چهره‌اش یک سال زودتر از شناسنامه‌اش به پختگی 40 سالگی رسیده است. صورتی آفتاب سوخته با چین‌هایی که موقرترش می‌کند.
کد خبر: ۱۲۳۲۳۳۰

ایستگاه صلواتی‌شان را چند متر قبل از ورودی شهر مهران علم کرده‌اند. سوله‌ای بزرگ و مجهز که قرار است همین روزها برای هر وعده میزبان چند هزار نفر از زائران اربعین باشد. علی، مسوول رسیدگی فنی به تجهیزات آشپزخانه و سردخانه‌ است. هر قدر هم که کلمه‌ «موکب» سر زبان مردم افتاده باشد خودشان می‌گویند اینجا «ایستگاه» است، چون پدران ما از چند سال قبل از شکوه رسانه‌ای اربعین، این سفره را داشته‌اند. علی می‌گفت نوجوان که بوده روزهای قبل از اربعین با رفقایش یک گاری آب سرد و نوشیدنی از خانه‌هایشان برمی‌داشتند و لب و جگر زائران را زیر آتش‌بار آفتاب مرز مهران خنک می‌کردند. آرام و موقر صحبت می‌کند و گاهی با دست لای خرمن قهوه‌ای و مشکی موهای حورا ـ دخترش- می‌گردد. می‌گوید آن سال‌ها که هنوز این پذیرایی‌ها و زوارداری‌ها رونق این‌چنینی نگرفته و رسانه‌ای نشده بود وقتی دست زائران شب‌مانده را می‌گرفتیم و به خانه می‌بردیم و پذیرایی می‌کردیم، تعجب می‌کردند. بعضی‌هایشان دم صبح که می‌خواستند بروند مرز دست در جیب می‌کردند که پول غذا و مسافرخانه را حساب کنند. علی تعمیرکار یخچال و کولرگازی است و زندگی‌اش از دخل یک مغازه‌ تعمیر لوازم خانگی در مهران می‌گذرد. اما یک ماه منتهی به اربعین مغازه را تخته می‌کند و همان کارش را در ایستگاه صلواتی‌شان زیر پرچم امام حسین انجام می‌دهد. می‌گوید روا نیست آدم این ایام را فکر کسب درآمد باشد. این روزها هر که با هر چه در توان دارد می‌آید که کاری را پیش ببرد. من هم تعمیرکاری را بلدم.

علیرضا رأفتی

روزنامه‌نگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها