عامل هولناک‌ترین جنایت سال 97 در دادگاه منکر قتل اعضای خانواده‌اش شد

شاید کشته‌ام، شاید هم نکشته‌ام!

مرد بوکسور که در جنایتی هولناک دو دخترش و پدر و مادرزنش را به قتل رسانده بود، در جلسه دادگاه منکر جنایت شد. متهم مدعی شد، برای این‌که قصاص شود و نزد دخترانش برود، به قتل اعتراف کرده بود.
کد خبر: ۱۲۳۹۴۱۲

به گزارش خبرنگار جام‌جم، ساعت 6 صبح 24 مهر سال 97، مجید همراه برادرش راهی کلانتری 132 نبرد شد و با اعتراف به چهار جنایت، پرده از راز جنایت هولناک خود برداشت.
او در اولین اظهارات خود به ماموران گفت: «من و همسرم چهار سال قبل از هم جدا شده بودیم. اما به خاطر بچه‌ها در کنار همدیگر بودیم. شب قبل از جنایت با لیلا مشاجره کردیم و او از خانه رفت. من قصد سفر داشتم و از پدر و مادر همسر سابقم خواسته بودم به خانه‌مان بیایند تا دخترانم تنها نباشند. آن روز بارها با لیلا تماس گرفتم اما جواب نداد. مادر لیلا می‌گفت که او می‌خواهد برای همیشه با دخترانم به مشهد برود. این حرف من را به حد جنون برد. برای همین اقدام به قتل اعضای خانه کردم و هر چهار نفرشان را بعد از خوراندن داروی خواب‌آور به قتل رساندم.»
بعد از اعتراف متهم به قتل و طرح شکایت از سوی اولیای دم؛ پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال و دیروز جلسه رسیدگی با حضور اولیای دم و شاکیان برگزار شد.
در ابتدای جلسه همسر مجید در طرح شکایت خود به دادگاه گفت: «به خاطر قتل دخترانم و مادرم تقاضای دیه دارم و به خاطر قتل پدرم تقاضای قصاص می‌کنم. دیه صدمات غیرمنتهی به فوت همه مقتولان را هم می‌خواهم.»
برادر لیلا و دو خواهرش به عنوان اولیای دم مادر و پدرشان از دادگاه به خاطر قتل مادرشان تقاضای دیه و به خاطر قتل پدرشان تقاضای قصاص کردند. همچنین تقاضای صدمات غیرمنتهی به فوت را نیز کردند.
در ادامه دادگاه، متهم در مورد اتهام خود گفت: «اتهاماتم را قبول ندارم. من قاتل فرزندانم نیستم. قتل پدر و مادر لیلا را هم قبول ندارم.»
قاضی:در مورد ادعای خود توضیح بده.
متهم: « ظهر روز قبل از حادثه وقتی به خانه‌مان آمدم، دیدم که ماشینم بدون قفل در پارکینگ رها شده و شیشه‌های آن هم پایین بود. فهمیدم لیلا و دخترانم با ماشین بیرون رفته‌اند. وقتی آمدم بالا به آنها اعتراض کردم که چرا حواس‌شان به ماشین نبوده است. سر همین موضوع با لیلا بحثم شد. او خانه را ترک کرد. چند بار با او تماس گرفتم اما به من اهمیت نداد. صبح روز بعد وقتی از خواب بیدار شدم دیدم که همه اهل خانه کشته شده‌اند. نمی دانم چه کسی این بلا را سر آنها آورده بود.»
قاضی: «صبح روز بعد از حادثه تو به برادرت زنگ زدی و گفتی مرتکب قتل شدی. بعد همراه برادرت سراسیمه به کلانتری رفتی و به قتل اعتراف کردی. حالا چطور اتهام خود را انکار می‌کنی؟»
متهم: «آن روز بعد از این‌که دخترانم را در آن وضع دیدم، تصمیم گرفتم خودم را بکشم و 200 عدد قرص خوردم. بعد هم می‌خواستم رگ دستم را با چاقو بزنم اما به خاطر مصرف قرص‌ها توان نداشم. به حدی گیج و منگ بودم که نمی‌فهمیدم دارم چه چیزی به ماموران کلانتری می‌گویم.»
قاضی: «در تحقیقات مقدماتی و بازسازی صحنه قتل به‌کرات، به قتل‌ها اعتراف کردی و توضیحات تو در مورد نحوه به قتل رساندن مقتولین با گزارش‌های مامورین از صحنه جنایت منطبق است.»
متهم:«من به حدی از کشته شدن بچه‌هایم شوکه شده بودم که بعد از روز حادثه چهار ماه در امین‌آباد بستری شده بودم. تمام اعترافاتم برای این بود که کاری کنم من را قصاص کنند و پیش بچه‌هایم بروم.»
قاضی: «در اظهارات قبلی، نحوه به قتل رساندن مقتولان را با جزئیات تشریح کرده بودی، درباره شب جنایت گفته بودی: «شیرموز درست کردم و در آن قرص خواب‌آور ریختم و برای همین دخترانم و پدربزرگ و مادربزرگشان به خواب عمیق فرو رفتند. اول سراغ سولماز رفتم و روی سینه‌اش نشستم و گلویش را فشار دادم. چند بار نفس بچه‌ام بالا آمد و آخر سر خفه شد. بعد از خفه شدنش با چاقویی که لیلا با آن مرغ خرد می‌کرد، گلوی سولماز را بریدم که زودتر تمام کند. وقتی دیدم سولماز چقدر عذاب کشید، برای کشتن ساناز فقط به او چاقو زدم. وقتی داشتم او را روی تخت صاف می‌کردم تا چاقو را زیر گلویش بکشم، بیدار شد و با التماس صدایم می‌کرد و با ترس می‌گفت بابا ... بابا ... . برای همین با مشت چند ضربه به گیجگاهش زدم که زودتر تمام کند. از روی تخت افتاد و باز صدایم می‌زد. بغلش کردم و گذاشتمش روی تخت و گلویش را بریدم. بعد سراغ پدر و مادر لیلا رفتم. مادر لیلا بیدار شده بود و در جایش نشسته بود و پایش را ماساژ می‌داد. رفتم یک لیوان آب خوردم و برگشتم که او دوباره خوابیده بود. گلوی هر دو را بریدم و جان آنها را گرفتم. «تمام اظهارات تو در مورد جزئیات به قتل رساندن مقتولان منطبق با نظر پزشکی قانونی است.»
متهم: «من عاشق دخترانم بودم. همان شب قبل از خواب برایشان خرید کرده بودم و با هم خوراکی خورده بودیم. من آنها را نکشته‌ام و تمام این حرف‌ها خیالات من بود.»
قاضی:«دفاع آخر ...»
متهم: «تمام اظهارات من در دادگاه حرف‌هایی است که در خیالات من بود. شاید این قتل‌ها را انجام دادم، شاید هم انجام ندادم. واقعا نمی‌دانم!»
قاضی قربانزاده، رئیس شعبه دهم دادگاه کیفری، بعد از شنیدن دفاعیات متهم و وکلای او،ختم جلسه دادگاه را اعلام کرد.

عاشق هم بودیم

بعد از جلسه دادگاه همسر مجید که حالا داغدار چهار نفر از عزیزترین افراد زندگی اش است در گفت‌وگوی اختصاصی با خبرنگار جام‌جم از زندگی‌اش قبل از این حادثه صحبت کرد.
از دخترانت بگو.
سولماز 20 ساله و دانشجوی ترم سه رشته حقوق بود. ساناز هم دبیرستانی بود.
چطور با همسرش آشنا شدی؟
اول جوانی با او در محیط کار آشنا شدم. با هم در یک بیمارستان کار می‌کردیم. من عاشق همسرم بودم. برای همین هیچ وقت اشکالات او را نمی‌دیدم.
پس چرا از او جدا شدی؟
برای این‌که تحقیرم می‌کرد. می‌گفت چرا این همه فحاشی و کتک باز در خانه‌ام می‌مانی. اما من به عشق فرزندانم در زندگی می‌ماندم.
او هم دوستت داشت؟
او هم عاشقم بود. اما چند سالی بود اخلاقش خیلی بد شده بود. احساس می‌کردم پای زن دیگری در زندگی‌ام باز شده است.
رفتارش با بچه هایت خوب بود؟
عالی بود. پدر خیلی خوبی بود. هیچ وقت از او جلوی بچه‌ها بدگویی نمی‌کردم و دخترانم هم عادت داشتند به او احترام بگذارند.
پس چرا این فاجعه رخ داد؟
همسرم همیشه اهل تهدید کردن بود. اما باورم نمی‌شد روزی تهدیداتش را این قدر فجیع عملی کند. شب قبل از حادثه به خانه برادرم رفته بودم. باز مجید به من فحاشی کرده بود. جوابش را نمی‌دادم تا شاید به کارهایش فکر کند. وقتی در کلانتری فهمیدم او بچه‌ها و پدر و مادرم را کشته، شوکه شدم و از حال رفتم. از همان لحظه تا حالا هنوز در شوک و ناباوری هستم.

فاطمه شیخ علی زاده

حوادث

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها