گفت‌وگو با جعفر ابراهیمی، شاعر و نویسنده

همچنان خوشا به حالت ای روستایی...

خوشا به حالت ای روستایی / چه شاد و خرم چه باصفایی/ در شهر ما نیست جز دود و ماشین / دلم گرفته از آن و از این / در شهر ما نیست جز داد و فریاد / خوشا به حالت که هستی آزاد/ ای کاش من هم پرنده بودم / با شادمانی پر می‌گشودم/ می‌رفتم از شهر به روستایی / آنجا که دارد آب و هوایی
کد خبر: ۱۲۳۱۹۷۲

شاید شما یادتان نباشد اما دهه ‌شصتی‌ها این شعر را خوب یادشان است،‌شعری که یکی از درس‌های کتاب فارسی‌ بود و باید آن را حفظ می‌کردند. ابراهیمی که خودش اصالتا روستازاده است و بچگی خود را در یکی از روستا‌‌های اردبیل گذرانده، می‌گوید: این شعر را سال 58 نوشتم و سال 59 در یکی از روزنامه‌‌ها منتشر شد و سال بعدش به کتاب‌های درسی راه پیدا کرد.راستش را بخواهید دوست نداشتم این شعر تبدیل به درس شود چون روستایی‌ها فکر می‌کردند که من شهر‌ی‌ها را تشویق می‌کنم که به روستاها بروند...! اما من در این شعر فقط از آب و هوای روستا تعریف و تمجید کرده‌ام.هوای تمیز و آب گوارای روستا.این دو را آن سال‌‌ها نمی‌توانستی در شهرها پیدا کنی.اما الان شرایط کاملا فرق کرده و بیشتر روستا‌ها آب ندارند چه برسد به آب گوارا... اما خدا را شکر هنوز هوای پاک دارند.
امروز در تقویم، روز روستا و عشایر نامگذاری شده و حالا می‌توان پرسید که آیا الان هم می‌توان خواند: خوشا به حالت ای روستایی؟ الان شرایط روستاها و روستانشینان ما چگونه است؟ اصلا جغرافیایی به نام روستا وجود دارد؟
روستا؟ کدام روستا؟
از ابراهیمی که نویسنده و شاعر فعالی است و تخلصش شاهد است و تا کنون حدود 150 کتاب برای همه گروه‌های سنی نوشته و جوایزی زیادی هم دریافت کرده و سال 86 نشان درجه یک در ادبیات گرفته که معادل دکتراست، می‌پرسم، بعد از چهل سال که از سرودن خوشا به حالت ای روستایی می‌گذرد، باز هم محتوای این شعر را قبول دارید یا اگر می‌توانستید آن را تغییر می‌دادید؟
این شاعر می‌گوید: این شعر را زمانی گفتم که از حال و هوای شهر خسته شده بودم و دلم آب‌و‌هوای روستا را می‌خواست.تاکید می‌کنم فقط تمرکزم روی آب و هوا بود.آن زمان برخی به من انتقاد کردند که بیکاری و فقر ( دوره پهلوی) باعث شده روستاییان به شهرها مهاجرت کنند، بعد تو نوشتی خوشا به حالت ای روستایی...! اما من آن زمان اصلا به این چیزها فکر نمی‌کردم، دلم حال و هوای روستا می‌خواست، همین.الان که شرایط کلا تغییر کرده، تکنولوژی، اینترنت،‌ماهواره، تلویزیون و بقیه رسانه‌‌ها باعث شده‌اند، ساختار روستا‌ها تغییر کند.الان شورای روستاها تلاش می‌‌کنند،‌ ده‌را به دهستان تبدیل کنند تا زودتر به شهرستان تبدیل شود.روستایی‌ها دیگر تمایلی ندارند، اصالت خود را حفظ کنند.لباس‌های بسیار زیبای روستایی به‌خصوص لباس زنان از بین رفته و زنان روستایی مانند زنان شهری لباس می‌پوشندو گاهی حتی لباس‌هایشان شیک‌تر و به روزتر از لباس شهری‌هاست.مردان جوان روستایی هم انگار رقابت دارند با مردان شهری در لباس پوشیدن و فرم مو و... روستاییان چون روستایی بودن را دوست ندارند، به این نکته توجه نمی‌کنند که هویت آنها در همین لباس پوشیدن و سبک زندگی است که اگر از بین برود آنها هم می‌شوند، شبیه شهری‌ها که هویت خاصی ندارند.خانه‌های روستایی زمانی جغرافیای یک منطقه را نشان می‌داد و باعث زیبایی آن منطقه می‌شد، معماری، مصالحی که برای ساخت خانه استفاده می‌شد حتی روش‌های سرد وگرم نگه‌داشتن خانه به روستاها هویت می‌داد اما الان خانه‌‌های روستایی شبیه خانه‌‌‌های شهری شده و با آجر و سنگ مرمر و سیمان ساخته می‌شود و پنجره‌‌‌های دوجداره! روستائیان از اتومبیل‌هایی استفاده می‌کنند که در شهرها هم از آنها استفاده می‌شود و اتومبیل جاده آسفالته می‌خواهد و پارکینگ و... حالا چگونه می‌توان بین شهر و روستا فرق گذاشت و خواند خوشا به حالت ای روستایی...
از سرابی به سراب دیگر
ابراهیمی می‌گوید، زمانی شعر خوشا به حالت ای‌روستایی را نوشتم که روستا‌ییان از آب چشمه می‌نوشیدند و آیا آبی گواراتر از آب چشمه وجود دارد؟ الان روستا‌ها لوله‌کشی آب دارند اما آب برای خوردن ندارند.چشمه‌ها خشکیده و خشکسالی دامن زمین‌های روستاها را گرفته و اهالی روستاها چون به سرزمین‌شان علاقه‌‌ای ندارند بدون هیچ تلاشی برای از بین بردن خشکسالی به روش‌های قدیمی که بلد بودند روستا‌های خود را ترک می‌‌کنند و به شهرها می‌آیند، جایی که سرابی بیش نیست. ابراهیمی می‌گوید: من از روستا به شهر آمدم و در شهر ماندگار شدم چون امکانات روستای ما آن‌قدر نبود که بتوان در آنجا ماند و تحصیل کرد و نویسنده و شاعر شد.چالشی که همیشه روستاها با آن درگیر هستند.اگر امکانات تحصیلی و رشد فردی در روستاها فراهم باشد و زیرساخت‌‌های فرهنگی درست شود، روستاییان در جغرافیای خودشان می‌مانند و به آن مکان‌ها تعصب پیدا می‌کنند.هویت از روستاها و روستاییان گرفته شده که اگر گرفته نمی‌شد آنها همه تلاش خود را می‌کردند تا اصالت سرزمین مادری‌شان را حفظ کنند.
مدرسه سازی یکی از مهم‌ترین نکاتی است که برای حفظ روستا باید به آن توجه کرد.وقتی مدرسه‌های خوب با امکانات مناسب و معلم‌های با سواد در روستاها وجود داشته باشد بچه‌ها یاد می‌گیرند که باید روستای خود را با همه هویتش حفظ کنند.کتابخانه‌‌های مدارس روستایی باید پر شود از کتاب‌‌های خوب و خواندنی که بچه‌ها را علاقه‌مند به مطالعه می‌کند.وقتی مدرسه امکانات آموزش و پرورش به روز داشته باشد، حفظ روستا در ذهن بچه‌ها نهادینه می‌شود.متاسفانه الان همه‌ آلام و آرزوهای بچه روستایی این است که به شهر بیاید و مثل بچه‌های شهر زندگی کند.او پوسته ظاهری را می‌بیند و فریفته این ظاهر می‌شود و اینجاست که دیگر کار تمام است.برای حفظ روستاها که هویت و پیشینه و تمدن جغرافیایی یک کشور را در خود جای دارند باید به بچه‌‌های روستا یاد داد که عاشق سرزمین مادری باشند اما راستش نه امکانات مهیاست و نه کسی دغدغه حفظ روستا را دارد و چنین است که دیگر نمی‌توان خواند و نوشت خوشا به حالت ای روستایی...

طاهره آشیانی
روزنامه‌نگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها