حمید ابراهیمی خبر داد:

با "گیل‌دخت" به تلویزیون می‌آیم

گفت‌ و گو با تهیه‌کننده، کارگردان و بازیگران سریال «کلبه‌ای در مه»

کلبه‌ای در مه روایتگر قصه‌های ارباب و رعیتی

وقتی صحبت از داستان‌های زندگی ارباب و رعیتی در سال‌های گذشته به‌ ویژه قبل از انقلاب می‌شود، قطعا همه ما به یاد سریال‌هایی که با این موضوع از تلویزیون پخش شده‌اند، خواهیم افتاد که ظالم بودن ارباب‌ها و ظلمی که به رعیت‌ها می‌کردند، چطور بوده‌ است.
کد خبر: ۱۳۲۴۳۴۴
سریال کلبه‌ای در مه هم این موضوع را دستمایه تولید قرار داد و اثری را در گیلان ساخت که این شب‌ها از شبکه سه پخش می‌شود اما گروه سازنده این سریال دست روی سوژه‌های دیگر هم در این سریال گذاشتند تا فضا و شخصیت‌های قصه برای مردم بکر باشد و جذاب. به همین دلیل در این سریال روایتگر زندگی دختری به نام «می‌جان» شدند که زندگی‌اش دستمایه ماجراهایی می‌شود، زیرا پسر خان روستا به نام برزو تصمیم گرفته تا او را به‌ عنوان همسر دوم به عقدش دربیاورد اما «می‌جان» جواب سر‌بالا به برزو‌خان می‌دهد و... در کنار این قصه ما داستان شخصیت‌های دیگر را هم می‌بینیم که هر کدام با داستان اصلی گره خورده‌ است، شخصیت‌هایی که هر‌ کدام فراز و نشیب‌هایشان را در قصه شاهد هستیم. از قصه سیروس و فرح و مادرش گرفته تا نادر و خواهرش نازبانو که همسر برزو‌خان است. از سوی دیگر شخصیت‌هایی همچون دامون و تایه را می‌بینیم که آنها با ماجراهایی رو‌ به‌ رو می‌شوند. تعداد شخصیت‌های این سریال کم نیست که هر‌کدام رنگ و لعاب خاصی به قصه داده‌اند. پخش این سریال از شبکه سه بهانه‌ای شد تا ما میزبان سعید پروینی تهیه‌کننده، حسن لفافیان کارگردان و سام قریبیان، حمید ابراهیمی، حسام محمودی و رویا حسینی بازیگران سریال باشیم و آنها پاسخگوی سؤالات جام‌جم باشند.
کلبه‌ای در مه روایتگر قصه‌های ارباب و رعیتی

ماجرای تغییر کارگردان
سریال تلویزیونی کلبه‌ای در مه در ابتدا با نام می‌جان و به کارگردانی مرجان اشرفی‌زاده کلید خورد اما بعد از مدتی کوتاه، کار متوقف شد و بعد از وقفه‌ای و کارگردانی به آقای حسن لفافیان سپرده شد. درباره این اتفاق توضیح دهید که چرا چنین ماجرایی در شروع سریال رخ داد؟
سعید پروینی، تهیه‌کننده: نام سریال از ابتدا هم کلبه‌ای در مه بود و با همین نام در سازمان صدا و سیما قرارداد داشتیم. در ابتدا خانم اشرفی‌زاده برای کارگردانی سریال انتخاب شدند و ما هم طبق روال کاری همه تهیه‌کنندگان و کارگردانان با هم قول و قراری داشتیم که مربوط به خروجی، کیفیت کار و ضبط روزانه بود اما بعد از مدتی کوتاه حس کردم توافق طرفین رخ نداده و از آنجا که صحبت‌هایمان هم به نتیجه مشخص ختم نشد، از این کارگردان خداحافظی کرده و در خدمت آقای لفافیان بودیم.
از سکانس‌هایی که مرجان اشرفی‌زاده کارگردانی کرده‌ بود استفاده شد یا از بازیگران گروه قبلی بهره بردید؟
پروینی: بله، از بخش اندکی از سکانس‌های قبلی استفاده کردیم. همچنین چند بازیگر هم از گروه قبلی در این گروه جدید حضور داشتند. البته استفاده از سکانس‌های قبلی هم برای اسراف نشدن بیت‌المال و هزینه‌ها رخ داد.
کلبه‌ای در مه روایتگر قصه‌های ارباب و رعیتیهر کارگردانی دیدگاه خودش را در کار دارد و بر‌ مبنای ذهنیتی که از کار دارد، بازیگران و صحنه‌ها را می‌چیند. وقتی قرار شد شما کارگردانی سریال کلبه‌ای در مه را بپذیرید، حضور گروه قبلی سبب به‌هم‌ریختگی ذهن شما نشد؟
حسن لفافیان، کارگردان: هیچ چیزی در این پروژه از‌ سوی تهیه‌کننده به من تحمیل نشد. روزی که پیشنهاد کارگردانی سریال کلبه‌ای در مه به من شد، بخش اندکی از سکانس‌ها ضبط شده‌ بود و برخی بازیگران هم انتخاب شده‌ بودند اما در مجموع من مختار بودم که با توجه به چارچوب کاری‌ام، هر آنچه را که می‌خواهم تغییر بدهم. بنابراین با این ایده هم جلو آمدم. بخشی از بازیگران به‌دليل علاقه‌ای که به کارگردان قبلی داشتند، نيامدند و بخشی که ما می‌خواستیم بمانند، خوشبختانه ماندند و از این جمعی که ماندند بسیار راضی هم هستم.
کدام‌یک از بازیگران ماندند؟
لفافیان: رویا حسینی بازیگر نقش می‌جان و خانم بوبانی دو دوستی بودند که از گروه قبلی با ما همکاری کردند و خیلی هم خوشحالیم.


منطق برزو باعث می‌شود از او متنفر نشوید
آقای قریبیان شما در سریال کلبه‌ای در مه نقش برزو‌خان را ایفا کردید که رفتارهای بدی با همه دارد. حتی یک جاهایی حرص مخاطب را در می‌آورد، اما با این‌که شخصیت منفی است، اما شما طوری بازی کردید که بیننده با تماشای شما از برزو‌خان متنفر نمی‌شود. چطور به این تحلیل رسیدید؟
قریبیان: اولین جلسه‌ای که خدمت آقای لفافیان، کارگردان بودیم درباره شخصیت برزو‌خان کلی با هم گپ زدیم، زیرا از این جنس کارها از ابتدای انقلاب تا به امروز تولید و پخش شده‌ است، حتی در این جنس کارها پدر خودم هم خیلی بازی کرده‌ است، اما ما نمی‌خواستیم به مسیری برویم که تکرار کلیشه‌ها باشد. به یاد داریم در یکی از آثاری که پدرم بازی کرده‌ بودم، زنده‌یاد ولی ا... شیراندامی وقتی گاوش می‌میرد یک سیلی به صورت پدرم می‌زند که چرا گاو من مرده‌ است. اما ما به این سمت حرکت نکردیم که مردم به خان قصه به چشم یک شخصیت بدجنس نگاه کنند. شما اگر نگاهی هم به سریال‌های روز دنیا داشته‌ باشید، متوجه می‌شوید آدم‌های خاکستری قصه، جذاب هستند. برزو‌خان هم با وجود این‌که کارهای بد می‌کند، اما مخاطب از او متنفر نیست. حال با خودتان می‌گویید چرا؟ به این خاطر است که برزو، کارهای خودش را بد نمی‌بیند. اتفاقا از دیدگاه برزو همه کارها و اقداماتش کاملا منطق دارد. او می‌بیند زنش حامله است، یک برادرزن لاابالی دارد و یک پدر پیر. همه در خانه او زن هستند، پس باید همه را مدیریت کند. علاوه بر آن وقتی مهمان خانم دارد به هیچ وجه با چشم بد به او نگاه نمی‌کند. دلیل این‌که او به دنبال ازدواج مجدد است به این دلیل است که او این فلسفه را دارد که باید فرزند پسری داشته تا نسل او ادامه پیدا کند. در حال حاضر او دو دختر دارد و ممکن است فرزند سوم هم دختر شود. بنابراین او می‌خواهد با می‌جان ازدواج کند اما سرکشی‌های می‌جان هم برایش جذاب است، چون او هر چه می‌خواست به دست آورده و حالا با فردی رو‌به‌رو شده که در مقابلش مخالفت می‌کند. فلسفه پسر داشتن و ادامه نسل هم از گذشته‌بوده و هنوز هم این سنت وجود دارد. بنابراین ما سعی کرده‌ایم به گونه‌ای روایتگر یک قصه باشیم که هم برای مخاطب جذاب باشد و هم این‌که دنبال کلیشه‌ها نرویم. شما در صحنه‌هایی می‌بینید که برزو خطاب به پدرش می‌گوید که وارد روستا نشود، چون ممکن است غش کند و کاریزمای خان بودن زیر سوال برود. بنابراین از دید برزو باید به همه چیز نگاه کنید. آن وقت است که متوجه می‌شوید او برای همه کارهایش منطق دارد. من با این تحلیل نقش را بازی کردم و به این خاطر است که شما از برزو متنفر نمی‌شوید.
ابراهیمی: خوشبختانه تلویزیون در سال‌های اخیر رویه‌اش را تغییر داده‌است. در گذشته، شخصیت‌های منفی قصه، خیلی بد بودند، اما الان خاکستری می‌بینیم. هر آدم بد هم حقی دارد و نسبت به باورهایش می‌جنگد. مثلا هیتلر آدم‌های زیادی را کشت اما عشق هم داشت. شاید عشق او از رومئو و ژولیت هم بیشتر بود. بنابراین ما به عنوان هنرمند باید به گونه‌ای نقش را بازی کنیم که برای مخاطب خاکستری باشد، نه منفی یا مثبت مطلق. در این صورت است که اثر جذاب می‌شود.
قریبیان: اگر این‌طور عمل نکنیم، واقعا در جا خواهیم زد و به سمت کلیشه‌ها می‌رویم.
کلبه‌ای در مه روایتگر قصه‌های ارباب و رعیتیآقای قریبیان، شما هرازگاهی در تلویزیون بازی می‌کنید و مثل برخی بازیگران نیستید که هر کانال را می‌زنیم شاهد بازی‌تان باشیم. مسلما پیشنهادهایی هم دارید اما رد می‌کنید. برایتان سخت نیست انتظار می‌کشید تا نقشی دلخواه به شما پیشنهاد شود؟
قریبیان: این موضوع دست خودمان نیست. من این‌طور نیست که بگویم سالی 20 تا پیشنهاد دارم و رد می‌کنم. بلکه از میان سه چهار پیشنهاد، آن‌ را که بهتر است انتخاب می‌کنم. باید بدانم از پس آن برمی‌آیم و می‌توانم انجام بدهم. یکی از معضلاتی که ما در تلویزیون با آن روبه‌رو هستیم، این است که فیلمنامه آماده نیست و کار کلید می‌خورد. وقتی قرار بود من در سریال کلبه‌ای در مه بازی کنم، فیلمنامه آماده بود و نقطه «الف» و «ی» نقش برزو خان مشخص بود، به همین دلیل پذیرفتم. اگر فیلمنامه نباشد، مسلما قبول نمی‌کنم، چون نمی‌دانم شخصیت قرار است چه سرانجامی داشته‌ باشد. به یاد دارم یک بار برای نقشی تماس گرفته‌ بودند، گفتم فیلمنامه دارید؟ گفتند نه. گفتم سیناپس دارید؟ گفتند نه! بعد جالب بود که می‌گفتند بیایید دفتر، نویسنده ذهنیت خودش را از نقش تعریف می‌کند. وقتی نمی‌دانم سر و ته نقش کجاست، چرا باید بازی کنم؟ یکی از دلایلی که باعث می‌شود با فاصله بازی کنم، به فیلمنامه برمی‌گردد. وقتی اولین جلسه را با آقایان لفافیان و پروینی داشتم، از مصاحبت با آنها لذت بردم، به همین دلیل پذیرفتم.
یعنی سر مسائل مالی توافق می‌کنید و فیلمنامه برایتان مهم است؟
قریبیان: تا به حال پیش نیامده درباره مسائل مالی به توافق نرسم. گاهی پیش آمده قرارداد بسته‌ایم و درباره لهجه در کار به من نگفته‌بودند و من منتفی کردم. من هر کاری که انجام داده‌ام چه خوب، چه بد از آن پشیمان نیستم و خوشبختانه فضایی که در سریال کلبه‌ای در مه حاکم بود، مملو از صمیمیت بود و من از کار کردن کنار همه عزیزان لذت بردم. ترجیح می‌دهم هر سه سال کار کنم اما از کار لذت ببرم.


متمایز بودن می‌جان در سرد بودنش است
ما در سریال کلبه‌ای در مه شاهد یک بازی سرد از سوی رویا حسینی، بازیگر نقش می‌جان هستیم و خیلی دختر گرمی نیست. گرچه دختران روستایی حجب و حیای خاصی دارند اما به‌عنوان مخاطب انتظار یک بازی گرم از شخصیت محوری می‌جان در سریال داشتیم. آیا این موضوع تعمدی بوده يا بنا به تصمیمی این اتفاق افتاد؟
لفافیان: اجازه بدهید با نظر شما مخالفت کنم. من به هیچ‌وجه این نظر را قبول نمی‌کنم، زیرا خانم حسینی بر مبنای فیلمنامه درست بازی کرده و برداشت و تحلیل او از نقش کاملا بجا بوده و همانی است که من می‌خواستم و اتفاقا بازی او را دوست دارم. زمانی که من به گروه ملحق شدم متن دوباره‌نویسی شد و نقش می‌جان باید همین‌طور اجرا می‌شد؛ ضمن این‌که خندیدن یا حرف زدن دلیل بر برون‌گرایی نیست. اتفاقا می‌جان درون‌گراست و باید قصه را تا پایان ببینید تا متوجه درون‌گرایی او شوید. خانم حسینی مسیر شخصیت می‌جان را درست حرکت کرده و با آینده‌ای که ما برای او ترسیم کرده‌ایم، تناسب دارد. درمجموع بازی خانم می‌جان ترکیب سلیقه او در بازیگری، فیلمنامه و نگاه من به این شخصیت بعد از همفکری با آقای پروینی و صحبت با شبکه بوده‌ است.
وقتی برزو‌خان با وجود داشتن زن و بچه به دنبال ازدواج با می‌جان است، پس باید این شخصیت ویژگی‌هایی داشته‌ باشد تا او را در روستا متمایز کند تا این روند، منطق داشته‌ باشد و مخاطب را جذب کند اما ما هیچ ویژگی متمایزی در می‌جان حتی در شخصیتش نمی‌بینیم. مثلا به لحاظ شخصیتی دختر محکمی نیست. در این‌باره چه نظری دارید؟
رویا حسینی، بازیگر نقش می‌جان: شما پاسخ سوال‌تان را دادید و این تفاوت و تمایز در سردی می‌جان در مقایسه با دیگر شخصیت‌های سریال است که او را متمایز می‌کند. من سال‌ها در شمال زندگی کرده‌ام و بازی‌ام در این سریال طبق نگاه کارگردان است و کاملا کنترل شده؛ ضمن این‌که من درباره زنان شمالی تحقیق کردم و متوجه شدم هم درون‌گرا هستند و هم شرم دارند و این موضوع متمایزشان کرده‌است. آنها زیاد کار می‌کنند و قوی هستند.
ما محکم بودن شخصیت می‌جان را در واکنش با برزو‌خان (سام قریبیان) می‌بینیم که چطور جواب سر‌بالا به او می‌دهد. ضمن این‌که تایه (مریم بوبانی) به او مرتب تاکید می‌کند که جواب هر‌کسی را نده.
کلبه‌ای در مه روایتگر قصه‌های ارباب و رعیتییعنی تایه باعث شده رفتارهای می‌جان سرکوب شود؟
حسینی: واژه سرکوب درست نیست، بهتر است بگوییم رفتارش کنترل‌شده‌ باشد. می‌جان بسیار هم خودساخته‌ است و الگوی رفتاری او تایه است. با توجه به این‌که نمی‌توانیم قصه را لو بدهیم باید بگویم که اتفاقا در قسمت‌های آتی شما برون‌ریزی‌های می‌جان را هم خواهید دید و این‌که طغیان می‌کند. بهتر است کل قصه دیده و بعد نظر داده شود.
سام قریبیان، بازیگر نقش برزو‌خان: با توجه به این‌که این قسمت به من ربط دارد، باید به نکته‌ای اشاره کنم. برزو‌خان در خانه‌ای زندگی می‌کند که بیشتر آنها زن هستند و فقط من و پدرم مردهای خانه هستیم. بنابراین همیشه بله قربان و چشم شنیده‌ است و حالا جواب سر بالای می‌جان برایش جذابیت دارد. ضمن این‌که برون‌گرایی به معنای گرم بودن نیست. ما می‌بینیم که می‌جان سرکشی می‌کند و حتی تایه در دیالوگ‌هایش می‌گوید دختره خیره‌سر! ما طغیان‌های این شکلی را از می‌جان می‌بینیم که او را متمایز کرده‌است. ضمن این‌که اگر بخواهد خیلی هم محکم جواب برزو خان را بدهد او را در میدان شهر فلک می‌کند، زیرا ما می‌بینیم که اصلا برزو‌خان با کسی شوخی ندارد. به همین دلیل می‌جان باید مویی رد کند و جواب سر بالا را خیلی محکم بیان نکند.
لفافیان: جذابیت، تعاریف زیادی دارد. بگذارید مثالی بزنم. گاهی یک نفر می‌گوید همسر زیبایی دارم، اما وقتی شما او را می‌بینید متوجه می‌شوید خیلی هم زیبا نیست. برای خان، زیبایی مهم نیست. گرچه بازیگر نقش می‌جان زیباست. برایش سن و سال یا جثه مهم نیست. بلکه او در جنگی قرار می‌گیرد که اتفاق افتاده‌ است. برزو‌خان همیشه بله شنیده و حالا یک نفر به او جواب بله نمی‌گوید. پس وارد شدن به این جنگ برایش جالب است.
حمید ابراهیمی، بازیگر نقش سروان: می‌جان تنها نقشی است که شبیه دیگر شخصیت‌های سریال نیست و همین او را خاص و جذاب کرده‌ است. به همین دلیل خان و بقیه به دنبال او نیستند. جذابیت فقط در زنانگی و لوندی کردن نیست. زیرا رفتارهایی که می‌جان دارد او را برای برزو‌خان دست‌نیافتنی کرده‌ است و برزو خلایی در وجودش دارد که آن را در می‌جان می‌بیند و همین ویژگی این شخصیت را متمایز کرده‌ است.
حسینی: اتفاقا در یکی از سکانس‌ها من با آقای حمید ابراهیمی بازی داشتم و متناسب با موقعیت او به لحاظ حسی واکنش نشان دادم، اما کارگردان از من خواست که بازی‌ام کنترل شده‌ باشد. در نهایت همه موارد را کارگردان چک می‌کرد و دوباره این صحنه را ضبط کردیم و خیلی به جزئیات توجه شد. البته بقیه بازیگران سریال با‌تجربه بودند، اما بازی من کاملا تحت کنترل کارگردان بود.
خانم حسینی، کارگردان در صحبت‌هایش اشاره کرد که شما و خانم بوبانی از گروه قبلی که انتخاب خانم اشرفی‌زاده بود، ماندید. چه دلایلی باعث شد تا مسیرتان را در این سریال ادامه بدهید؟
حسینی: دلایل زیادی داشت، اما مهم‌ترین دلیل، از نگاه من، مسؤولیت‌پذیری بود.وقتی ما متعهد می‌شویم کاری را انجام دهیم، مسلما باید تا ته ماجرا برویم. ممکن است یک نفر نگاهی دیگر داشته‌باشد، اما این دیدگاه به نظرم حرفه‌ای است.
ضمن این‌که نقش می‌جان را خیلی دوست داشتم و فرصتی بود که خودم را به عنوان یک بازیگر نشان بدهم.


کیفیت کار مهم بود
 آقای لفافیان زمانی که ساخت تله‌فیلم در تلویزیون رونق زیادی داشت، شما جزو کارگردانانی بودید که تله‌فیلم‌های زیادی به‌ویژه در استان‌های مختلف کار کردید اما چند سالی خبری از شما نبود تا این‌که سریال کلبه‌ای در مه را کارگردانی کردید. وقتی این سریال به شما پیشنهاد شد که قصه آن ارباب و رعیتی است، در مواجهه با قصه چه واکنشی داشتید و چه عاملی شما را برای کارگردانی ترغیب کرد؟
لفافیان: به هر حال آدم‌ها مدتی کار می‌کنند و یک مدت نه. بخشی از این موضوع شخصی است. من هم بعد از ساخت چند تله‌فیلم که در استان‌های مختلف کار کردم و سوژه‌های متفاوتی را دستمایه قرار داده‌بودم، تصمیم گرفتم یک کار جدی انجام بدهم که ساخت سریال بود. به همین دلیل تصمیم گرفتم کار نکنم و روی ذهنم و کارم بیشتر تمرکز کنم. قبل از کلبه‌ای در مه سریال «به رنگ خاک» را در قشم ساختم که اپیزودیک بود. البته کار خیلی موفقی نبود اما بد هم نشد. نبود موفقیت این اثر به فیلمنامه برمی‌گشت که با وجود این‌که تلاش کردیم کار خوبی شود اما نشد. وقتی قرار شد سریال کلبه‌ای در مه را کارگردانی کنم در قصه آن شباهتی با داستان سریال‌های ارباب و رعیتی ندیدم و چون قصه تازگی خودش را داشت، پذیرفتم. ضمن این‌که شخصیت‌ها بکر بودن خودشان را داشتند و تکراری نبودند. همه این موارد برای من خیلی جذاب بود.
از سوی دیگر آقای پروینی اجازه داده‌ بود متن دوباره نویسی شود. پس نگاه من و بازیگران در این دوباره نویسی وجود داشت. وقتی بازیگران نقش‌ها را به دست آورده‌بودند، نظرشان را درباره سکانس‌های جدید می‌گفتند و بر این مبنا دوباره نویسی می‌شد. مثلا اگر حمید ابراهیمی می‌گفت این قسمت به شخصیت من نزدیک نیست، درستش می‌کردیم. بنابراین بارها روتوش شد. کیفیت کار برایمان خیلی اهمیت داشت و با وجود کرونا اما صحنه‌های شلوغ را ضبط کردیم، چون می‌خواستیم کاری را بسازیم که رضایت بالای مردم را داشته‌ باشیم.
کلبه‌ای در مه روایتگر قصه‌های ارباب و رعیتیکرونا باعث شد تا سکانسی را تغییر بدهید یا فضاهای داخلی را کم کنید؟
لفافیان: نه، اصلا. ما همه صحنه‌های شلوغ را گرفتیم که شما در قسمت‌های آتی خواهید دید که صحنه‌های شلوغ سریال فقط محدود به معدن نمی‌شود. سعی می‌کردیم فاصله را در دورخوانی حفظ کنیم و پروتکل‌های بهداشتی را رعایت می‌کردیم.
 

نگران بودم کرونا بگیرم
 آقای محمودی، قبل از بازی در سریال کلبه‌ای در مه که در نقش یک انقلابی ظاهر شوید، در سریال‌هایی همچون گرگ و میش و شکوه یک زندگی هم نقش انقلابی را بازی کرده‌ بودید. گرچه داستان هر کدام از این سریال‌ها تفاوت داشت، اما وقتی با این انقلابی کلبه‌ای در مه روبه‌رو شدید چه واکنشی داشتید و می‌خواستید چطور آن را برای مخاطب بازی کنید؟
حسام محمودی، بازیگر نقش دامون: راستش خیلی نمی‌شود کار ویژه‌ای برای چنین نقش‌هایی کرد، چون یک‌سری تعاریف وجود دارد و تو نمی‌توانی پایت را آن طرف‌تر بگذاری. مثلا یک آدم انقلابی باید از همه لحاظ خوب باشد، حتی سیگار هم نمی‌کشد... من سعی کردم به وجوه انسانی شخصیت دامون نگاه کنم و این شخصیت را از حالت بسیار مثبت خارج کنم و او را شبیه یک انقلابی معمولی کنم که او هم اشتباه می‌کند، عاشق می‌شود، به چیزهایی پشت می‌کند یا رفتارهای خودخواهانه دارد و... تلاش داشتم شخصیت دامون برای مخاطب مثبت صرف نباشد و مخاطب او را در مواجهه با موقعیت‌های متعدد، به گونه‌ای ببیند که برایش قابل پذیرش باشد.
دامون قصه را در صحنه‌هایی همچون معدن هم می‌بینیم که در میان کارگران مشغول کار است. برایتان سخت نبود در شرایطی که با کرونا دست و پنجه نرم می‌کنیم در چنین فضایی بازی کنید؟
محمودی: دروغ نمی‌گویم اما خیلی استرس بازی در معدن را داشتم. آن هم میان آن حجم زیاد هنرور که درگیر سرما و بادهای شدید هم بودیم و کرونا هم وجود داشت. طبیعی است که نگران بودم مبتلا به کرونا نشوم و اگر بگویم نه چنین نگرانی‌ای نداشتم، صداقت را زیر سوال برده‌ام.


کار کردن در شمال به مراتب سخت‌تر است
 آقای پروینی اتفاق خوبی در سریال کلبه‌ای در مه افتاده و این‌که شما تهران گریزی کردید اما چرا در این مواقع تهیه کنندگان سراغ شمال می‌روند و قصه و شخصیت‌ها به گونه‌ای تعریف نمی‌شود که در دیگر مناطق ایران به تصویر کشیده شود؟
پروینی: من سال 96 قصه را به چند نویسنده سفارش دادم که در نهایت قصه‌ای که در شمال می‌گذشت مورد قبول بود. محتوای قصه به لحاظ تاریخی باید در گرگان اتفاق می‌افتاد یا در گیلان. یک‌سری اتفاقات در قسمت‌های آتی سریال می‌افتد که متوجه صحبت من می‌شوید. موقعیت جغرافیایی سریال درست تعریف شده و اگر این طور نمی‌شد جواب نمی‌داد. ضمن این‌که کار در شمال به مراتب سخت‌تر از دیگر لوکیشن‌هایی است که کمتر آثار نمایشی در آنجاها ضبط شده‌است، زیرا گروه‌های فیلمبرداری زیاد رفته‌اند و گاهی مردم شیطنت می‌کنند، به همین دلیل گروه تولید اذیت می‌شود. علاوه بر آن باید لوکیشن‌های سریال تکراری نمی‌بود و فضاسازی برای مخاطب بکر باشد. همین کار را سخت می‌کرد.
ابراهیمی: جغرافیا در درام نویسی خیلی اهمیت دارد. اگر قرار بود این قصه را در یزد به تصویر بکشیم، مسلما باید طور دیگری شخصیت پردازی‌ها انجام می‌شد، زیرا محیط تربیتی و فرهنگی آن منطقه با شمال تفاوت دارد. آدم‌های کویر ویژگی‌های دیگری دارند. به همین دلیل خان کویر با خان شمال تفاوت دارد و آن انعطاف خان شمال را نخواهد داشت.
لوکیشین‌های شمال کشور دیگر به تکرار نیفتاده‌ است؟
لفافیان: نه هیچ وقت به تکرار نمی‌رسد. به نظرم هیچ جا تکراری نیست. خیلی جاهای زیبای دیگری هم در کشور هست که می‌توان در آنجا قصه‌ای را روایت کرد. به نظرم ماندگاری قصه‌ها در ذهن مردم در جاهای دیگر کمتر است. شاید به دلیل رفتن زیاد مردم به شمال و آشنا بودن قاب تصویر، قصه‌ها برایشان جذاب و آشنا می‌شود و یادشان می‌ماند.
فضاسازی زمان گذشته در آنجا برایتان دشوار نبود؟ چون بعضی مناطق آن‌قدر ویلاسازی شده که از بکری درآمده‌است.
لفافیان: نمی‌دانم باید بگویم بله یا نه، ولی واقعیت این است که ما 95درصد این سریال را در تهران ساختیم. اسمش این است که ما شمال رفتیم.
سکانس‌های داخلی را؟
لفافیان: نه. حتی خارجی‌ها.کل خانه خان، تایه و... در تهران ساخته شده‌ است. باتوجه به دکوپاژ و فیلمنامه‌ای که طراحی کردیم، فضای بصری‌ای که می‌خواهیم قالب کنیم در محدوده زمانی دو تا 25 روز که شمال رفتیم، تصویربرداری کردیم. از تروکارژ و... کمک گرفتیم. خانه خان را هم مثل یک خانه شمالی ساختیم. خیلی لوکیشین درست کردیم، شاید برابر با چند کار تاریخی. معدن ساخته شده‌است و این کار واقعا سختی بود.


قصه ساخت یک معدن
در آثار پیشین ما کمتر معدن و این شغل را دیده‌بودیم. برای طراحی آن چه کردید و چه شد که این بخش وارد قصه شد؟
لفافیان: اصولا هر کارگردانی دوست دارد در لوکیشن واقعی کار کند. یعنی برود یک معدن پیدا کند و تصویر بگیرد. ما معادن اطراف تهران‌ و شمال و... را دیدیم. متوجه شدیم محدودیت‌های تولیدی داریم،یعنی باید برای تصویربرداری هر دفعه چند ساعت مسافت طی می‌کردیم تا به معدن برسیم. محدودیت‌های تصویری هم داشتیم، چون معدن برای کار ساخته شده‌است. نور ندارد. سقفش کوتاه است. امکان اسکان یک گروه صد نفره که برای فیلمبرداری به داخل آن بروند، وجود ندارد. همه اینها و تعدد سکانس‌های معدن باعث شد با آقایان پروینی، نژادایمانی و عزیزی‌فر به عنوان طراح صحنه و مدیر هنری به این برسیم که اگر بتوانیم معدن را بسازیم، خیلی بهتر است. طبیعتا هزینه‌مان بیشتر شد اما الان که خروجی را می‌بینیم راضی هستیم که کار خودمان است. سقف را آن‌گونه که می‌خواستیم طراحی کردیم و.... این انتخاب به نفع ما شد.
جالب است مخاطب هم متوجه ساختگی بودن معدن نمی‌شود.
لفافیان: پس شما هم این بخش را حذف کنید و نگویید تا تصور کنند در یک معدن واقعی تصویربرداری داشتیم! (می‌خندد)
ابراهیمی: البته من یک کاری داشتم که از تلویزیون پخش نشد. در آن به یک معدن واقعی رفتیم. مدام از گازگرفتگی، ریختن معدن و ... می‌ترسیدم و یک آمبولانس جلوی در بود.
لفافیان: معدن زغال‌سنگ دائم آماده انفجار است چون گاز عجیبی دارد.
آقای ابراهیمی، چقدر از نتیجه  کار راضی هستید؟
ابراهیمی: همیشه نمی‌شود کاملا از چیزی راضی بود. شاید من هم در این سریال از برخی چیزها ناراضی بودم و هستم. اما وقتی در مجموع بررسی می‌کنم و نسبت به دیگر آثاری که قبلا بوده و الان پخش می‌شود، مقایسه می‌کنم. سریال موفقی بوده و راضی هستم.
باخوردی هم از مخاطبان داشتید؟
پروینی: خیر.
آمار تلوبیون و صدا و سیما چطور است؟
پروینی: صدا و سیما که هنوز نظرسنجی نکرده‌ است. آمار تلوبیون کم نیست و فکر می‌کنم نسبت به سریال‌های دیگر بیشتر باشد. حدود یک‌ میلیون و 550 بازدید است. البته در این مدت اتفاقاتی مثل انتخابات،‌ والیبال و فوتبال همه بوده‌ است که تاثیر می‌گذارد.
فکر می‌کنید مناسبت‌های اخیر به پخش و دیده‌شدن کارتان لطمه زده‌ است؟
پروینی: قطعا.
در این زمینه با مدیران شبکه سه صحبت کرده‌اید؟
پروینی: به‌ هر حال هر شبکه اولویتی دارد. اولویت شبکه سه فیلم و سریال هم هست. اما شبکه سه شبکه ورزشی هم بوده‌ است. البته این‌که چرا یک‌سری از مسابقات ورزشی به‌ جای شبکه ورزش در شبکه سه پخش می‌شود به دلیل آن است که یک‌سری مناطق محروم ما هنوز نمی‌توانند شبکه ورزش را بگیرند و فوتبال‌های مهم و والیبال‌ها را دنبال کنند. دوستان فکر می‌کنند مردم بعد از دیدن فوتبال، سریال را می‌بینند ولی قاعدتا کار لطمه می‌خورد.
زمان پخش بازی‌های مقدماتی جام‌جهانی و ... از قبل مشخص بود. از همان ابتدا پیشنهاد ندادید سریال در زمان دیگری روی آنتن برود؟
پروینی: پیشنهاد دادیم اما مورد قبول واقع نشد. آن زمان، کارهای پس تولید سریال هم هنوز آماده نبود و هنوز در حال تصویربرداری بودیم.


همه برای یکی، یکی برای همه
آقای محمودی، آنچه از یک انقلابی در ذهن ما وجود دارد برون‌گرایی است اما شخصیت دامون در صحنه‌هایی که با پرخاش‌های برزو مواجه می‌شود با خونسردی پاسخ می‌دهد، بدون این‌که درگیر شود. این ویژگی‌ها از ابتدا وجود داشت و خواست کارگردان بود یا این‌که در گفت‌ و گو با آقای لفافیان خواستید دامون را این‌گونه تصویر کنید؟
محمودی: دامون اگر بخواهد مقابل برزو از خود برون‌گرایی نشان دهد، با آزارهای او مواجه می‌شود. بخش دیگرش هم که درباره آن از ابتدا با آقای لفافیان گپ زدم این بود که فکر می‌کنم اساسا کسی که می‌تواند یک حرکت انقلابی انجام دهد باید یک مقدار آرامش هم داشته‌ باشد تا بتواند کاری کند. یک آدم دادزن و همه چیز خراب‌کن نیست. در این قصه هم یکی دو جا برون‌ریزی عجیب‌وغریب دامون را می‌بینیم ولی به‌ غیر از آن نیست. یک ویژگی خوبی که در این کار وجود داشت و کمتر آن را در کارهای دیگر دیده‌ام این است که من هم به‌ عنوان بازیگر یک بخش را بازی و مثلا بعد از آن با حمید مشورت می‌کردم و او می‌گفت این واکنش از چنین شخصیتی درست نیست و ... . من هم رویش فکر می‌کردم و می‌دیدم درست می‌گوید. بعد خواهش می‌کردم دوباره آن بخش را بازی کنیم. زمانی که یک نکته از پارتنرت می‌شنیدی احساس نمی‌کردی که او دارد تلاش می‌کند خودش بیشتر دیده شود. چون متاسفانه خیلی این اتفاق می‌افتد خصوصا در تلویزیون. به‌ویژه بزرگ‌ترها گاهی چیزهایی به تو می‌گویند و تو انجام می‌دهی و درنهایت می‌بینی شخصیتی که خلق کرده‌بودی نابود شد و در آن سکانس اصلا دیده نشدی. این اتفاق در کلبه‌ای در مه نیفتاد.
ابراهیمی: این اولین‌بار بود که با آقایان پروینی و لفافیان کار می‌کردم. آقای لفافیان بسیار صبور و رفیق هستند. یک روز من آن‌قدر حالم بد بود که به زمین و زمان گیر می‌دادم ولی ایشان خیلی حرفه‌ای از کنار این مساله رد شدند و من واقعا شرمنده شدم. فردا رویه خودم را عوض کردم. با کارگردانان زیادی کار کردم، اما این ویژگی منحصر به ایشان است. لبخند از روی لب‌شان پاک نمی‌شود. آقای پروینی هم آرامش و صداقت کلام دارد که باعث می‌شد خود را با آنها همراه کنی. این دو ویژگی باعث می‌شود با تمام دشواری‌های تولید، خود را با گروه همراه منطبق کنی.
کلبه‌ای در مه روایتگر قصه‌های ارباب و رعیتیخانم حسینی، صحبت از بازیگر روبه‌رو شد. شما ظاهرا جوان‌تر از دیگر دوستان هستید. چقدر خانم بوبانی، آقای قریبیان و دیگر همکاران به شما کمک کردند؟
حسینی: شخصیت من این‌گونه است که ابتدا کمی ارتباط برقرار کردن با دیگران برایم سخت است ولی کم‌کم اخت می‌شوم. آقای پروینی در این مورد خیلی کمک کردند. به‌ هر حال وقتی در فضای جدید قرار می‌گیری این اضطراب پیش می‌آید. من تجربه آنچنانی هم در بازیگری نداشتم. سام، حسام و خانم بوبانی که سکانس‌های بیشتری با آنها داشتم واقعا حمایتم کردند. همه کمک می‌کردند و اصلا این فضا نبود که چون کسی جدید است اذیتش کنند.
سریال را هر شب دنبال می‌کنید؟
حسینی: برای من خیلی مهم است و دنبال می‌کنم تا ایرادات خودم را پیدا کنم.
آقای قریبیان، شما سابقه فیلمنامه‌نویسی و کارگردانی دارید. این موضوع باعث نمی‌شود در آثاری که بازیگر هستید بخواهید فیلمنامه سکانس‌های خود را رتوش کنید یا درباره کارگردانی نظر دهید؟
قریبیان: همه چیز به خود متن برمی‌گردد. چون وقتی یک کار را می‌پذیری دیگر باید بر اساس آن جلو بروی. من خیلی از کارها را نمی‌پذیرم. در این سریال با آقای لفافیان جلسه گذاشتم. در همه کارهایی که هستم نظراتم را می‌گویم؛ این کار به سعه‌صدر و دانش تهیه‌کننده و کارگردان برمی‌گردد. او می‌تواند موافقت یا مخالفت کند و در این گفت‌ و گوها به نتیجه می‌رسیم که همکاری کنیم و از آن به بعد حرف،‌ حرف کارگردان است چون اشراف بیشتری دارد. یک جاهایی هم هست که به دلیل شناخت بازیگر از شخصیتی که آن را بازی می‌کند، خودش مواردی را اضافه می‌کند. یک نکته دیگر که می‌خواستم اضافه کنم این است که اصولا کارگردانی از بازیگری کار خیلی سخت‌تری است. بازیگر کار خود را می‌کند و نهایتا هوای بازیگر مقابل را دارد. کارگردان و تهیه‌کننده باید حدود صد نفر حاضر در پروژه را مدیریت کنند. کارگردان باید برای همه بازیگران گوش شنوا داشته باشد. در عین حال باید حواسش باشد تحت‌تاثیر من نوعی قرار نگیرد و به کل کارش لطمه بزند. در این کار جاهایی که فکر می‌کردم می‌توانم کمکی کنم پیشنهاد می‌دادم، گاهی قبول می‌کردند و گاهی نه.


با لهجه یا بی‌لهجه؛ مساله این است
در این سریال برخی بازیگران لهجه ندارند. چند کار در تلویزیون داشتیم که با لهجه بازی شدند و بعد اعتراض‌هایی نسبت به ادای لهجه بازیگران به وجود آمد. از ترس همین موضوع برخی شخصیت‌ها مثل نادر را به گونه‌ای تعریف کردید که از تهران بیاید و... ؟
لفافیان: واقعیت این است که بخشی از موضوع لهجه شخصیت‌ها به قصه برمی‌گشت و بخشی از آن به خاطر انتخاب بازیگران بود. بعضی از بازیگران متعلق به همان منطقه هستند مثل خانم‌ها محرابی و حسینی و.... برخلاف آنچه می‌گویند ما از لهجه زیاد استفاده کردیم اما نخواستیم وارد گویش شویم چون در این صورت باید زیرنویس می‌گذاشتیم. از آن طرف سعی نکردیم ادای لهجه را هم دربیاوریم که زیبا نباشد. نکته‌ای که می‌خواستم برای اولین‌بار اینجا بیان کنم این است که من کار خیلی سختی داشتم چون با بازیگرانی کار می‌کردم که همه نویسنده، کارگردان، بازیگر صاحب‌سبک یا برای نقش‌شان آنقدر ارزش قائلند که درباره آن تحلیل دارند. برای کارگردان دشوار است چنین بازیگرانی را قانع کند فلان صحنه را طوری که می‌خواهد بازی کنند. چون خودشان تحلیل‌گر هستند. بخشی از آدم‌ها هم هستند که می‌آیند فقط بازی می‌کنند و می‌روند اما بخشی از بازیگران که خوشبختانه هم اینجا حضور دارند، پیشنهاد می‌دهند و تحلیل دارند.
من هم سرم برای این بحث‌ها درد می‌کند. دوست دارم گفت‌ و گو کنیم تا به نتیجه برسیم و سریع موافقت یا مخالفت نمی‌کنم. انعطاف داشتیم، البته نه آنقدر که به فیلمنامه لطمه بخورد. متن از قبل به ما رسیده‌بود و فقط بازنویسی شد.
خودتان بازنویسی کردید؟
لفافیان: آقای لطفیان بازنویسی کردند. البته دستیار هم داشتند که البته براساس متن اولیه بود. چارچوب همان است ولی شخصیت‌ها دوباره پرداخت شدند. می‌جان در فیلمنامه پیشین خیلی خنثی‌تر از چیزی بود که الان می‌بینید، شخصیت دامون هم همین‌طور. شخصیت خانزاده (برزو) هم این نبود. خان بزرگ هم دیوانه گوشه‌گیر بود که اصلا ارتباطی برقرار نمی‌کرد،‌ اما الان به گونه‌ای است که این شخصیت برای شما مهم شده‌است. درباره لهجه هم اضافه کنم که ما دانسته به این سمت رفتیم که به کسی توهین نکنیم یعنی اگر کسی کلاهبردار و شخصیت منفی است، لهجه نداشته‌باشد.  
یعنی به تهرانی‌ها برنمی‌خورد؟
لفافیان: نمی‌شود این‌گونه گفت. تهرانی‌ها خود لهجه خاص دارند که اگر به آن لحن صحبت می‌شد می‌توان گفت تهرانی هستند وگرنه خیلی از کسانی که در تهران زندگی می‌کنند، تهرانی نیستند اما دیگر با لهجه خود هم حرف نمی‌زنند. مثلا خود من 30 و چند سال است ساکن تهران هستم، لهجه هم ندارم ولی تهرانی نیستم. به هر صورت در انتخاب لهجه دقت کردیم. دانسته به سمتی رفتیم که آقای قریبیان اصلا لهجه نداشته‌ باشد ولی در فیلمنامه، شمالی است. با نویسنده به این نتیجه رسیدیم این شخصیت از بچگی در تهران درس خوانده‌است. اگر شخصیتی که خانم حسینی بازی می‌کند کمی لهجه‌اش از آقای ابراهیمی بیشتر است، دلیلش حضور بیشتر این شخصیت در روستا نسبت به دیگری است.
قریبیان: کلا لهجه ریسک است. فکر کنید برای من معلم هم بگیرند تا بتوانم اجرا کنم. وقتی بچه‌هایی داریم که اصالتا گیلانی هستند، خودم را بکشم هم نمی‌توانم مثل آنها حرف بزنم. در سریال میرزا کوچک‌ خان مهدی هاشمی جای خودش حرف می‌زند که گیلانی هم هست. حتما میرزا و دکتر حشمت گیلکی حرف می‌زدند اما اگر قرار بود با همان گویش صحبت کنند و از شبکه یک پخش شود، مردم بقیه شهرها متوجه دیالوگ‌ها نمی‌شدند. در فیلم ستارخان هم قطعا ستارخان و باقرخان با همدیگر ترکی حرف می‌زدند ولی در فیلم، زنده‌یاد جلیلوند و آقای اسماعیلی، تهرانی حرف می‌زنند. من به لهجه حرف نمی‌زنم چون مسلط نیستم، نمی‌خواهم طنز شود. دیگر این‌که مخاطب دیگر استان‌ها هم متوجه شوند. لهجه مخاطب را محدود می‌کند. باید به مخاطب 80 میلیونی فکر کنیم.
محمودی: اساسا چیزی به اسم پیش‌ تولید نه تنها در تلویزیون که در سینما هم وجود ندارد. یعنی امکان این‌که برای درآوردن لهجه و درخشان بازی‌کردن آن، به توانایی برسی وجود ندارد. این موضوع مستلزم پیش‌ تولید مناسب است. من برای فیلم «خسته نباشید» معلم لهجه کرمانی داشتم ولی بعد از آن دیگر برایم اتفاق نیفتاد. آقای میرکریمی تهیه‌کننده آن فیلم بود که ما را دو هفته قبل از شروع کار، به کرمان فرستاد آنجا فقط استراحت می‌کردیم ولی درواقع داشتیم با محیط آشنا می‌شدیم و کرمانی یاد می‌گرفتیم. همه کسانی که آن فیلم را دیدند فکر می‌کردند من کرمانی هستم. اگر تعریف از خود نباشد، به نظرم لهجه را درخشان درآوردم. الان دیگر چنین زمانی در اختیار تو نمی‌گذارند. این حرفی که سام درباره فرار از لهجه می‌زند درست است.
قریبیان: چون در این صورت با لهجه حرف‌زدن ریسک است.  
محمودی: بله. خنده‌دار می‌شود. مخصوصا الان که اگر لهجه خوب نباشد،  قومیت‌های مختلف سریع اعتراض می‌کنند.
امکان این وجود نداشت بازیگرانی مثل آقای ابراهیمی که تسلط دارند، به لهجه‌ها کمک می‌کردند؟
ابراهیمی: لهجه گیلانی سخت‌ترین لهجه در ایران است.
چرا؟
ابراهیمی: ما در گیلان 150 لهجه داریم ولی اکثریت مردم با یک نوع آن آشنا هستند. در برخی کارها هم این لهجه کمدی شده‌ است. مگر سر پایتخت هم اعتراض نشد که کدام مازندرانی این‌گونه حرف می‌زند؟ من هم به این معتقدم. البته سریال ادامه پیدا کرد و مردم هم پذیرفتند. ریسک کردن درباره لهجه گیلانی خیلی سخت است.
پروینی: البته ما مشاور لهجه سر صحنه داشتیم و به دوستان کمک می‌کرد. شخصیت نادر و خواهرش از ابتدا برای ما مساله بود و من به عنوان تهیه‌کننده می‌دانستم اگر این دو، لهجه داشته‌باشند، دچار حاشیه می‌شویم و برای همین این کار را نکردیم. 


فصلی دیگر در کلبه‌ای در مه
مدتی است بسیاری از سریال‌ها پایان‌بندی را به گونه‌ای رقم می‌زنند که مخاطب انتظار فصل بعدی را داشته‌ باشد. برای کلبه‌ای در مه این اتفاق می‌افتد؟
پروینی: ما هم به فصل دوم فکر کرده‌ایم. با نویسنده هم صحبت کردیم. بستگی به تصمیم سازمان و اقبال مخاطبان دارد.
 آقای لفافیان، علاقه‌مند هستید اگر سریال فصل دوم داشته‌باشد شما آن را کارگردانی کنید؟
لفافیان: اصولا اعضای یک گروه به کارشان عرق دارند. وقتی کاری را دوست داری و علاقه مخاطبان را می‌بینی، تمایل داری ادامه دهی. من هم همین‌طور هستم. مهم این است به فیلمنامه‌ای برسیم که قوی‌تر از فصل یک باشد و فرصتی برای نشست و نقد با آقای پروینی و دیگر دوستان داشته‌باشیم تا به کاری بهتر برسیم. اگر قرار است در همین سطح باشد یا ضعیف‌تر، ترجیح می‌دهیم ادامه نداشته‌باشد و خاطره فصل یک در ذهن مخاطبان بماند. ولی قصه کاملا جای ادامه‌دار شدن دارد. چون بار قصه بالاست. ما چیزهایی را در این فصل حذف کردیم که اگر وارد قصه شود آن را به فصل سوم هم می‌رساند. 
 
 
فاطمه عودباشی و نوشین مجلسی - رسانه / روزنامه جام جم 
عکاس: مجید آزاد / روزنامه جام جم 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۱ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها