گفت‌ و‌ گو با بهمن ارک، کارگردان فیلم ترسناک «پوست»

از شر طلب عشق نکن!

سینمای ایران در ژانر وحشت حرف زیادی برای گفتن ندارد و با این‌که معدود فیلم‌های ساخته شده در این ژانر با استقبال خوب مخاطبان روبه‌‌رو شده‌ اما کمتر سالی است که دست‌کم یک فیلم با داستان ترسناک و معمایی روی پرده سینماها برود.
کد خبر: ۱۳۴۹۱۷۷
با این حال بهمن و بهرام ارک، فیلمسازان جوان تبریزی در اولین فیلم بلندشان نه یک گام، بلکه یک جهش بلند به سوی موفقیت برداشتند و اثری کاملا بومی به نام «پوست» ساختند که در سی‌ و هشتمین جشنواره ملی فیلم فجر، با جلب نظر منتقدان و مخاطبان در هفت رشته مختلف نامزد شد و دو سیمرغ بلورین بهترین فیلم هنر و تجربه و بهترین موسیقی را از آن خود کرد. برادران ارک در پوست کوشیدند با روایت یک داستان فولکلوریک از آذربایجان در خلال آشنا کردن مخاطب با خرافات و آیین‌های مردم آذربایجان، رنگ و بویی از وحشت را به سالن‌های سینما بیاورند. به مناسبت اکران این فیلم در سینماهای سراسر کشور با بهمن ارک، کارگردان این فیلم به گفت‌وگو پرداخته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.
از شر طلب عشق نکن!برای شما و برادرتان که سابقه خوبی در ساخت فیلم کوتاه دارید، ساخت فیلم بلندی در حال‌ و هوای پوست جدای از ریسک پذیری‌اش، انتخاب جاه‌طلبانه‌ای هم به حساب می‌آمد. خودتان هم همین نظر را دارید؟
من و برادرم، بهرام عاشق تجربه کردن هستیم و دوست داریم چیزی تازه در فیلم‌هایمان داشته باشیم. ما چون دوقلو هستیم، یک‌جور فکر می‌کنیم و حتی یک‌جور عمل می‌کنیم. خیلی شبیه هم فکر می‌کنیم و سلایق‌مان هم خیلی به‌هم نزدیک است. مثلا هر دوی ما فیلم‌هایی که خیلی محتاطانه باشد را دوست نداریم. البته خوشبختانه در فیلم پوست محمدرضا مصباح، تهیه‌کننده هم با ما همراه بود و زمانی که برایش طرح فیلم را تعریف کردیم، خیلی خوشش آمد و پای آن ایستاد تا آن را ساختیم.

پوست از معدود فیلم‌های سینمای ایران در ژانر وحشت است که هر چند از عناصر و مفاهیم ترس ایرانی بهره می‌گیرد اما عشق هم در آن جاری است. چه چیزی الهام‌بخش شما برای خلق این ایده بود؟
تجربیات شخصی زندگی خودمان، نقاشی‌های محمد سیه‌قلم و همچنین افسانه‌های محلی. از ابتدا قرارمان بر این بود که فیلم‌مان تا حدی به فیلم‌های مستند هم شبیه باشد. به همین دلیل از بازیگران چهره در فیلم استفاده نکردیم. خیلی به فکر قاب‌بندی‌های شیک و زیبا نبودیم و به نوعی دوست داشتیم در لحن‌مان به زیبایی برسیم. همچنین با به‌کارگیری ادبیات عامیانه و فولکلور می‌خواستیم جزئی از فرهنگ مردم آذربایجان قدیم را به تصویر بکشیم.

به استفاده از نابازیگر اشاره کردید، یادم آمد جایی گفته بودید که از استفاده از سوپراستارها در فیلم متنفر هستید!
دقیقا، هر چند که در بعضی مواقع لازم است اما از این کار متنفرم. کلا در فیلمسازی هر آنچه نگاه مخاطب را بیش از اندازه به خود معطوف کند را دوست ندارم. دوست دارم فیلمم را صاف و ساده و بی‌ریا به تصویر بکشم و بازیگران از اسم و رسم‌شان گرفته تا گریم‌هایشان خیلی جلوی دوربین ندرخشند. برای پوست هم از آنجا که می‌خواستیم حالتی مستند هم به خود بگیرد از چند بازیگر از تئاتر تبریز دعوت کردیم و البته چند بازیگر هم با این فیلم برای اولین‌بار وارد عرصه بازیگری شدند. به همین دلیل مشکلاتی که فیلمسازان اول با بازیگران چهره دارند شامل حال ما نشد. بالانس خوبی هم بین بازیگران و ما شکل گرفت. به نوعی با هم زیست کردیم، تمرین‌های زیادی داشتیم و حتی قبل از ساخت دکورها با بازیگران به دیدن لوکیشن می‌رفتیم. در کل بازیگرها خلقیات متفاوتی دارند و با توجه به همین خلقیات خاص به خودشان باید از آنها با شیوه‌های مختلف بازی گرفت. تجربیات من هم در این زمینه بسیار متفاوت است. بازیگرانی بودند که به‌ راحتی با هم کنار آمدیم و به نتیجه دلخواه رسیدیم اما کسانی هم بودند که در ابتدا بحث و دلخوری داشتیم اما در نهایت به نتیجه مثبت رسیدیم.

شاید به‌دلیل همین رویکرد ساده و بی‌ریاسازی‌تان باشد که قاب‌هایتان را هم خیلی شلوغ نمی‌بندید. به نوعی قاب‌هایتان خلوت هستند و مخاطب را وادار به تمرکز روی چیزی می‌کنید که دوست دارید... 
اصلا دوست ندارم تماشاگر را گیج کنم. در کارهایم میزانسن را طوری نمی‌چینم که مخاطب متوجه چیزی که من می‌خواهم، نشود. نمی‌دانم شاید به این دلیل باشد که همیشه دوست دارم منظورم را صریح به طرف مقابلم بگویم.

کاملا مشخص است در این فیلم به مولفه «محلی»‌بودن تاکید داشته‌اید. زبان آذربایجانی در فیلم برای وقایع داستان مسلط است و مختصات اقلیمی آن منطقه هم به کمک‌تان آمده تا وحشتی را به تصویر بکشید که ریشه در باورهای ایرانی دارد. البته به اعتقاد من، ماجرایی که روایت کردید چندان وابسته به قومیت نیست، یعنی مشکلی ایجاد نمی‌شد اگر فیلم را در جغرافیای دیگری غیر از آذربایجان به تصویر می‌کشیدید!
نه، ما از یکی از پیرترین عاشیق‌های آذربایجان به‌نام «عاشیق ولی عبدی» دعوت کردیم که در این فیلم نقش راوی را بر عهده بگیرد. اوست که روایت داستان پسری به‌نام آراز را می‌کند که با مادرش زندگی می‌کند. پسر، عاشق دختری به‌نام مارال می‌شود اما مادر آراز دختر را با جادو و دعا طلسم می‌کند و باقی ماجراها. عاشیق‌ها از بارزترین نمادهای آذربایجان هستند و اگر می‌خواستیم جغرافیای فیلم را به مکان دیگری ببریم باید عاشیق را از فیلم حذف می‌کردیم که نمی‌خواستیم. می‌خواستیم روایتی که در دل فیلم می‌گذاریم، از دل فرم بیرون آمده باشد و صدایی از بیرون نباشد. فرم قصه‌گویی برایمان مهم بود. سنت پرده‌خوانی و عاشیق‌هایی که داستان را روایت می‌کنند در ایران وجود دارند و ما می‌خواستیم به صورتی از آنها استفاده کنیم که از دل قصه جدا نباشند و یکی از شخصیت‌های فیلم باشند. آن چیزی که در نمایش‌های ایرانی هم دیده می‌شود، این است که فردی می‌آید و از نمایش فاصله می‌گیرد و بعد با ورود به نمایش یکی از شخصیت‌ها می‌شود. درواقع همان فاصله‌گذاری در عین این‌که خود فرد جزو شخصیت‌هاست. ما می‌خواستیم در «پوست» این فرم را تجربه کنیم. ضمن این‌که سینما محدود به تهران نیست و در گوشه‌گوشه ایران استعدادهایی وجود دارند که باید به آنها توجه داشت.

چرا عنوان «پوست» را برای فیلم‌تان انتخاب کردید؟
آراز وقتی متوجه می‌شود که نرسیدنش به مارال به واسطه دعایی بوده که مادرش در یک پوست نوشته، تصمیم می‌گیرد این دعا و دیگر طلسم‌های واردشده به زندگی‌اش را نابود کند. درواقع طلسم‌ها روی پوست شیر نوشته شده بود و همچنین در طول فیلم شاهد پوست‌اندازی و تحول خود شخصیت آراز هم هستیم.

به نظرتان وارد کردن اسطوره، می‌توانست به فیلم‌تان ضربه بزند؟
گاهی نمایش اسطوره‌ها به قدری مسخره و بد است که آدم حس بدی به آنها پیدا می‌کند. بعضی اوقات هم نه، فیلم آنچنان اصولی و درست، اسطوره‌ها را در اختیار مخاطب قرار می‌دهد که مخاطب از دیدن آنها لذت می‌برد. این فیلم با هزاران روش و مدل دیگر می‌توانست ساخته شود و شاید خیلی بهتر از این می‌شد، شاید هم نه. ما هم ده‌ها مدل نوشتیم و در آخر به این نتیجه رسیدیم.

می‌توانید به‌صورت خلاصه، پیام «پوست» را شرح دهید؟
با وجود نگاه منفی که جامعه امروز ایران نسبت به مسائلی مانند جادو و طلسم دارد اما متاسفانه همچنان بعضی افراد باورهای خرافی دارند. ما در این فیلم سعی بر تقبیح این مسائل داشتیم و این‌که کارما (عملکرد فرد در زندگی) به خودش برمی‌گردد. عشق بر هر چیزی پیروز می‌شود. اگر از شر طلب عشق کنی آن را به شکلی شرورانه دریافت می‌کنی و اگر از خیر عشق بخواهی، سختی می‌کشی اما درنهایت پاک و طاهر آن را می‌گیری.

به اعتقاد شما کمبود آثار ژانر وحشت در سینما و تلویزیون به دلیل فیلمنامه‌هایی است که ضعیف‌تر از حداقل‌های جهانی هستند یا ریسک‌پذیر نبودن فیلمسازان؟
در کل اعتقادی ندارم که ژانرهای سینمای جهان را باید در ایران تجربه کرد. ما در سینمای ایران به فضاهای جدید نیاز داریم نه تکرار ژانرهای تجربه‌شده در سینمای جهان در داخل ایران. اگر فیلمسازان به این نتیجه برسند که از ساخت فیلم‌هایی با موضوع ملودرام‌های اجتماعی خسته شده‌اند و مخاطب به انواع و اقسام ژانرها نیاز دارد، اتفاق مثبتی در راستای ساخت فیلم‌های گوناگون رخ خواهد داد.

در حال‌حاضر به چه کاری مشغول هستید؟ آیا فیلم جدیدی برای تولید در نظر گرفته‌اید؟
بله، مشغول نگارش فیلمنامه‌ای هستیم که تا اینجا اسم آن «توبه شاه‌‌ طهماسب» و درباره تاریخ نقاشی ایرانی در دوران شاه طهماسب صفوی است. کلا به فیلم‌های تاریخی علاقه‌مند هستم.
 
ساناز قنبری - سینما / روزنامه جام جم 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها