گفت و گو با محمد گلریز، خواننده انقلابی و ارزشی

قصه خلق یک روزه سرود «دریغا» در سوگ امام خمینی (ره)

صدایش مترادف با انقلاب و دفاع مقدس است و احتمالا اولین فردی است که به عنوان خواننده انقلابی نامیده می شود. وقتی که «این بانگ آزادی» را خواند زمان خیلی زیادی از پیروزی انقلاب و بهار آزادی نمی گذشت. در دورانی که لفظ ترانه کمتر به کار برده میشد و سرود جای آن را گرفته بود؛ او انقلابی ترین سرودها را خواند. سرودهایی که از حماسه تا سوگ را در بر می گرفت.
کد خبر: ۱۳۶۸۵۹۲

او از سالگرد پیروزی انقلاب تا فتح خرمشهر و سوگ استاد شهید مطهری و... خواند و با صدای رسایش، سرودهای حماسی اش را در حافظه شنیداری ما ثبت کرد.

با چنین کارنامه ای طبیعی بود که وقتی روح خدا به خدا پیوست، باز هم این او باشد که ماندگارترین سرود انقلابی را در سوگ بنیانگذار انقلاب بخواند.

خواننده ای که با انقلاب به کار هنری اش رسمیت بخشید، خود بخشی از یادها و خاطرات دهه ۶۰ است؛ دهه آرمان و انقلاب و دفاع مقدس.

دهه اندوه شهادت مفتح و مطهری و بهشتی و دوران حماسه های جاودان انقلاب و رشادت های خالصانه مردم. همیشه به میانه های خرداد که می رسیم «دریغا»یش را به یاد می آوریم که غمنامه بزرگ هجران را مفهومی مضاعف می بخشد.

با محمد گلریز درباره خاطرات آن روزها و جایگاه موسیقی در جامعه امروز ایران گفت و گو کرده ایم که در ادامه می خوانید.


به عقب برمی گردیم سال 59 و از آنجا که زنگ جنگ خورده شد. شما به عنوان یک خواننده انقلابی که از همان ابتدا همراه با جریان موسیقی انقلاب بودید داوطلب اعزام به جبهه شدید؟

بله، اوایل دفاع مقدس بین سالهای 62 -63 بود. تا آنزمان چندین کار حماسی برای انقلاب و جنگ خوانده بودم و تصمیم گرفتم به عنوان یک رزمنده (نه یک هنرمند) به جبهه بروم. آنزمان مردم فارغ از هر طرز فکر و گرایشی به فکر دفاع از خاک کشور بودند و من هم خودم را جدا از آنها نمی دانستم. از اطرافیانمان هر کسی بار جبهه می بست من را بیشتر به این فکر فرو می برد که دارم جا می مانم. به من می گفتند؛ تو با هنر و صدایت باعث تقویت روحیه رزمندگان میشوی و دیگر دینی بر گردنت نیست، اما من زیر بار نمی رفتم. عاشق جهادگری بودم و در نهایت عزمم را جزم کردم که به جبهه بروم. مادرم خیلی نگران بود و به همین خاطر من عازم مشهدشان کردم که زمان رفتن ام به جبهه و خداحافظی، تهران نباشند. همسرم اما، رضایت داشت و با اینکه آنزمان تازه ازدواج کرده بودیم و پسرم خیلی کوچک بودیم مانع من نشد. من را به بستان (شهری مرزی از توابع شهرستان دشت آزادگان استان خوزستان) فرستادند و آنجا هم فرمانده که من را شناخت از من خواست برای رزمندگان برنامه اجرا کنم. او هم به من گفت که به گفته حضرت امام (ره) هر کسی از هر عرصه ای می تواند به جنگ کمک کند و شما که خواننده هستی با صدایت کمک رسان باش. خلاصه که از این خاکریز به آن خاکریز در سنگرهای مختلف قبل از انجام هر عملیات برای رزمندگان برنامه اجرا می کردم. این بار اولی بود که به جبهه رفتم.

یعنی باز هم به جبهه رفتید؟

بله، اما بار دوم به صورت خودجوش نبود از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد رفتم. از آنجا هر هنرمندی که خودش می خواست را همراه با گروه کر ارکستر سمفونیک به جبهه می فرستادند تا برنامه اجرا کنند. رزمندگان بالاخص رزمندگان شهرستانی وقتی همدلی ما را که از پایتخت آمده بودیم در کنار خود و پشت خاکریزها می دیدند بیشتر به درستی راهشان ایمان می آوردند.

و امام خمینی (ره) نظرشان راجع به اجرای موسیقی در جبهه ها چه بود؟

من عمیقا متاسف هستم که بعضی ها پیرو حرف هایی بدون سند، چیزهایی را باور می کنند و دهان به دهان به نسل های بعد هم انتقال می دهند. مثلا می گویند؛ حضرت امام (ره) موسیقی را امری حرام می دانستند که مناسب مجالس لهو است! واقعا نمی دانم این حرف ها را از کجا می آورند! حضرت امام (ره) مخالف موسیقی مبتذل و بی محتوا بودند، نه کلیت و ذات موسیقی. مگر می توان موسیقی فاخر و اصیل را دوست نداشت! منظورم از موسیقی فاخر، همان موسیقی‌ای است که در خدمت تعالی انسان است و از طریق آن مفاهیم والای انسانی به‌ نمایش درمی آید و در مقابل موسیقی مبتذل بر ضد فطرت آرام انسان است و او را از مسیر رشد دور می کند.

گویا در شهریور سال 67 هم استفتائی از امام ‌خمینی درباره آلات موسیقی شد که ایشان پاسخ دادند؛ «خرید و فروش آلات مشترکه به ‌قصد منافع محلله آن اشکال ندارد»...

خدا خیرتان بدهد. خود حضرت امام (ره) تشخیص دادند که با توجه به تغییر عرف مردم، موسیقی و ابزارآلات آن می تواند در خدمت منافع حلالی نیز قرار بگیرد. من خودم اولین بار به خاطر سرود «ای شهید مجاهد مطهر» خدمت حضرت امام (ره) رسیدم.

همان سرودی که به مناسبت شهادت استاد مطهری اجرا کردید؟

دقیقا. سال 1359 بود که برای اولین بار به خاطر این سرود خدمت حضرت امام (ره) رسیدم.

البته تا جایی که من مطلع هستم شما اولین بار بعد از ورود امام خمینی (ره) به ایران و در بهشت زهرا به اجرای سرود «برخیزید» در حضور ایشان پرداختید...

از نظر من آن اجرا در بهشت زهرا ملاقات با حضرت امام (ره) محسوب نمی شود. روز عجیب و استثنائی ای هم بود. در آن تاریخ در بهشت زهرا تا چشم کار می کرد انسان بود. انگار که واقعا صحرای محشر است. به قول معروف استیجی برای سخنرانی حضرت امام (ره) تدارک دیده بودند و گروه ما که مثلا در بیست متری ایشان می بایست به اجرای سرود می پرداختیم خیلی هیجان زده و به قول معروف هول شده بودیم. حتی خاطرم هست هيجان‌ رهبر گروهمان به قدری زیاد بود که موجب شد ما هم درآمد سرود را بلند شروع كنيم و تا آخر سرود را با همان صدا و شدت بالا ادامه دهيم؛ به طوري كه افرادي كه در انتهاي گروه ايستاده بودند آنقدر داد زدند كه ديگر تواني براي ادامه اجرا نداشتند.

از دیدار رو در رویتان با امام خمینی (ره) می گفتید...

بله. ما سال 58 سرود شهید مطهری را خواندیم و به خاطر آن سال 59 از طرف دفتر امام خمینی (ره) دعوت به دیدار با ایشان شدیم. چون این سرود بسیار موردپسندشان واقع شده بود. خب، این سرود را که با چوب اجرا نکرده بودند، با سنتور و ویولن و تنبک و کلا ساز اجرا کرده بودند و امام (ره) اگر مخالف ساز و ادوات موسیقی بودند جلوی آن را می گرفتند. آنزمان دفتر حضرت امام (ره) در دربند قرار داشت. من همراه با مرحوم حمید سبزواری (شاعر)، مرحوم احمدعلی راغب (آهنگساز)، مجتبی میرزاده (تنظیم کننده) و شهید مجید حدادعادل (مدیر وقت رادیو) به محضر ایشان رسیدیم. آنروز حضرت امام (ره) ناخوش احوال بودن و کسالت داشتند. در ابتدای ورود مرحوم حاج احمد آقا، پسرشان که آنروز در آنجا بودند به ما گفتند؛ ما در کشور سلائق مختلفی داریم و شما باید کارهایی بسازید که تمام مردم از آن لذت ببرند. پس از آن در آستانه در اتاق حضرت امام خمینی (ره) حاج احمد آقا تک تک ما را با عناوین مان به ایشان معرفی کردند. مثلا گفتند ایشان آقای حمید سبزواری هستند، شاعر یا ایشان آقای احمدعلی راغب هستند، آهنگساز و... . ذکر تک تک عناوین ما که سرود شهید مطهری را خوانده بودیم از این جهت مهم بود که حضرت امام خمینی (ره) هیچ منعی بابت شنیدن عناوین ما نداشتند. در صورتیکه همین حالا هستند کسانیکه نمی شود مقابل شان گفت فلان آقا خواننده است! در آن دیدار حضرت امام (ره) را بسیار آرام دیدم که به ما کسانیکه موسیقی را ارج می نهیم، گفتند؛ خداوند در پناه اسلام حفظ تان کند. تمام این نکات بیانگر آن است که حضرت امام (ره) موسیقی فاخر را گرامی می داشتند. یا حتی خاطره ای دارم از سرود «خجسته باد این پیروزی». یکی از نزدیکان حضرت امام (ره) برایم تعریف می کرد که روزی رادیو در حال پخش سرود «خجسته باد این پیروزی» بود و امام خمینی (ره) با اشتیاق مشغول گوش دادن به آن بودند که فرد دیگری از نزدیکانشان نزدشان آمدند و تا خواستند شروع به صحبت کنند امام مانعشان شدند که یعنی من الان دارم این سرود را گوش میدهم. وقتی سرود تمام شد شخص مذکور رو به امام پرسید؛ فکر نمی کنید این آهنگ غنا باشد؟ و امام آنچنان جواب سنگینی به ایشان دادند که یعنی من خودم غنا را تشخیص نمی دهم!

آنزمان شما همراه با مرحوم حمید سبزواری (شاعر) و مرحوم احمدعلی راغب (آهنگساز) گروهی بودید که ترانه ها و سرودهای مناسبتی زیادی را خلق می کردید. سرودهایی که برای شهید رجایی، شهید مفتح، شهید بهشتی و... تولید کردید از ماندگارترین و به جرات می توان گفت از برترین آثار اوایل انقلاب است. در خصوص خلق این آثار از ایده تا همفکری با شاعر و آهنگساز این سرودها برای مخاطبان توضیح بفرمایید و اینکه چه چیزی باعث دوام و بقا همکاری تان میشد؟

اولین شاخصه یک اثر ماندگار این است که سازندگانش همدل و همراه و در قید مادیات نباشند و به کاری که می کنند عمیقا ایمان داشته باشند. ما با دلمان کار می کردیم. نه تنها ما بلکه تمام مردم آن روزگار با دلشان کار می کردند. خلوص نیت در انجام هر کاری از ویژگی انسان های آن زمان بود. من از همان روزها تا به الان کارهای مناسبتی زیادی دارم و با شعرا و آهنگسازان بنامی کار کردم که متاسفانه امروز به جای پخش آنها آثار نازل پخش می شود!

البته متاسفانه سلیقه موسیقی بعضی از مردم گرایش به ابتذال دارد و مشخص نیست این تغییرات گسترده در سلیقه موسیقایی مردم چگونه و با چه جریان‌هایی در ارتباط بوده است!

من از شما می پرسم ترانه‎های سخیف که وزن و قافیه ندارند با ملودی های تقلیدی و بی کیفیت ماندگار می شوند؟ چه کسی سلیقه موسیقایی بعضی از مردم را تغییر داده؟ جز سکاندار و مسوولان فرهنگی! خانم و آقای بازیگر را می نشانند روبروی خودشان و می پرسند عاشق شدی؟ چند بار ازدواج کردی؟ و... . با چنین برنامه سازی هایی توقع دارید سطح فرهنگ عمومی جامعه به کجا برود؟ ترانه‎سراهای خوب ما که امروز دیگر ثابت شده هستند، مجوز کار نمی‎گیرند یا اصلاحیه‎های عجیب و غریب می‎خورند و از آنطرف ترانه‎های ضعیف و نازلی می‎شنویم که همگی مجوز دارند! مجوز برای اشعاری صادر می کنند که آدم از شنیدنشان خجالت می کشد! مردم هم بلیط میخرند، بـه کنسرتشان می‌روند تا به صورت زنده آهنگ گوش دهند، اما خواننده لب خوانی می کند!

البته در زمینه موسیقى پاپ به معناى کلى کلمه پیشرفت های خوبی هم داشته ایم...

بله. در سیاست‌های فرهنگی و هنری ایران گشایش‌های خوبی در زمینه موسیقی پاپ ایران صورت گرفت، اما روی برخی از موسیقی هایی که الان به بازار عرضه می شود هیچ نامی نمی توان گذاشت. اینها موسیقی پاپ نیستند. یک مشت کلمات مبتذل اند. جوان های ما وقتی اثری فاخر و درستی تولید نمی شود میروند سراغ اینها و به اینها گوش می دهند. متاسفانه ما روی موسیقی مان کار نمی کنیم و من بارها این نقصان را به مسوولان فرهنگی گوشزد کرده ام!

برگردیم به بحث سرعت عملی که در تهیه آثار مناسبتی داشتید. ظاهرا آهنگ «دریغا» را هم تنها دو سه روز بعد از رحلت امام خمینی به اجرا درآوردید؟

یک روزه اجرا کردیم. تولید یک اثر ماندگار کم کم یک ماه زمان می برد. مثلا الان سرود «نادرترین ستاره» را در دست تهیه داریم برای مرحوم نادر طالب زاده. این سرود را ضبط کردیم و قرار است برای نخستین بار چهلمین روز از درگذشت نادر طالب زاده به صورت زنده اجرا شود. برای سرود «دریغا» اما، اصلا فرصت نداشتیم. آن روز را خوب به خاطر دارم. همه می دانستند که حضرت امام (ره) کسالت دارند و دست به دعا بودند. در حال رفتن به محل کارم بودم که جلوی دانشگاه تربیت معلم متوجه تجمع عجیب مردم و حال و هوای غریب شان شدم و حتی دیدم که بعضی ها گریه می کنند. از آنجا که ذهنیت ناخوش احوال بودن حضرت امام (ره) را داشتم وارد دانشگاه شدم که ببینم چه اتفاقی افتاده و با صدای بلند رادیو مواجه شدم که آقای حیاتی بلند اعلام می کرد؛ «شنوندگان عزیز روح بلند رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی(ره) به ملکوت اعلا پیوست». نمی توانم دقیقا بگویم چه احساسی داشتم. یک غم دستجمعی بود. مردم مات و مبهوت بهم نگاه می کردند و کسی باور نمی کرد حضرت امام (ره) از دنیا رفته. به اداره که رسیدم، دیدم اداره تعطیل شده! در راه خانه بسیار غمگین بودم و در دلم از خداوند خواستم توفیقی عطا بفرماید تا بتوانم سرودی بخوانم که بازگوکننده حس و حال آن روزها و مرهمی باشد بر غم و آلام مردم. به خانه که رسیدم همسرم گفت آقای محمدعلی شکوهی (معاون هنری وقت تالار وحدت و آهنگساز) تماس گرفته‌اند و تأکید داشتند هرچه زودتر به سمت تالار وحدت حرکت کنم. سریع به تالار وحدت رفتم و به اتاق ایشان رفتم. ایشان مشغول گفت و گوی تلفنی بود و با حالتی گریان شعری را زمزمه می کرد. بعد از پایان تماس رو به من کرد و گفت که مشغول صحبت با استاد حمید سبزواری بوده و این شاعر یک شعر فی‌البداهه برای او خوانده و آقای شکوهی هم به ‌صورت تلفنی و زمزمه‌ای برای آن آهنگ ساخته. عنوان شعر این بود؛ «ببار از دیده، دامن دامن ای اشک که غم زد آتشم در خرمن ای اشک... دریغا ای دریغا ای دریغا خدایی سایه‌ای رفت از سَرِ ما...» و تأکید داشتند این کار همان روز ضبط شود. از همان لحظه مشغول کار شدیم و ساعت 7-8 همان شب برای ضبط این سرود به استودیو رفتیم و تا 11 شب برای پخش به صدا و سیما تحویل دادیم. سرود «دریغا» همان شب از تلویزیون پخش شد و خیلی ها حیرت کردند که چطور سرودی با این ابعاد یک روزه آماده شده!

و در پایان هنر یکی از شاخصه های انتقال و ترویج فرهنگ است. فکر می کنید وضعیت امروز موسیقی ما در چه مرحله ای است؟ و ما چقدر مروج فرهنگ ایرانی-بومی مان هستیم؟

هنر موهبتی است که خداوند به بندگانش عنایت کرده و یکی از ابعاد هنر موسیقی است. به وسیله موسیقی می توان بسیاری از مفاهیم اعتقادی، اجتماعی و بنیادی را سهل تر و شیواتر به مخاطب تفهیم کرد. الان دوران جنگ فرهنگی است. ما در معرض شدیدترین هجمه های فرهنگی قرار داریم و باید با تولید آثار فاخر و اصیل در این جنگ شرکت کنیم. البته اگر مافیای موسیقی ایران بگذارد که ظاهرا و متاسفانه هیچ قدرتی حریف این مافیا نیست. مافیای موسیقی در ایران با جوان های جویای نام و علاقمند به موسیقی قراردادهای چند ساله می بندند و به این وسیله تمام اختیار آنها را به دست می گیرد و از این راه آنها را به سمت اجرا و ترویج موسیقی مبتذل می کشاند. این مافیا هیچ هدفی جز تخریب اذهان عمومی ندارد. امیدوارم مسوولان و نهادهای فرهنگی ما بهای بیشتری برای موسیقی اصیل و بومی قائل باشند. چرا که موسیقی فاخر تربیت کننده انسان فاخر است.

ساناز قنبری - فرهنگ و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۱ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها