در ایام رحلت پیامبر (ص) سری زده‌ایم به کتاب «عروس قریش» و یادی از مادر بزرگوار ایشان کرده‌ایم

تو می‌مانی محمد (ص)

الان با خواندن تیتر و روتیتر خواستید مثلا مچ ما را بگیرید؟! قبول آقا... قبول خانم... ما تسلیم! خوب است؟ این روزهای آخر صفر گره خورده با نام پیامبر(ص) و امام مجتبی(ع) و امام رضا(ع)... همه اینها قبول. شما اما خودتان را بگذارید جای ما روزنامه‌نگارها که مثلا اگر بخواهید از یک پدر و یک مادر بگوییم چه باید بکنیم. پدر و مادری که نه فقط پدر و مادر محمدِ رسول خدا(ص) که پدر و مادر همه معصومینِ‌ بعد از فاطمه(س) و علی(ع) هم بودند. آقا راست و حسینی برویم سر اصل مطلب! می‌خواهیم برایتان از آمنه بگوییم! دختری از طایفه قریش که فرزندش شد برگزیده انسان‌ها... نه نه... بگذارید درست و دقیق‌اش را بگوییم. مگر نه این‌که محمد(ص) برگزیده پیامبران هم محسوب می‌شود. پس فرزند آمنه و عبدا... فقط برگزیده انسان‌ها نیست. برگزیده‌ترین انسان‌های برگزیده خدا هم هست. این شما و این رمان نسبتا مستند مریم خانم بصیری که خواندنش در این روزها غم مضاعفی را روانه دل من و شما می‌کند. نه فقط پیامبر(ص) به عنوان بنده برگزیده خدا که مادر بنده برگزیده خدا هم در زندگی، کم سختی و رنج نکشیده.
کد خبر: ۱۲۳۴۷۳۵

«من می‌میرم محمد... نام من اما با تو ماندگار خواهد شد... تو ذکرِ باقی هستی... تو یادگار عبداللهی! نام او را هم جاودان خواهی کرد. تو فرزند کسی هستی که خونبهایش صد شتر گرانبها بود. تو فرزند کسی هستی که خودش و پدرش اسماعیل، محکوم به ذبح بودند.» آمنه حس کرد برای آخرین بار احساسش در شعر و کلام سرریز شده. نفسش را فرو داد و فکرش را به کار انداخت... «هر زنده‌ای روزی خواهد مُرد... هر گلی روزی خواهد پژمرد... هر تازه‌ای روزی کهنه خواهد شد... هر افزونی روزی کاسته خواهد شد...» محمد گریست و آمنه سرود. آمنه روزی مُرد که خبر مرگ شویش را شنید!...
سطرهای قبل، صحنه مرگ آمنه است به روایتی که مریم بصیری در «عروس قریش» روایت می‌کند. آمنه که هیچگاه سفرِ بی‌بازگشت شویش را ندیده و کودکش را هم بعد از مرگ عبدا... به دنیا آورده بود حالا بعد از چند سال راهی یثرب شده بود تا سری به مزار عبدا... بزند. عبدا... شش سال زمانی که هنوز محمد در بطن آمنه بود راهی سفری بی‌بازگشت. تقدیر اینگونه رقم خورده بود که محمد(ص) از همان ابتدا با رنج یتیمی بزرگ شود. حالا آمنه دست کودک شش ساله‌اش را گرفته و راهی یثرب شده بود. بیماری اما به آمنه رنجور و نحیف مهلت نداد و محمد که از ابتدا یتیم‌زاده شده بود دوباره در شش سالگی طعم یتیمی را چشید. این مرتبه اما از جانب مادر!
غریب رسول
یکی از دوستان و همکاران‌مان هست که سعی و تلاش زیادی دارد برای برگزاری مراسم عزای رحلت رسول خدا(ص). استدلال خاص خودش را هم دارد که پیامبر(ص) بین ماها هم غریب است. روی همین حساب هم همیشه پیامک دعوتش می‌آید برای روز 28 صفر و مجلس عزایی که برای رسول خدا(ص) می‌گیرد. حالا که مشغول تایپ کردن این سطرها هستم دارم به این فکر می‌کنم که اگر این گزاره محلی از اعراب داشته باشد لاجرم در مورد پدر و مادر رسول خدا(ص) قضیه خیلی حادتر هم می‌شود. شاید از خیلی از ما اگر از پدر و مادر بنده برگزیده خدا جویا شوند جز نام چیزی از آنها ندانسته و
نشنیده باشیم.
اینها همه را گفتم تا بگویم این وسط یکی مثل مریم بصیری و البته انتشارات اسم چه کار بزرگی کرده. خودتان را اگر شرحه شرحه کنید بعید است از عبدا... و آمنه چیزی بیابید که به درد مخاطب عام بخورد. من را بگو چه خوش خیالانه می‌نویسم. شاید به زبان فارسی کتابی هم به همین راحتی به قلاب‌تان نیفتد. هر چه هست، داده‌های خام و ناخام تاریخی است میان انبوهی از کتاب‌ها که نه مخاطبشان مناسب زبان حال مخاطب عام است و نه میان هزاران اما و اگرهای تاریخی و اسنادی‌شان چیزی گیر مخاطب عام می‌آید.
یک نویسنده خانم و یک ناشر خوشنام
حالا این وسط یکی مثل مریم بصیری آستین همت بالا زده و یک انتشارات خوشنام جوان هم پیدا شده که پایه بصیری باشد و بیفتند لابه‌لای اندک داده‌های تاریخی تا از دختر جوان تیره بنی‌زهره بگوید که عبدالمطلب او را برای پسرش عبدا... خواستگاری کرد. دخترِ جوانی از تبار قریش که در روزگار جهالت عرب حجازی، موحد بود و حیا را با رفتار خود معنا کرده بود. ظاهرا دستی هم در شعر و ذوق و ادب داشته. بصیری دست شما را می‌گیرد و به خانه و زندگی و دنیای آمنه بنت‌وهب و مادرش بره می‌برد به 1440 سال قبل! اسم کتابی که بصیری نوشته را شاید نشود رمان گذاشت. عنصر تخیل در این کتاب هم هست و هم نیست. تاریخ البته تخیل نویسنده را محدود کرده.
نویسنده، زندگینامه داستانی نوشته. سرخط‌های اصلی داستان او نباید از محدوده تاریخ بیرون بزند. برای همین هم هست که این رمان یا داستان منبع تاریخی هم دارد. نویسنده کوشیده مبتنی بر منابع تاریخی‌اش داستان را جلو ببرد تا واقعیت را قربانی و تحریف نکرده باشد. چهار اثری که استخوان‌بندی اصلی تاریخی و اسنادی «عروس قریش» را تشکیل می‌دهند عبارتند از بحارالانوار علامه مجلسی، فروغ ابدیت آیت‌ا... جعفر سبحانی، مادر پیامبر(ص) عایشه بنت‌ الشاطی و سیره رسول‌ا...(ص) ابن‌هشام! روزهای آخر صفر است و ایام عزای بهترین برگزیده خدا. سطرهای ابتدایی گزارش را با لحظات وداع آمنه با فرزند خردسالش محمد(ص) شروع کرد. اجازه بدهید گزارش را با همان فرازها به پایان برسانیم. راستی تا یادمان نرفته این را هم بگوییم که «عروس قریش» را انتشارات اسم منتشر کرده در 320 صفحه و قیمت 38 هزار تومان. تقریبا صفحه‌ای 120 تومان که قیمت معقولی محسوب می‌شود: «آمنه چشم‌ها را باز کرد. نفس آخر را کشید. نام پروردگارش را بر زبان آورد. محمد حس کرد نفس او هم فرومرد. مادر را صدا زد. مادر را بویید. در گریه‌هایش نام مادر را برد. فریاد زد اما صدایی از آمنه برنخاست و تنها لب‌هایی که رنگ به رو نداشتند، اندکی جنبیدند و نام او را صدا زدند و سپس از جنبش واماندند. محمد مادرش را بویید. او تنها صدای مادر را در قلب خود می‌شنید که می‌گفت شیون نکن محمد! برخیز محمدم! یتیم مکه، پدر مکیان خواهد شد! محمد اشک‌ها را پاک کرد. برخاست. به مادر نگاه کرد که در بهشت بود انگار! خود بهشت بود انگار!»

کوتاه از آمنه
آمنه بنت وهب مادر پیامبر اکرم(ص) و همسر عبدا...‌بن‌عبدالمطلب بود. او 46 سال قبل از هجرت(576 میلادی) به همراه فرزندش محمد برای زیارت مزار همسرش عبدا... راهی یثرب شد. بنا به قول مشهور در مسیر بازگشت به مکه در محلی به نام ابواء بیمار شد و درگذشت و همانجا هم به خاک سپرده شد. آمنه و عبدا... از نتیجه‌های عبدمناف محسوب می‌شوند. عبدمناف پدربزرگ عبدالمطلب بود. نسل آن دو بزرگوار بعد از عبدمناف در ادامه بعد از چند نسل به حضرت اسماعیل(ع) نبی و از ایشان به حضرت ابراهیم(ع) می‌رسد. پدر و مادر پیامبر(ص) هرچند در جامعه مشرک آن روزهای حجاز به دنیا آمده‌اند اما علمای شیعه و برخی از علمای اهل سنت اذعان دارند که پدر و مادر رسول خدا(ص) و آباء و اجدادشان تا حضرت آدم(ع) همگی موحد و خداپرست بوده‌اند. ابواء در 170 کیلومتری جنوب‌غرب مدینه و 200 کیلومتری شمال‌غرب مکه است.

محمدصادق علیزاده

فرهنگ و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها