داستان شرکت دانش‌بنیان، متخصص هنرمند و مدیر علاقه‌مند

متخصص شبکه‌سازی و امنیت سیستم‌ها وقتی وارد شرکت شد و خواست شبکه‌سازی و امنیت سیستم‌ها را آغاز کند، ناگهان چشمش به یک ویولن افتاد که روی دیوار شرکت نصب شده بود و به مدیر شرکت گفت: ای مدیر شرکت، می‌توانم به این ویولن دست بزنم؟ مدیر شرکت گفت: بلدی؟ متخصص شبکه‌سازی و امنیت سیستم‌ها گفت: بلی. مدیر شرکت گفت: بزن ببینم. متخصص شبکه‌سازی و امنیت سیستم‌ها ویولن را برداشت و آن را کوک کرد و با تسلط کامل با آن آهنگی نواخت. مدیر شرکت که خوشش آمده بود، گفت: چه خوب زدی. آهنگ شاد هم بلدی بزنی شاد شویم؟ متخصص شبکه‌سازی و امنیت سیستم‌ها گفت: بلی و چند آهنگ شاد نواخت و مدیر شرکت را شاد کرد. سپس مدیر شرکت گفت: آهنگ غمگین هم بلدی بزنی دو قطره اشک بریزیم؟ متخصص شبکه‌سازی و امنیت سیستم‌ها گفت: بلی و چند آهنگ غمگین نواخت و مدیر شرکت با آنها گریه کرد و سبک شد. سپس مدیر شرکت گفت: آهنگ محلی هم بلدی بزنی یاد بچگی‌هایمان بیفتیم؟
متخصص شبکه‌سازی و امنیت سیستم‌ها گفت: بلی و چند آهنگ محلی نواخت و مدیر شرکت به یاد ایام کودکی خود در حالتی نوستالژیک فرو رفت. در این لحظه ساعت اداری به پایان رسید و متخصص شبکه‌سازی و امنیت سیستم‌ها گفت: خب. دستمزد مرا بدهید تا بروم. مدیر شرکت گفت: ولی تو که کار نکردی. سیستم‌های شرکت شبکه نشده‌اند و امنیت هم ندارند. متخصص شبکه‌سازی و امنیت سیستم‌ها گفت: من به دعوت شما آمدم و هر کاری را که شما گفتید انجام دادم و حالا دستمزدم را می‌خواهم.
مدیر شرکت وقتی دید حق با اوست، دستمزد گزاف وی را پرداخت کرد و همه حس‌های خوبی که با شنیدن موسیقی ویولن به وی دست داده بود پرید و غمگین و افسرده شد.
در این لحظه متخصص شبکه‌سازی و امنیت سیستم‌ها به وی گفت: بدان دستمزد نوازندگی من چندبرابر دستمزد شبکه‌سازی و امنیت سیستم‌های من است، اما من از تو همان دستمزد طی‌شده برای شبکه‌سازی و امنیت سیستم‌ها را گرفتم. مدیر شرکت وقتی فهمید سرجمع برد کرده، از غم و افسردگی رها شد و باردیگر به آینده شرکت‌های دانش‌بنیان امیدوار‌گشت.

امید مهدی‌نژاد

طنزنویس