نگاهی به مجموعه‌داستان «کاکاپو»، اثر «مجتبی فدایی»

طوطی مشهدی

شترمرغ. احتمالا اگر در قالب «چهارِ عمودی» از شما بپرسند «پرنده‌ای که پرواز نمی‌کند؟ شیش حرفه»، تنها پاسخی که به ذهن‌تان خطور خواهد کرد، همین کلمه خواهد بود. شترمرغ. اخطار. ممکن است این کلمه شش‌حرفی، جدول را پر کند، اما تمام پاسخ‌های دیگر را به هم بریزد؛ چون شترمرغ تنها پرنده شش‌حرفی نیست که پرواز نمی‌کند. اجازه بدهید شما را با موجود دیگری آشنا کنم: «کاکاپو».
کد خبر: ۱۲۱۷۶۶۴

کاکاپو، یک گونه طوطی نیوزیلندی است با هیکلی نخراشیده و نوکی عجیب و غریب که به تنها چیزی که شباهت ندارد، طوطی است! این پرنده بیشتر روی زمین زندگی می‌کند و هرگز دیده نشده که پرواز کند. حال اگر معمای شش‌حرفی جدول حل شده و شما، نام «کاکاپو» را پشت یک نیسان آبی 95 متعلق به شهرستان ادب می‌بینید، باید بگویم به احتمال قریب به یقین، کتاب «مجتبی فدایی» را دست گرفته‌اید!
«جوجه‌های ارمنی در 1915»، «چاقوی صبحانه»، «دو تا بودیم، توی زنبیل قرمز»، «چند سانتی‌متر فضای خالی امن»، «کاکاپو»، «جلیل اسکافی»، «آدم‌ها آدم‌ها را دوست دارند»، «بولداگ لنگ» و «به‌اندازه یک گردوی مظلوم». اینها 9داستانی هستند که اولین مجموعه‌داستان این نویسنده جوان مشهدی را شکل می‌دهند. گفتیم مشهد و باید همین‌جا اشاره کنیم جغرافیای داستان در نزدیک به تمامی داستان‌ها، همین شهر مقدس است. این یعنی ردپای حضور روشن حرم امام رضا(ع)، خادمین و زائرین حضرتش را در بیشتر داستان‌ها احساس می‌کنیم. پس بدانید که احتمالا پس از تمام کردن کتاب، با خطر دلتنگی برای زیارت امام رضا(ع) مواجه خواهید شد و چه سعادتی بالاتر از این برای یک‌نویسنده که دل مخاطبش را تا حرم ببرد؟
زبان. این اولین مؤلفه و رکن داستانی است که در کاکاپو، توجه خواننده را به خود جلب می‌کند. شاید با کمی اغماض بتوانیم این زبان را در بازار کلمات تکراری و پیچیدگی‌های بی‌مفهوم داستان‌های کوتاه این عصر، نوعی نوآوری خلاقانه از مجتبی فدایی بدانیم که خود به تنهایی بیش از نیمی از بار فضاسازی هر داستان را بر دوش می‌کشد. به این نمونه از داستان اول توجه کنید: «تصور کردن چیز خوبی است، مخصوصا برای آدم‌هایی مثل من که هرازگاهی تصمیم می‌گیرند از خودشان قصه بسازند. ولی آدم‌هایی که تصورشان خوب است نباید زنی بگیرند که قوه تصورش خوب باشد. آن‌وقت هردوشان شروع می‌کنند به فکر و خیال ساختن و از آن‌جایی که توی این دوره‌زمانه همه فکر و خیال‌ها برعکس از آب درمی‌آید، زندگی‌شان می‌شود یک چیز برعکس نخراشیده... (ص 8)». یا این یکی از داستان کاکاپو: «این اتفاق وقتی سرسام‌آور می‌شود که یک‌نفر روی یک فکر قفل باشد و همه فکرهای این‌طوری‌اش ـ هر تعداد مرحله که باشد ـ آخرش به یک مقصد واحد برسد. مثلا تو از سینما بگویی، او گوش بدهد و بعد از چند ثانیه از فواید عسل بگوید. تو از فوتبال بگویی و او بعد از چند ثانیه از فواید عسل بگوید. تو از بی‌پولی بگویی و او از عسل بگوید. تو قاطی کنی و از خواهر و مادر عسل بگویی و او از عسل بگوید (ص 40)». همین‌طور که می‌بینید، زبان در این اثر، به‌شدت صیقل‌خورده و روان است؛ انگار خواننده چشم‌هایش را می‌بندد، زیر آفتاب پنجره اتاقش جاخوش می‌کند و می‌گذارد نویسنده کتاب را با لحن و صدای خودش، برایش بخواند. انتخاب راوی اول شخص در هفت داستان از این مجموعه، کاملا به این امر دامن زده و حس صمیمیت و همذات‌پنداری مخاطب را با نویسنده تقویت کرده است. این زبان که ‌گاه از استفاده از کلمات نامأنوس و حتی ناخوشایند ابا ندارد، سخت صادقانه است و به خواننده این حس را القا می‌کند که نویسنده از آنچه حرف می‌زند که به آن اشراف دارد و دست‌کم خود تجربه‌اش کرده (قاتل روانی داستان «چاقوی صبحانه» را البته باید فاکتور بگیریم!) او حتی وقتی از مشهد حرف می‌زند، اصراری در پوشاندن کم‌وکاستی‌های آن ندارد و از خیر نقل ماجرای کیف‌قاپی و تعرض به یک زن و شوهر جوان در یکی از پارک‌های مشهد یا لات‌بازی‌های یکی از زائران که البته در طول داستان دچار تحول می‌شود، نمی‌گذرد. همین نکته است که کتاب را به اثری خوش‌خوان و شیرین بدل می‌کند.
اوج هنر نویسنده را به‌نظر من باید در داستان کاکاپو دید؛ ماجرای سفر دوساعته جوانی تازه‌بالغ در اتوبوسی به سوی فسا با دو روایت موازی شامل گریزهایی به گفت‌وگو با پیرمرد لیف‌کیسه‌ای محل و شرح اتفاقات جاری در اتوبوس. آنجا که راوی به درخواست سرنشینان اتوبوس و برای جلب توجه دختر جوان ظاهرا دانشجویی که عقب‌تر نشسته، می‌زند زیر آواز. اینجاست که ارتباط داستان با نام آن آشکار می‌شود. کاکاپو که حالا دیگر معرف حضور است، برای جفتگیری چاله‌ای می‌کند و از قعر آن آواز می‌خواند تا در عالم پرندگی به صدایش اکو بدهد و بیشتر به دل پرنده ماده بنشیند! همذات‌پنداری راوی با کاکاپو و یادآوری روایت‌های پیرمرد لیف‌کیسه‌ای که مرز واقعیت و رؤیا را درهم شکسته، از نقاط چشمگیر داستان است که نویسنده به‌خوبی از پس پردازش آن برآمد. فرم داستان در داستان کاکاپو بیش از دیگر آثار رعایت شده است. در مقایسه اما داستانی همچون «دو تا بودیم، توی زنبیل قرمز» که هم به‌سبب بهره‌گیری از تشخیص کبوتر راوی و هم از منظر موضوع، بیشتر به داستان نوجوان نزدیک شده و نقاط مبهمی هم که در پردازش آن وجود دارد، مانع ارتباط مؤثر خواننده با اثر می‌شود. داستان جلیل اسکافی با تم غلیظ رئال خود نیز از نقاط برجسته این مجموعه است؛ ماجرای چند لحظه‌ای از یک کلاس درس و جلیل اسکافی، پسر یتیمی که اجازه دویدن ندارد و به جایش دعوا می‌کند. پایان‌بندی این داستان بی‌شک پس از کاکاپو، بالاترین امتیاز حسن پایان‌بندی را در این کتاب می‌گیرد.
سخن از پایان‌بندی شد. در پایان باید بگویم اگر از جدول حل‌کردن خسته شده‌اید و به دنبال کتابی می‌گردید که هم شما را بخنداند و هم به فکر وادارد، خواندن کاکاپو به‌شدت پیشنهاد می‌شود!

پرستو علی‌عسگرنجاد

داستان‌نویس

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها