در این ستون زندگی قاتلان و جنایتکاران معروف ایران که سرنوشتی جز چوبه‌ دار نداشتند، به نوعی از زبان خود و بر اساس اعترافات‌ شان در دادسرا و دادگاه مرور می‌شود. این هفته سراغ مجرمی رفتیم که کودکان و زنان را قربانی نقشه سیاه خود می‌کرد.
کد خبر: ۱۳۲۱۳۸۰

به گزارش گروه حوادث جام جم آنلاین، فکر کنم بعد از خواندن داستان زندگی من با خودتان بگویید، اعدام برایش کم بود.

32 سال داشتم و در این مدت بارها به خاطر ارتکاب جرایم مختلف، روانه زندان شدم. 15 ساله بودم که اولین بار به خاطر شکستن شیشه یک خانه به کانون اصلاح و تربیت رفتم . هر بار که آزاد می‌شدم درس عبرت نگرفته و دوباره سراغ جرم می‌رفتم البته همه اینها ریشه در اعتیاد داشت.

این اواخر هم اعتیادم به شیشه زیاد شده بود و هر چه سرقت می‌کردم، خرج مواد و قمارم می‌شد. آخرین بار وقتی آزاد شدم، تصمیم گرفتم شیوه سرقت‌هایم را تغییر دهم. زنگ خانه‌ها را می‌زدم و اگر بچه‌ای جواب می‌داد او را سؤال و جواب می‌کردم تا ببینم در خانه تنهاست یا نه.

به او می‌گفتم پدر و مادرت خانه هستند؟ اگر می‌گفت هستند که بی‌خیال می‌شدم و می‌رفتم اما اگر می‌گفت نیستند به دروغ می‌گفتم پول برایشان آورده‌ام و پس از آن وارد خانه می‌شدم و دست و پایش را با طناب یا چسب می‌بستم و گاهی وقت‌ها، بی‌آن‌که کاری به کارش داشته باشم، اموال قیمتی را می‌دزدیدم، اما گاهی صدایی که ناشی از توهم شیشه بود به من می‌گفت برو سراغ کودکان و آنها را آزار و اذیت کن.

گاهی مجبور می‌شدم روزانه زنگ بیشتر از 2000خانه را بزنم تا شاید از میان آنها کودکی آیفون را بردارد و در خانه تنها باشد. دو بار هم بعد از ورود به خانه متوجه حضور مادر خانواده شدم و با تهدید، زنان را مورد آزار و اذیت قرار دادم.

چاقو را زیر گلوی زنان گذاشته و اگر فرزندی هم در خانه داشتند، تهدید می‌کردم اگر مقاومت کند، بچه‌اش را می‌کشم. یک بار هم بعد از ورود به خانه‌ای تازه متوجه شدم آنجا مهدکودک است. به مربی آنجا هم تجاوز و بعد فرار کردم. البته آزار و اذیت زنان و بچه ها دست خودم نبود و هر روز یک نفر در گوشم حرف می زد و دستور می داد این نقشه را به اجرا بگذارم. وقتی دستگیر شدم و با طعمه هایم رو به رو شدم آنها از ترس و وحشت شروع به جیغ زدن کردند. من کابوس آنها شده بودم.

با توجه به آزار و اذیت زیاد کودکان، بازپرس پرونده مرا مفسد فی‌ الارض شناخت و پرونده‌ام برای محاکمه به دادگاه انقلاب ارسال شد.

قاضی دادگاه انقلاب هم حکم به اعدام من داد که پس‌از تایید آن در دیوان‌ عالی کشور، سال گذشته سحرگاه یک روز زمستانی در زندان رجایی‌ شهر اعدام شدم.

ضمیمه تپش روزنامه جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها