پسر مقیم آلمان زمانی که مجبور شد بدون علاقه به دختر جوان پای سفره عقد بنشیند، ماجرای آدم‌ربایی ساختگی را اجرا کرد. او سه ساعت قبل از عروسی ناپدید شد و ادعا کرد ربوده شده تا مراسم به‌هم بخورد.
کد خبر: ۱۲۱۸۶۱۴

به گزارش خبرنگارجنایی جام‌جم، چند روز پیش زوج میانسالی با حضور در پلیس آگاهی تهران شکایت کردند که پسرجوانشان سه ساعت مانده به شب عروسی‌اش ربوده شده و آدم‌ربایان برای آزادی‌اش پول خواسته‌اند.
شاکی به افسر تحقیق گفت: پسرم کار و زندگی‌اش در آلمان است و چندماه پیش نامزد کرد و به ایران آمد تا جشن عقد و عروسی‌اش را برگزار کنیم. او قرار بود به آرایشگاهی در شمال تهران برود و عروس را به تالار بیاورد که ناپدید شد. سه ساعت مانده به جشن، فرد ناشناسی به عروسم پیامک فرستاد و برای آزادی پسرم 5000 یورو درخواست کرد.
پس از این شکایت، پرونده قضایی تشکیل و تحقیقات پلیسی ادامه یافت تا این‌که در سومین روزی که داماد جوان ربوده شده بود، او به خانه بازگشت و گفت که آدم‌رباها رهایش کرده‌اند. پلیس که از ماجرا باخبر شده بود، داماد جوان را احضار کردوتحقیقات از او آغازشد.
وی اظهار کرد: آن شب قرار بود به دنبال همسرم در آرایشگاه بروم که در پارکینگ خانه چهار مرد به من حمله کرده و با خودروی پژویی مرا ربودند. آنها مرابه خانه باغی برده و کتکم زدند. بعد هم پیامکی برای همسرم ارسال کردند و برای آزادی‌ام 5000 یورو خواستند. سه روز کتکم ‌زدند و بعد هم ادعا کردند که مرا به اشتباه ربوده‌اند و آزادم کردند.
این در حالی بود که وی به پزشک قانونی معرفی شد و کارشناسان نظر دادند که شکنجه نشده و آثار ضرب و جرح روی بدنش خودزنی است. همین گزارش کافی بود که ماموران به تازه داماد مشکوک شوند و مطمئن شوند که آدم‌ربایی ساختگی است. دامادجوان دوباره بازجویی شد و این بار واقعیت را گفت و مدعی شد: در آلمان زندگی و کار می‌کنم و نمی‌خواستم به این زودی ازدواج کنم، اما خانواده مرا مجبور به ازدواج کردند. مادرم قاب عکسم را برمی‌داشت و چند بار در ماه به خانه اقوام، همسایه و دوست و آشنا سر می‌زد تا عروسی پیدا کند. این اواخر حالش بد شده و به ناراحتی قلبی مبتلا شده و مدتی در بیمارستان بستری بود. مدام می‌گفت من می‌میرم و عروسی‌ات را که آرزویم است، نمی‌بینم. آن‌قدر مرا تحت فشار قراردادندکه قبول کردم و به خواستگاری دختری بروند و با او نامزد کردم. گفتم بعد از مدتی آن دختر می‌فهمد به او علاقه ندارم و مراسم به‌هم می‌خورد که نشد. از طرفی چون مادرم بیمار بود با من تماس گرفتند که قرار است جشن عقد و عروسی برگزار کنیم و به ایران آمدم. قصد ازدواج نداشتم و از سویی نمی‌خواستم آن دختر زندگی بدون عشقی را تجربه کند و عذاب بکشد. موضوع را به دوستم گفتم و قرار شد ماجرای آدم‌ربایی ساختگی را اجرا کنیم. سه ساعت مانده به جشن عروسی، قرار بود برای گل زدن خودرو و آوردن عروس به آرایشگاه بروم که آنجا نرفتم و به خانه ویلایی دوستم در شمال کشور رفتم. بعد پیامک‌هایی را برای تلفن عروس ارسال کردم که نشان دهم ربوده شده‌ام و برای آزادی‌ام باید خانواده‌ام 5000یورو بپردازد.
پس از اعترافات تازه داماد، نوعروس اعلام کرد که دیگر حاضر به ازدواج با او نیست و خانواده مرد جوان هم قول دادند او را مجبور به ازدواج نکنند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها