نگاهی به کارنامه بازیگری عزت‌ا... مهرآوران که در ۷۲ سالگی از دنیا رفت

مسـافر مـاه مهــر

آن موهای لَخت و صاف و سبیل و آن چشم‌های مهربان و صورت خندان و آن شیک‌پوشی که از شخصیت واقعی خودش می‌آمد، شخصیت و شمایل دلپذیر و جذابی در سینما و تلویزیون ساخته‌ بود.
کد خبر: ۱۳۴۱۵۸۰
شوخ‌طبعی و روحیه امیدوارانه‌اش نسبتی با نیستی و مرگ نداشت و حضور آهسته و پیوسته و مستمرش، خیال ما را از شور زیستن او و بقای همیشگی‌اش در آثار نمایشی راحت می‌کرد. اینقدر که حتی باوجود سفر تلخ چند هنرمند بر اثر کرونا، دوست نداشتیم تسلیم او را بپذیریم و خوشبینانه به بهبودش باور داشتیم. از بس که در شخصیت و نقش‌هایش زندگی جریان داشت و خنده و مهربانی‌اش، پشت ما را برای زیست شادان و امیدبخش او گرم می‌کرد. اما آن نقل قولش در این دوران سیاه «کرونا به دور» درباره خودش صادق نبود و مرگ به آن همه شور زندگی پایان داد و عزت‌ا... مهرآوران با نامی برازنده شخصیت و شمایل بازیگری‌اش، مسافر ماه مهر شد.
مسـافر مـاه مهــر
مهرآوران در حالی در ۷۲ سالگی از میان ما رفت که همچنان جا برای نقش‌های خوب و دلپذیر دیگر داشت اما سینمایی که حتی به ستاره‌ها و نقش اول‌ها رحم نمی‌کند و گاه آن روی بی‌رحمش را نشان می‌دهد، مدت‌ها بود بی‌مهری‌اش را به مهرآوران ثابت کرده‌ بود و اگر فرصت‌های تلویزیونی و اخیرا شبکه‌ نمایش‌ خانگی پیش نمی‌آمد، بیش از اینها از تماشای هنرنمایی این بازیگر محروم می‌شدیم. آخرین بازی مهرآوران در سینما به ۱۰ سال پیش برمی گردد، فیلم «خوابم می‌آد» به کارگردانی رضا عطاران. بیان حس و حالمان در این لحظه را از سکانسی از سریال «لیسانسه‌‌ها» وام می‌گیرم، آنجا که به مهرآوران به عنوان پدر حبیب اجازه ملاقات در بیمارستان را نمی‌دهند و او با پسر خردسالش حمید تنها می‌شود. وقتی حمید از رفتار نگهبان بیمارستان ناراحت می‌شود که اجازه ندادند آنها هم برای ملاقات وارد بخش شوند، می‌گوید: «به من حق بدین یه خرده بغض داشته‌ باشم.» مهرآوران هم در حالیکه دست پر مهرش را روی شانه پسرک گذاشته می‌گوید: «خب، داشته‌ باش بابا. » حالا هم آقای مهرآوران عزیز به ما حق می‌دهید که برای رفتن‌تان کمی بغض داشته‌ باشیم؟

از دهه ۶۰ با تلویزیون
عزت‌ا... مهرآوران از دهه ۶۰ فعالیت خود در تلویزیون را شروع کرد و تقریبا همواره حضور مستمری در این مدیوم داشت. کارنامه‌ای با انواع و اقسام نقش‌ها و یک هنرنمایی استاندارد و به اندازه و بدون حشو و زواید. هرچند مهرآوران عموما در نقش‌های مکمل ظاهر می‌شد و تقریبا هیچ‌گاه در تلویزیون و سینما، مجال نقش اصلی را به دست نیاورد اما حضورش در نقش‌های مکمل به قدری درست و جذاب بود که در یادها می‌ماند و با ملاحت خودش تماشاگران را نمک‌گیر می‌کرد. او معمولا در نقش‌ها و آثار کمیک ظاهر می‌شد اما حتی در فیلم‌ها و نقش‌های جدی و حتی منفی هم، رگ و روحیه طنازانه‌اش را وارد می‌کرد و به دل می‌نشست.
مهرآوران با عقبه تئاتری‌اش، یکی از گزینه‌های بازی در تله تئاترها بود که در دهه ۷۰ در تلویزیون رونق داشت. دو همکاری او با رضا کرم‌رضایی، از جمله موارد مهم و قابل اشاره است؛ اولی تله‌تئاتر فیزیکدان‌ها که هم دستیار کارگردان (کرم‌رضایی) بود و هم یکی از نقش‌ها را بازی می‌کرد. همان فردی که با لباس نظامی، خیلی امنیتی از بیماران حضور و غیاب می‌کند و فردوس کاویانی، اکبر زنجانپور و بهروز بقایی سر میز غذا یکی یکی حاضر می‌گویند!
مهرآوران در تله‌تئاتر قطار ارواح، نقش مهم‌تر و پرچالش‌تری داشت؛ فردی به نام فرایس که در پایان ماجرا، توطئه‌اش برملا می‌شود و آن کلاه‌گیس بلند خاکستری را از روی سرش برمی‌دارند. شیرینی مهرآوران حتی در آن موقعیت جدی و دراماتیک هم کام تماشاگر را شیرین می‌کند. کارآگاه با بازی حبیب اسماعیلی از او می‌پرسد: «فکر می‌کنم تو بودی که با تیر زدنت، درسته؟» مهرآوران هم بازوی زخمی و خونینش را بالا می‌آورد و می‌گوید: «می بینی که!»
پیامک از دیار باقی به کارگردانی سیروس مقدم یکی دیگر از حضور‌های مهرآوران بود و او در نقش نوروزی یکی از طلبکاران بازی می‌کرد. مهرآوران حتی در این کار پربازیگر و باوجود کوتاهی نقش هم، بازی‌اش را از آب و گل درآورد و دوست داشتنی ظاهر شد.
نوروزی وقتی پای منبر و با صحبت‌های حاج آقا مرادی متوجه می‌شود بدهکار ماجرا، منصور سیم‌خواه (محمدرضا شریفی‌نیا) زنده است و نمرده، می‌گوید: «حاج آقا، حالا سیم‌خواه کجاست؟ من یه عرض خصوصی باهاشون داشتم!» مهرآوران جوری این (عرض خصوصی) را مطرح می‌کند که مخاطب حساب کار دستش می‌آید.
مهرآوران حتی در سریال پرچهره وضعیت‌سفید ساخته حمید نعمت‌ا... هم خودی نشان می‌دهد و تماشاگران با وجود چند شخصیت اصلی و کلی ماجرا، هوشنگ را از یاد نبرده‌اند. همسر محترم (افسانه بایگان) و شوهرعمه امیرمحمد (یونس غزالی) که دقیقا شبیه بعضی از شوهرعمه‌ها و شوهرخاله‌ها بود. آدم راحت و خونسردی که در امورات و مرافعات خانوادگی، همواره راه صبر و ملاحظه را در پیش می‌گیرد. آنجا که درباره خسته‌ شدن از همین ویژگی‌ها با امیرمحمد حرف می‌زند، از صحنه‌های جالب سریال است، این‌که: «منم خب پیر شدم دیگه بنیه سابق رو ندارم که هر چی ببینم و هرچی بشنفم، هیچیم نشه.» اما امیرمحمد مشغول تماس تلفنی است و وقعی به درددل شوهرعمه بینوا نمی‌دهد. مهرآوران حتی در صحنه‌هایی که دیالوگ هم ندارد، شیرین‌کاری را فراموش نمی‌کند، مثل آن صحنه‌ای که با سینی آجیل وارد اتاق می‌شود اما چون هر دو دستش بند است، با اندام تحتانی، زحمت پیش کردن در را می‌کشد!
یکی دیگر از نقش‌های خوب مهرآوران در تلویزیون، بازی‌اش در نقش عباس نقوی، پدر حبیب (هوتن شکیبا) در لیسانسه‌ها و فوق لیسانسه‌ها بود. باز هم حضوری دلنشین، غمخوارانه و طنازانه و به اندازه و پدری از سر و رویش می‌بارید.

از هیولا تا می‌خواهم زنده بمانم
مهرآوران در سریال «هیولا» ساخته مهران مدیری، با همان خوش‌تیپی همیشگی و دستمال گردنش ظاهر می‌شود؛ در نقش مجد که ظاهرا یکی از نماینده‌های صندوق فرهنگیان اما در واقع یکی از اعضای خاف است. یکی از لحظات بامزه بازی او آنجاست که در جمع فرهنگیان معترض ظاهر می‌شود و می‌گوید: «بیایید به نیمه پر لیوان توجه کنیم!» نمک این لحظه طبعا به خاطر بازی مهرآوران بیشتر می‌شود، وقتی آن نیمه پر لیوان را با دست نشان می‌دهد.
در سریال «خوب بد جلف: رادیو اکتیو» هم حضور کوتاهی در نقش پدر پژمان جمشیدی دارد. اما باز این هنر مهرآوران است که همین اندک را دلپذیر و به یادماندنی می‌کند. او با همان تیپ و دستمال گردن کم و بیش همواره، از تیرخوردن همیشگی پژمان این‌طوری خطاب به سام درخشانی گلایه می‌کند: «آخه تو که می‌دونی این وقتی فوتبالیست بود، همین‌طور زرت و زرت تاندون ماندوماش پاره می‌شد! حالا هم که رفته بازیگر شده، زرت و زرت تیر می‌خوره! چرا بازیگرای دیگه تیر نمی‌خورن؟!»
اما حتما به یادماندنی‌ترین بازی مهرآوران در شبکه نمایش‌ خانگی، بازی‌اش در نقش اصلان در «می‌خواهم زنده بمانم» ساخته شهرام شاه‌حسینی است که هم فاصله و رابطه دلسوزانه پدر- پسری با علی شادمان را خوب در می‌آورد و هم حضور سرخوشانه‌اش با آن موهای پارافین زده در شب جشن تولد همایون هرگز از یاد نمی‌رود.

کوتاه و مؤثر در سینما
مهرآوران بیشتر از این‌که بازیگر سینما باشد، حضورهای تئاتری و تلویزیونی داشت اما حتی کمیت اندک و کوتاهی نقش‌ها در سینما، مانع هنرنمایی و ماندگاری بازی‌اش نمی‌شد. او حتی در بازی در سکوت هم کارش را به عنوان بازیگر راه می‌انداخت و تاثیرگذار بود، به ویژه در دو فیلم از محمدرضا هنرمند، مرد عوضی و مومیایی ۳ که در نقش همدست شخصیت‌های منفی چه اکت‌های درست و جذابی دارد.
خیلی سخت است در فیلمی مثل آژانس شیشه‌ای ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا که همه چیز زیر سایه سنگین حضور پرویز پرستویی و حبیب رضایی و چهره‌های دیگر است، بازیگری در نقشی فرعی و مکمل خودی نشان بدهد اما مهرآوران به خوبی این کار را می‌کند و قدر پاس گل‌های دیالوگی حاتمی کیا را می‌داند. او در نقش شخصیتی متمول که فقط زبان پول را می‌فهمد، حضور درخشانی دارد. دیالوگ‌های «اینا موجی نیستن خانوم، اینا پولی ان!» و «آقا ما برای این‌که این شب عیدی آزاد شیم، چقدر باید بدیم؟ پول، تو کیف خانوم بنده‌ست، بفرمایید تقدیم کنم» از مصادیقی هستند که با بازی و لحن درست مهرآوران، تاثیرگذار می‌شوند. اما قطعا مهم‌ترین دیالوگ مهرآوران در فیلم، جمله‌ای است که در آن بلبشو، به طعنه و کنایه نثار حاج کاظم می‌کند: «من شما رو تو جبهه ندیدم؟ التماس دعا دارم.»
حتی آخرین حضور او در سینما یعنی نقش دکتر یگانه در خوابم می‌آد ساخته رضا عطاران هم باوجود کوتاهی، به یادماندنی است. بازی در نقش یک دکتر نامتعارف که رفتارش عطاران را معذب می‌کند و بعد هم با تعارف کردن آبنبات چوبی و توصیه تماشای فیلم‌های رمانتیک قدیمی، در طبابت دگرگونه‌اش سنگ‌تمام می‌گذارد.

مردی که به صحنه جان می‌داد
درخشش عزت‌ا... مهرآوران در سینما و تلویزیون، به پشتوانه حضور بلندمدت و مستمر تئاتری‌اش اتفاق افتاد. او که نشان درجه یک هنری از وزارت فرهنگ و ارشاد داشت، از سال‌های قبل از انقلاب فعالیت تئاتری خود را به عنوان نمایشنامه نویس، کارگردان و بازیگر آغاز کرد و در نمایش‌های بسیاری حضور داشت؛ حضورهایی که گاه توام با موفقیت جشنواره‌ای و دریافت جایزه هم بود. یکی از مهم‌ترین نمایش‌های مهرآوران، «مال کنون» بود که سال ۷۰ آن را با همکاری مریم معترف در جشنواره تئاتر فجر روی صحنه برد. اگرچه کاراکترش در آژانس شیشه‌ای، با رزمنده‌های جبهه و جنگ زاویه داشت اما اتفاقا در دنیای تئاتر و نمایش، چند اثر مرتبط با مقاومت و دفاع‌مقدس در کارنامه او به عنوان نویسنده، کارگردان و بازیگر به چشم می‌خورد، نمایش‌هایی چون رکاب، صدایم کن فاطمه، غزل‌ واژه قصد و...
 
علی رستگار - سینما / روزنامه جام جم 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها