مرد جوان که بعد از به قتل رساندن پدرش، جسدش را به آتش کشیده بود، با رضایت ولی‌دم، یعنی خواهر خود، از مرگ رهایی یافت. متهم دیروز در جلسه دادگاه به تشریح انگیزه‌اش از قتل پرداخت.
کد خبر: ۱۲۲۶۸۷۴

به گزارش خبرنگار جام‌جم، ساعت حدود 10 صبح روز یازدهم آذر سال 97 بود که ساکنان خیابان باهنر تجریش متوجه آتش‌سوزی گسترده‌ای در یکی از منازل مسکونی این محله شدند و بلافاصله ماموران آتش‌نشانی را در جریان حادثه قرار دادند. ماموران آتش‌نشانی اطفای حریق را آغاز کردند اما در همان لحظات اولیه عملیات متوجه شدند که جسد نیمه‌سوخته مردی میانسال در آشپزخانه قرار دارد. به این ترتیب با عمدی تشخیص دادن آتش‌سوزی، ماموران نیروی انتظامی وارد عمل شدند و جسد این مرد به پزشکی قانونی منتقل شد. معاینه جسد حاکی از آن بود که مقتول با اصابت جسم سخت به سرش جان سپرده و سپس جسدش به آتش کشیده شده است. هنوز چند ساعتی از انتقال جسد به پزشکی قانونی نگذشته بود و ماموران در حال اقدامات اولیه برای کشف راز قتل بودند که پیمان 30 ساله با مراجعه به کلانتری به قتل پدر خود اعتراف کرد و گفت پدرش را با ضربات چکش به قتل رسانده و بعد جسدش را به آتش کشیده است.
به این ترتیب پرونده با طی روال قانونی بعد از صدور کیفرخواست از سوی دادسرای جنایی، راهی دادگاه کیفری یک استان تهران شد.
اما قبل از این‌که پرونده برای رسیدگی در دادگاه کیفری تعیین وقت شود، خواهر پیمان به‌عنوان ولی دم مقتول و شاکی پرونده، به دادسرای جنایی رفت و از شکایت خود اعلام گذشت کرد.
صبح دیروز، متهم پرونده تنها از لحاظ جنبه عمومی در شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی زالی محاکمه شد.مرد جوان درباره انگیزه اش از قتل گفت: «مادرم می‌گفت که پدرم اذیتش می‌کند و می‌خواست از او جدا شود اما پدرم قبول نمی‌کرد. برای همین مدتی بود که مادرم از خانه رفته بود. من و پدرم تنها زندگی می‌کردیم اما همیشه با هم اختلاف داشتیم و سر هر چیزی دعوایمان می‌شد. من ناراحت بودم که من و مادرم را اذیت می‌کرد. بار آخر که دعوایمان شد، به پدرم گفتم تو را می‌کشم.»
متهم در حالی که اشک می‌ریخت و گریه شدید، صحبت کردن را برایش سخت کرده بود، گفت: «صبح روز حادثه چشمم را که از خواب باز کردم، دیدم پدرم دارد سمت سماور می‌رود تا برای من و خودش چای درست کند. این‌قدر از او عصبانی بودم که نمی‌دانم چه شد با چکش به سمتش رفتم و به سرش کوبیدم. همان لحظه که روی زمین افتاد از کارم پشیمان شدم. گریه می‌کردم. پدرم دستم را گرفت. ترسیده بود. گفت تنهایش نگذارم، اما چند لحظه بعد فوت کرد. نمی‌دانستم چه کنم. از خانه بیرون رفتم و بنزین تهیه کردم و جسد را آتش زدم تا کسی متوجه ماجرا نشود. اما بعد نتوانستم حقیقت را پنهان کنم.»
رای پرونده بعد از مشورت قضات اعلام خواهد شد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها