گفت‌وگو با سارق حرفه‌ ای خانه‌ های شمال تهران

هیچ دری به رویم بسته نیست

دزد حرفه‌ای خانه‌های شمال تهران است و وقتی وارد خانه شود، برایش هیچ فرقی ندارد وسیله با ارزش سبک است یا سنگین.
کد خبر: ۱۳۶۸۵۶۴

تا جایی که احساس خطر نکند، وسایل را بار ماشین می‌کند و با خود می‌برد اما یک اشتباه در آخرین سرقت، او را گرفتار کرد. این هفته رو در روی این سارق بدشانس نشستیم و او از انگیزه‌اش برای سرقت‌ها گفت.

چند سال داری؟
۲۸ سال.

مجردی؟
بله. چه کسی به یک سابقه‌دار زن می‌دهد.

پس سابقه‌دار هم هستی؟
تا دلت بخواهد. زندگی من به دو بخش تبدیل می‌شود؛ یا در خانه‌های مردم حال دزدی هستم یا در زندان در حال گذراندن دوره محکومیت.

از این وضع خسته نشدی؟
دروغ نگم، خسته که شدم اما چاره‌ای ندارم. خانواده‌ام مرا طرد کرده‌اند. کسی هم کاری به یک سابقه‌دار نمی‌دهد، البته حق دارند. می‌ترسند گوشت را گذاشته‌باشند جلو گربه.

اولین بار کی دستگیر شدی؟
یادم نیست. ۱۷، ۱۸ سالم بود که دخل مغازه‌ای را زدم و صاحب مغازه سر رسید و من را تحویل پلیس داد. بعد که آزاد شدم با یک دزد خانه‌ آشنا شدم و تا الان فقط از خانه‌ها دزدی می‌کنم.

چطور وارد خانه‌ها می‌شوی؟
خب دزدم و کارم این است بدون اجازه وارد شوم. نمی‌توانم شگرد کارهایم را لو بدهم. گاهی از پنجره وارد می‌شدم، گاهی با تخریب در از طریق در. هیچ دری به رویم بسته نیست. البته درهایی را که باز کردنش سخت باشد، رها می‌کنم.

چطور از پنجره وارد می‌شدی؟
خانه‌هایی را که طبقه اول بودند و بالکن و پنجره‌شان بدون حفاظ بود، شناسایی می‌کردم. اگر کسی در خانه نبود، از دیوار بالا می‌رفتم و خودم را به بالکن می‌رساندم و با تخریب در، وارد می‌شدم. درهای بالکن و پنجره‌ها مقاومت زیادی ندارند و با یک فشار باز می‌شوند.

چطور می‌فهمیدی، کسی در خانه نیست؟
در فاصله زمانی یک ساعته، چند بار زنگ می‌زدم، اگر کسی جواب نمی‌داد و تغییری در روشنایی خانه ایجاد نمی‌شد، دست به کار می‌شدم.

شب‌ها سرقت می‌کردی؟
نه قبل از غروب. شب که بروی همه به رفتارت شک می‌کنند اما روز کسی شک نمی‌کند.

تو از دیوار بالا می‌رفتی، کسی شک نمی‌کرد؟
مثل قدیم نیست که همسایه، همسایه‌اش را بشناسد. بعد وقتی در روز با خیال راحت و خونسرد از دیوار بالا بروی کسی شک نمی‌کند که دزدی و فکر می‌کنند کلید جا گذاشته‌ای. مردم فکر می‌کنند اگر شب کسی از دیوار خانه مردم بالا رفت، دزد است.

تنها سرقت می‌کردی؟
بله. دوست ندارم همدست داشته‌باشم.

چرا؟
هر چه همدستانت بیشتر باشند، احتمال دستگیری‌ات هم بیشتر است.

وقتی وارد خانه می‌شدی، چه چیزی سرقت می‌کردی؟
وسایل با ارزش، اگر پول و طلا پیدا می‌کردم که فقط آنها را سرقت می‌کردم اما اگر از پول و طلا خبری نبود، وسایل خانه مثل فرش، تابلوفرش، تلویزیون و... سرقت می‌کردم.

این وسایل را چطور با خودت می‌بردی؟
با پرایدم. با ماشین می‌رفتم و بعد از هر سرقت یکراست سراغ مالخر می‌رفتم و آنها را می‌فروختم.

درآمدت چطور بود؟
بد نبود. بستگی به جایی داشت که به آنجا دستبرد می‌زدم. اگر پول و طلا پیدا می‌کردم خوب بود. وسایل را مالخر به یک سوم قیمت آن می‌خرد و سودی ندارد.

چطور دستگیر شدی؟
به دلیل یک اشتباه گرفتار شدم. در آخرین سرقت برای بازکردن در ورودی آپارتمان، از کارت بانکی استفاده کردم. نمی‌دانم چطور کارت روی زمین افتاده‌بود و من نفهمیدم. خلاصه پلیس که سر می‌رسد کارت را پیدا می‌کند و وقتی متوجه می‌شود متعلق به مالک نیست، حدس می‌زند متعلق به سارق است. استعلام که می‌کند، می‌فهمد متعلق به یک سارق سابقه‌دار است. از شانس بد من، آن روز مالخر نبود و وسایل دزدی را به خانه برده‌بودم. وقتی ماموران سر رسیدند، با پیدا شدن وسایل، دیگر راه فرار برای مخفیکاری نداشتم و اعتراف کردم.

آزاد شوی باز هم سراغ دزدی می‌روی؟
سعی می‌کنم نروم.

امیرعلی حقیقت‌ طلب - ضمیمه تپش روزنامه جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها