رازگشایی از قتل

صبح چهارم اسفند سال ۱۳۹۷، بازار روز اندیشه غرب استان تهران، پیرزن چرخ‌دستی خریدش را به‌سختی دنبال خودش می‌کشید. به پشت بازار روز که رسید، کمی ایستاد تا نفسی تازه کند اما با دیدن زنی که در چند قدمی‌اش افتاده بود، شوکه شد. بالای سرش ایستاد و صورت کبود زن، وحشتش را بیشتر کرد. از داخل کیفی که بندش را دور مچش انداخته بود، تلفن همراهش را بیرون آورد و به ۱۱۰زنگ زد. چند دقیقه بعد تیمی از ماموران پلیس آگاهی در محل حاضر شدند و بعد از تحقیقات مقدماتی جسد برای تعیین علت مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد. روز بعد گزارش پزشکی قانونی آماده شد. فشار بر گردن با وسیله‌ای شبیه طناب علت مرگ زن جوان بود و آثار درگیری، قبل از مرگ روی بدنش دیده می‌شد.
با بررسی پرونده افراد ناپدید شده خیلی زود هویت زن جوان شناسایی شد. لیلا، ۳۶ ساله اهل یکی از شهرهای خراسان رضوی. او بعد از جدایی از همسرش، همراه پسر پنج ساله‌اش زندگی می‌کرد که هر دو ناپدید شده بودند. شناسایی هویت مقتول و بررسی تماس‌هایش پلیس را به قاتل رساند. سعید ۳۷ ساله در بازجویی‌ها به قتل اعتراف کرد و گفت: «لیلا همسر صیغه‌ای من بود. همسر اولم متوجه خیانتم شده بود و برای این‌که او را راضی کنم که رابطه‌ام با لیلا تمام شده، صحنه قتل را طراحی کرده و زیر پای لیلا را خالی کردم و او را کشتم. بعد هم پسرش را تحویل ماموران کلانتری ترمینال جنوب دادم.‌»
بعد از این اعترافات، جست‌وجو برای یافتن میلاد آغاز شد و بعد از شش ماه در بهزیستی شناسایی و تحویل پدرش شد.

سکانس سوم؛ درخواست قصاص

با گذشت چهار سال از این قتل و تکمیل تحقیقات برای سعید به اتهام قتل عمدی، صدمات غیر منتهی به مرگ و شرب خمر کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد. با تعیین وقت رسیدگی، همسر سابق مقتول به‌عنوان قیم پسرش و متهم و دو وکلیش در دادگاه حاضر شدند. متهم با اعتراض به مدت قرار بازداشتش، با وثیقه آزاد بود. ابتدای جلسه دادگاه که با حضور سه قاضی برگزار شد، همسر سابق مقتول از طرف پسرش درخواست قصاص کرد و گفت: «این مرد بعد از کشتن همسر سابقم، کاری کرد که پسرم شش ماه در بهزیستی باشد. پسرم با دیدن این مرد حالش بد می‌شود و نمی‌توانم قاتل را ببخشم. او قتل انجام داده اما به جای این‌که در زندان باشد، آزاد است.»

رئیس دادگاه سپس از متهم خواست در جایگاه قرار بگیرد و در برابر سه اتهامش دفاع کند. مرد لاغر اندام وقتی در جایگاه قرار گرفت، منکر قتل لیلا شد و گفت: «فقط اتهام شرب خمر را قبول دارم. من لیلا را دوست داشتم و او را صیغه کرده بودم اما همسر اولم متوجه شد و هر روز دعوا و درگیری داشتیم. یک‌بار هم اقدام به خودکشی کرد. برای حفظ زندگی‌ام تصمیم گرفتم فیلمی از قتل لیلا تهیه کنم و به همسرم نشان دهم و بگویم او را برای همیشه از زندگی‌ام حذف کردم. وقتی لیلا طناب را گردنش انداخت، همسر اولم زنگ زد و برای جواب دادن به تماسش از سوله بیرون رفتم که وقتی برگشتم با جسد حلق‌آویز لیلا رو‌به‌رو شدم. نمی‌دانم خودکشی کرده بود یا بر اثر حادثه‌ای زیر پایش خالی شد.»

سکانس چهارم؛ پاسخ به پرسش‌های قاضی

رئیس دادگاه: بعد چه کردی؟
متهم به قتل: جسد را پایین آوردم و به داخل خودرو برده و در حاشیه شهر اندیشه و در محلی که زود پیدا شود رها کردم.
رئیس دادگاه: با کیف و موبایلش چه کردی؟
متهم به قتل: بعد از رها کردن جسد متوجه شدم در ماشین جا مانده که به بیرون پرت کردم.
رئیس دادگاه: چطور هنگام نقشه پسر پنج ساله را خواباندید؟
متهم به قتل: لیلا شربت خواب‌آور گرفت و به او داد.
رئیس دادگاه: مشکلت را با همسرت چطور حل کردی؟
متهم به قتل: به او قول دادم دیگر خیانت نکنم و قسم خوردم که سمت زن دیگری نروم. او هم قبول کرد و به زندگی‌مان ادامه دادیم.
رئیس دادگاه‌: چرا از اول این کار را نکردی؟
متهم به قتل: آن موقع این نقشه به ذهنم رسید.
رئیس دادگاه‌: چه زمانی مشروب خوردی؟
متهم به قتل: چهار ساعت قبل از مرگ لیلا.
رئیس دادگاه‌: با آن وضعیت چطور نقشه را اجرا کردی؟
متهم به قتل: من مشروب می‌خورم، تمرکزم کم نمی‌شود.
رئیس دادگاه سپس اعتراف‌های قبلی متهم درباره قتل لیلا را خواند و پرسید: پس چرا در بازجویی‌ها به قتل اعتراف کردی؟
متهم به قتل: چون تحت فشار بازجویی بودم.
رئیس دادگاه‌: اما من، اعترافاتت را نزد بازپرس خواندم. آنجا هم تحت فشار بودی؟
متهم به قتل: نه اما مرا بر می‌گرداندن به آگاهی و دوباره فشارها شروع می‌شد.
رئیس دادگاه: قبل از قتل با لیلا درگیری داشتی؟
متهم به قتل: نه.
رئیس دادگاه‌: اما پزشکی قانونی آثار درگیری روی بدن او را تایید کرده؟
متهم به قتل: مربوط به زمان انتقال جسد است.

سکانس پایانی؛ انتقال به زندان

در پایان جلسه وکلای متهم به دفاع از او پرداخته و اعلام کردند موکل‌شان، مرتکب قتل عمد نشده و انگیزه‌ای برای آن نداشته است.

با آخرین دفاع متهم، قضات برای تصمیم‌گیری وارد شور شده و قرار وثیقه سعید را به بازداشت تغییر داده و او را به زندان منتقل کردند تا حکم صادر شود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها