در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
مرد جوان بهعلت کثرت مشغله و کار فراوان هر چند هفته یکبار به مادرش سرمیزد و با او صحبت میکرد و او را از تنهایی خارج مینمود. تا آنکه یکروز از خانه سالمندان با مرد جوان تماس گرفتند و به او خبر دادند که مادرش در حال جان دادن است. مرد جوان با استفاده از یکی از تاکسیهای اینترنتی خود را به خانه سالمندان رساند و مادرش را در حالیکه واقعا در حال جان دادن بود مشاهده کرد.
مرد جوان مادرش را در آغوش گرفت و گریست و به او گفت: ای مادر، دیدن این لحظه برای من بسیار دشوار است. اگر در این ساعات آخر عمر خواستهای داری به من بگو. مادر بهسختی چشمهایش را باز کرد و به پسر گفت: برای خودم خواستهای ندارم. اما از تو میخواهم برای این خانه سالمندان یک بخاری بخری و در یخچال اتاق خوردنیهای خوب بگذاری. اینجا شبها بسیار سرد است و در یخچال هیچ خوردنیای نیست و من شبهای بسیاری را در سرما و گرسنگی گذراندم. پسر گفت: اینجا که اسپیلت دارد و ماهانه از من و دیگران کلی پول برای نگهداری شما میگیرند. چطور اسپیلت را روشن نمیکنند و چهارتا خوردنی برای شما نمیخرند؟ مادر گفت: اینها دزدند. پسر گفت: ای مادر، چرا اینها را زودتر به من نگفتی. الان که داری دار فانی را وداع میکنی چه فایده؟ مادر گفت: در مورد دزد بودن اینها کاری از تو برنمیآمد، چرا که اینها از رانت سنگینی برخوردارند. در مورد خودم هم من به سرما و گرسنگی عادت کرده بودم. ترسم از این است که وقتی پیر شدی و فرزندانت تو را به اینجا آوردند، تو به سرما و گرسنگی عادت نداشته باشی.
پسر گفت: ای مادر، به من دو درس بزرگ دادی. اول اینکه رانت چیز بدی است و دوم اینکه از هر دست بدهم از همان دست میگیرم و هر رفتاری با والدین خود داشته باشم، فرزندان من همان رفتار را با من خواهند داشت. روحت شاد و یادت گرامی باد.
امید مهدینژاد
طنزنویس
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: