در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
عامل این سرقت مسلحانه دختر 34 سالهای است که طبق گفتههای صاحب طلافروشی با سلاح کلت کمری وارد مغازه شده و درخواست هزار سکه طلا کرده است. صاحب مغازه بلافاصله آژیر خطر طلافروشی را بهصدا درمیآورد؛ آژیر خطری که تنها برای پلیس 110 بهصدا درمیآید و سارق جوان صدای زنگ را نمیشنید. با حضور ماموران، دختر جوان به اداره آگاهی منتقل شد. او ابتدا مدعی بود: برای این سرقت اجیر شدهام. دوستم مهناز و نامزدش به خانهمان آمدند و مرا تهدید کردند اگر با آنها در سرقت نباشم بلایی سر مادر و خواهرم میآورند. من هم برای نجات جان آنها، در این سرقت با دوستم و نامزدش همراه شدم.
به دنبال اظهارات دختر جوان، تحقیقات کارآگاهان پلیس ادامه یافت اما در بررسیهای صورت گرفته مشخص شد متهم جوان واقعیت را نگفته است. بررسیها نشان میداد فرانک بیماری روانی دارد و مدتهاست که دارو مصرف میکند.
به این ترتیب دختر جوان تحت مداوا قرار گرفت و با بهبود نسبی، حقیقت سرقت مسلحانه را برملا کرد. او به ماموران گفت: دروغ گفتم.
هیچ دوستی در کار نبوده و کسی هم مرا تهدید نکرده است. پدر و مادرم 15 سال قبل از هم جدا شدند و من با مادربزرگ و پدربزرگم زندگی میکردم. تا اینکه پدربزرگم فوت کرد و سه ماه بعد خانواده مادریام از من خواستند خانه مادربزرگم را ترک کنم. آنها میگفتند رفتار من به او هیجان میدهد و برای سلامتش بد است.
دختر جوان ادامه داد: بهناچار خانه مجردی گرفتم، اما دقیقا بیماریام از همان موقع آغاز شد. هرچه بیشتر میگذشت بیماری من هم بیشتر میشد تا جایی که تصمیم به خودکشی گرفتم. من روزی 60 عدد قرص میخوردم و آن شب تعداد قرصهایم را بیشتر کردم تا به زندگیام پایان بدهم، اما پدرم به موقع به دادم رسید و از مرگ نجات یافتم. از آن به بعد حالم خیلی بدتر شد، به طوری که نمیتوانستم دیگر کار کنم و مدام تشنج میگرفتم. دختر جوان گفت: من ناخنکار هستم و در یک آرایشگاه در شهرک غرب کار میکنم. البته مهندس معماری هستم. بعد از گرفتن لیسانسم به دبی رفتم و آنجا آموزشهای ناخنکاری را دیدم.
برای شش ماه هشت میلیون تومان پرداخت کردم و توانستم مجوز کارم را بگیرم؛ مجوزی که در همه کشورهای خارجی اعتبار دارد. درآمد ناخنکاری خیلی بیشتر از کار معماری بود. ماهانه حدود 14 تا 15 میلیون تومان درآمد داشتم. اوضاعم خوب بود و من که تصور میکردم حالم خوب شده است داروهایم را کنار گذاشتم. اما دقیقا از همانموقع حالم بد شد.
من بیمار دو قطبی هستم و با ترک داروهایم فکرهای ناجور به ذهنم میرسد. مثلا چند باری برای فروش طلاهایم به همان طلافروشی که قصد سرقت داشتم رفتم اما صاحب طلافروشی نبود و شاگردش با من رفتار خوبی نداشت به همین دلیل تصمیم گرفتم از او انتقام بگیرم. شب تا صبح به این انتقامگیری فکر کردم و صبح راهی طلافروشی شدم. سلاح قلابی را که چند ماه قبل صد هزار تومان خریده بودم تا اگر کسی مزاحمم شد از خودم دفاع کنم، را همراهم بردم. صدایی به من میگفت انتقام بگیر و من هم همین کار را کردم و به عاقبت کارم فکر نمیکردم.
تحقیقات درباره ادعای دختر جوان از سوی پلیس
ادامه دارد.
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد