در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
بدرالسادات طباطبایی این نکته را تائید میکند و میگوید: پدر مثل ساعت دقیق بودند و برنامه و نظم عجیبی داشتند. گاهی فکر میکنم با آن امکانات اندک و زندگی دشوار، ایشان چگونه توانستند همه کارها را به نحو احسن انجام بدهند و چرا امروز که فناوری بخش زیادی از کارهای ما را انجام میدهد، ما نمیتوانیم حتی یکصدم آن آثار را تولید کنیم و دائما وقتمان صرف مسائل پیش پا افتاده میشود؟
پدری اینچنین
من واقعا در برابر درخشش شخصیت پدرم متحیر میمانم. کسی که از نظر علمی و فلسفی در آن جایگاه رفیع ایستاده است، علیالقاعده باید همه عمرش صرف تحقیق، مطالعه و نگارش شده باشد، اما میبینیم در زمینههای هنری و ادبی هم به کمال رسیدند و در عین حال به زن و فرزندان خود هم میرسیدند و کاملا برای همه ما وقت میگذاشتند و تکتک ما را بهدرستی و دقیق میشناختند و در مناسبترین زمان بهترین راهنماییها را میکردند.
فضای خانه ما همیشه پر از عطر محبت و صفا و صمیمیت بود و ما به هیچ وجه احساس کمبود نمیکردیم. پدر بچهها را خیلی دوست داشتند و با وجود مشغلههای علمی زیاد، با طیب خاطر با آنها همبازی میشدند. در خانه ما نیازی به تنبیه نبود و همه امور با درایت و محبت پدر و مادرم مدیریت میشدند. برای جمع خانوادگی احترام زیادی قائل بودند و یادم نمیآید بدون حضور یکی از اعضای خانواده غذا خوردن را شروع کرده باشند. همیشه منتظر میماندند تا همه سر سفره حضور پیدا کنند.
جای تأسف است که چرا متولیان فرهنگی ما چنین الگوهای کاملی را جلوی روی جوانان قرار نمیدهند تا جوانان بفهمند میشود با حداقل امکانات به قلههای رفیع تفکر، هنر، ادبیات، فلسفه و مخصوصا دینشناسی رسید. ما قدر گنجینههای خود را نمیدانیم و در نتیجه جوانان ما از کسانی الگوبرداری میکنند که هیچ تناسبی با فرهنگ و جامعه ما ندارند. دائما در حال گله و شکایت و طلبکار هستند و هیچ کاری را درست و کامل انجام نمیدهند. پدر حتی در روزهای اوج فقر و سختی، همه کارها را دقیق و کامل انجام میدادند. به همین دلیل هم در آثار ایشان کمتر میتوان نقص پیدا کرد.
از بامداد تا شامگاه
ایشان هر روز صبح زود از خواب بیدار میشدند. کمی قدم میزدند. بعد صبحانه میخوردند و سپس برای تدریس به مسجد سلماسی میرفتند. دو ساعت تدریس میکردند و به خانه برمیگشتند و مشغول مطالعه و نوشتن میشدند. بعد دو باره برای تدریس میرفتند، دو ساعت درس میدادند و ظهر به خانه برمیگشتند و وقتشان را با خانواده میگذراندند. بعد از اذان ظهر نماز میخواندند و سپس ناهار میخوردند. بعد از ناهار کمی استراحت میکردند و دوباره مشغول مطالعه و نگارش میشدند. عصرها یک ساعت در حیاط راه میرفتند یا به حرم مشرف میشدند. تا حدود ساعت 21 مطالعه میکردند و مینوشتند. حدود ساعت 21 و 30دقیقه شام میخوردند و بعد حدود یک ساعت با بچهها و مادرمان صحبت میکردند و مسائل و مشکلاتمان را مطرح میکردیم و دور هم بودیم و بگو و بخند داشتیم.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر