در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
کلکسیونی از عتیقه جات
چایخانه از همان ابتدای ورود به دالان قدیمیاش، با وسایل قدیمی و عتیقهجاتی که ردیف به ردیف کنار هم چیده شده بودند، مقابلمان قدم علم کرد؛ طوری که انگار پا گذاشته باشیم درست وسط تاریخی چند صدساله! فضایی پر از وسایل قدیمی و عتیقه با سن و سالی خیلی بیشتر از مشتریهایی که درست وسط حجم انبوهی از خمرههای بزرگ گلی، چراغهای نفتی، ساعتهای قدیمی شماطهای و گنجههای بزرگ و کوچک عتیقه، صف بسته بودند برای وارد شدن به چایخانه و خوردن غذا یا یک لیوان دوغ و گوش فیل معروف اصفهانیها.
ما هم در صف این مشتریها ایستادیم و محو تماشای عتیقهجاتی شدیم که میگفتند حاج محمدعلی خواجه یعنی صاحب اصلی و بنیانگذار چایخانه برحسب علاقه شخصیاش یکییکی جمع کرده و به در و دیوار قهوهخانهاش آویخته؛ جایی که قبلا در سابقهاش کارگاه مسگری بوده و کاروانسرایی برای استراحت مسافران و همین است که هنوز هم بعضیها به آن میگویند خستهخانه! و خیلی قبلتر بازار خرید و فروش حیوانات اهلی؛ اما در طالعش این بوده که حدود 60 سال پیش تغییر کاربری بدهد و به برکت وجود صدها قطعه عتیقه باارزش، به عنوان یکی از جاذبههای گردشگری امروز شهر اصفهان معرفی شود.
خارجیهای چایخانهدوست
صف که جلوتر رفت، کمکم ما هم وارد فضای اصلی چایخانه شدیم؛ جایی که کیپ تا کیپ مشتریها نشسته بودند؛ مشتریهایی که بیشترشان به اتفاق، گردشگران خارجی بودند؛ مشتریهایی که همه محو تماشای فضای داخل چایخانه شده بودند. ما هم چشم چرخاندیم و در شلوغی اشیای قدیمیای که از سقف تا کف، کنار هم چیده شده بودند، صاحب فعلی چایخانه را دیدیم، مردی به اسم حسن خواجه که میگفت من پسر حاجی هستم و منظورش همان محمدعلی خواجه بنیانگذار چایخانه بود.
همانجا در شلوغی چایخانه پای حرفهایش نشستیم. حسن آقا برایمان گفت 59 سال از خدا عمر گرفته و از یکی دوسالگیاش چایخانه راه افتاده و از همان زمان تا حالا همیشه چراغش روشن بوده است.
حسن آقا گردشگرهایی را که پشت میزهای باریک چایخانه بودند، نشانمان داد و گفت، گردشگرهای خارجی اینجا را خیلی دوست دارند، شاید بیایند اصفهان و عالیقاپو را نبینند، اما حتما یک عکس داخل چایخانه ما میاندازند.
چرایش را که پرسیدیم، گفت: از قبل هم اینجا توریست میآمد چون اینجا در نقشه گردشگری خارجیها درباره دیدنیهای اصفهان وارد شده، اما الان چندسالی است پاتوق توریستها شده و ما از صبح تا شب یعنی از همان 7 صبح که اینجا
باز میشود تا 10 شب، همیشه مشتری داریم؛ مشتریهایی که به صورت تکی میآیند یا گروهی یا خانوادگی.
یک جای عجیب در دنیا !
توریستها اینجا را دوست دارند؛ ما این را همان ابتدای ورود از زبان
حاج حسن خواجه شنیدیم، اما بیشتر که پای صحبتهایش نشستیم او برای ما از رغبت و علاقه این گردشگران خارجی گفت و اینکه همه گردشگران مخصوصا گردشگران شرقی یعنی همه آنهایی که از کشورهای چین، ژاپن و کره به چایخانه میآیند محو زیباییهای این فضا میشوند و همگی میگویند که تا حالا چنین جایی در هیچ جای دنیا ندیدهاند و برایشان جالب است که فضای چایخانه طوری است که برخلاف تصورشان از قهوهخانههای ایرانی، خانمها هم میتوانند حضور داشته باشند و در امنیت غذا بخورند و کسی
مزاحم شان نشود.
طرفداران آبگوشت بریانی
و دوغ و گوشفیل
همانجا چشم چرخاندیم روی میزهایی که مشخص بود میزبان یک یا چند گردشگران هستند و از حسن آقا پرسیدیم، گردشگران بیشتر چه غذایی سفارش میدهند؟ حسن آقا هم از آبگوشت بریانی چایخانهاش تعریف کرد و گفت این غذای سنتی اصفهان است که اینجا خیلی طرفدار دارد و بعد از آن خیلیها طرفدار کشکبادمجان و دوغ و گوشفیل هستند. ترکیب دوغ و گوشفیل البته برای ما جمع اضداد بود؛ ترکیب ترش و شیرین عجیبی که اصفهانیها طرفدارش هستند و به عنوان یکی از خوراکیهای مخصوص این شهر تاریخی، جایی نیست که در اصفهان آن را نفروشند.
خون دلها خوردهایم
عتیقههای داخل چایخانه؛ همانها که فوج فوج گردشگران خارجی را از سراسر دنیا به چایخانه حاجمیرزا میکشاند؛ هرکدام قصهای دارند و با خون دل جمع شدهاند، اینها را حسن آقا به ما میگوید و ادامه میدهد که هیچکدامشان هم برای فروش نیستند، این اتیکتهای شمارهداری هم که رویشان زدهایم یک جور کدبندی برای کار خودمان است، چون تعدادشان زیاد است و باید حساب و کتابشان را داشته باشیم.
سرای حاجمیرزا ثبت ملی شده، 20 اسفند 1385 و حالا مسؤولان میراث فرهنگی و گردشگری دوست دارند این چایخانه بازسازی شود؛ گرچه حسن آقا میگوید که مساله فقط سر بازسازی محوطه حیاط و کفسازی محوطه است و طاق اتاقها و دالانهای چایخانه محکم است و نیاز به بازسازی و مرمت ندارد چون از نوع ضربی است و از طرف راست چیده شده و به طرف ضلع مقابل آمده و به خاطر همین چینش ضربدری به نام ضربی مشهور است.
بازار سلفی هم داغ است
ما همانجا کنار
حاج حسن خواجه ایستادیم و مشغول تماشای چایخانه و گردشگرانی شدیم که با در و دیوار پر از عتیقه چایخانه یا سلفی میانداختند یا عکس یادگاری. گردشگرانی که تک تک وسیلههای داخل چایخانه برایشان جالب بود؛ از زنگ بزرگی که نزدیک دخل از سقف آویزان شده بود و در نگاه اول شبیه زنگ کلیسا بود و حاج حسن میگفت زنگ کشتی بوده تا کشکولها، شمشیرها، کلاه خودها و تابلوهای مینیاتوری که هرکدام یک فضای اختصاصی برای خودشان داشتند.
مینا مولایی
ایران
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر