فرید سعادتمند در آهنگسازی آلبوم «حالا که می‌روی» فضای ساده و خاصی برای مخاطبان ایجاد کرده است

اصالت، شنیدنی است

بار اول که شنیدمش عادی بود، عادی و معمولی. اما چیزی لابه‌لای در‌هم‌پیچیدگی موسیقی و کلام صدایم می‌زد. دوباره شنیدمش و این دوباره رسید به سه باره و بارهای بعدی و بعدی. آن‌قدر که حالا اول صبح وقتی کارهای روزانه‌ام را شروع می‌کنم قبل از آمدن به دفتر روزنامه کل آلبوم را می‌شنوم و بعد راهی می‌شوم. روزهای زیادی هم به این فکر کردم «حالا که می‌روی» چه دارد که می‌تواند جلوی رفتنم را بگیرد و متوقفم کند.
کد خبر: ۱۲۳۸۱۸۰

این سوال روزهای زیادی با من می‌ماند، اما یکی از شب ‌های ماه محرم که یکی از نوحه خوانی‌های بی‌رمق و نامناسب یک دسته عزاداری که به تقلید از ملودی و شیوه یک خواننده آن‌طرف آبی می‌خواند و واقعا شده مایه عذابم، ناخودآگاه آلبوم توی ذهنم تکرار می‌شود. بعد هم می‌روم به روزهای کودکی و خانه مادربزرگم. روزهای دوم ماه و شور و هیجان مداحانی که صبح تا غروب یکی پس از دیگری می‌آمدند و نوحه می‌خواندند. ذهنم کم‌کم راه‌ها را نشانم می‌دهد، از فردایش دقیق‌تر آلبوم را می‌شنوم و بیشتر می‌گردم دنبال نغمه‌های آشنایی که آن روزها به گوش هایم اصالت داده‌اند و حالا در سی و چند سالگی هم اجازه نمی‌دهند هر چیزی را بشنوم و از هر موسیقی‌ای احساس رضایت کنم. هر بار بیشتر شنیدن آلبوم هم انگار کشف تازه‌ای است. فهم بیشتر این‌که سعادتمند چگونه نغماتی این همه ساده را کنار هم چیده، آن هم در عصری که آدم‌ها فکر می‌کنند پر سر و صدایی و پیچیدگی می‌تواند بشود اصالت یک اثر و ابزاری برای جلب توجه‌ها به سمت آن. بعدتر هم که می‌شنوم پدر فرید سعادتمند مداح بوده با خودم به این فکر می‌کنم شنیدن چقدر اصالت دارد، گوش‌هایمان چقدر آینده‌مان را شکل می‌دهند و هیچ حواسمان نیست چه بشنویم و چه نه. خوشی بزرگ‌تری هم زیر پوستم می‌دود، این‌که نغمه‌های دوره کودکی‌ام خوب یادم مانده بوده و حالا توانسته‌ام لابه‌لای موسیقی سعادتمند پیدایشان کنم. اما هنوز هم نشده با سعادتمند حرف بزنم. چند باری تماس گرفته‌ام و ایشان پاسخ نداده. شاید... شاید که نه، حتما حرف‌هایی دارد که می‌تواند به من کمک کند آلبوم را بهتر درک کنم، هر چند هر آدمی در مواجهه با اثر هنری برداشت خاص خودش را دارد دیگر... هیچ هنرمندی با اثرش به خانه دیگران، به جهان درونی و زندگی شخصی‌شان نمی‌رود. او خلق می‌کند و می‌گذرد، این ماییم که می‌مانیم با جهان درونی هنرمند و هر طور دلمان بخواهد تماشایش می‌کنیم. اما واقعا چقدر دنیا به آدم‌هایی نیاز دارد که گوش‌هایشان اصالت را بشناسد، آدم‌هایی مثل فرید سعادتمند که هم اصالت را بشناسند و هم بتوانند شنیدنش کنند.

زینب مرتضایی‌فرد

روزنامه‌نگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها