جام جم آنلاین گزارش میدهد
حمید نعمتا... در کنار یار همیشگیاش هادی مقدمدوست، در اولین سریال تلویزیونیشان، قصه اواخر دهه 60 را روایت کردند. سالهای موشکباران که چند خانواده به یک باغ پناه میبرند.
آنها با این ایده، آدمهایی با ویژگیهای مختلف دهه 60 را یکجا جمع کردند؛ ایدهای که سه سال آن را نوشتند، چکشکاری کردند و بالاخره در آبان 88، فیلمبرداری آن را آغاز کردند.
تیم سازنده سریال برای اینکه درگیر تطبیق دادن تهران جدید با تهران آن سالها نشود به باغی دورافتاده در روستای مرتضی گرد رفت. وسایل متروک و مهجور دهه 60 را از انباری خانههایشان بالا آوردند. آنها حتی موقع خانهتکانی دم عید مردم، در خیابانها میگشتند تا اگر کسی چیزی از آن سالها را دم در خانهاش گذاشته، بردارند و استفاده کنند. آنها میدانستند نمایش کمترین میزان خطا هم میتواند باعث حساسیت مخاطب شود.
زمان زیادی از دهه 60 نمیگذشت، مخاطب خاطرات آن زمان را به یاد داشت. تصاویر زیادی هم از آن سالها موجود بود. آنها تازه علاوه بر ظاهر و دکور سریال، از موسیقی آن سالها هم استفاده کردند. مارشهای نظامی، مداحیهای خاطرهانگیز آهنگران و موسیقیهای ماندگار ناظری و کامکارها هم جزو بخشهای شنیدنی این سریال است.
راه دیگر سازندگان سریالهایی مثل «تا صبح» و «کیمیا» دکور زدن در کارخانههای متروک است. این نشان میدهد که ما بیشتر از گذشته نیاز به ساخت شهرک سینمایی مخصوص دهه 60 داریم |
وسواس آنها باعث شد تا سریال بعد از 19 ماه فیلمبرداری در اردیبهشت 90 در شهرک سینمایی دفاع مقدس، تمام شود، اما ساخت سریال «وضعیت سفید» آن هم با چنین مشقتی، بار دیگر نشان میدهد که ما معضلی به نام دکور داریم. شاید برای سینما و سیمایی که در اکثر مواقع مشکلات بنیادین در زمینه طراحی، ساخت و نگهداری دکور دارد چنین بخشی از تولید یک اثر، نه یک هنر جذاب که یک عامل دردسرساز و پرهزینه باشد. عاملی که میتواند سازندگان را به سمت ساخت کارهای آپارتمانی کمهزینه سوق بدهد چون ساخت دکور، مصداق نقض «سری که درد نمیکند دستمال نمیبندند» است. اما همین معضل که تهدیدی برای ساخت آثار پرهزینه به شمار میرود در خیلی از کشورهای نه چندان صاحب سبک سینما و تلویزیون، نهتنها بستر مناسبی برای ساخت فیلم و سریال که بهانهای برای جذب گردشگران، سینماگران خارجی و... شده و جایگاهی به عنوان «صنعت - اقتصاد» پیدا کرده است. علاوه بر این نگاه به دکورها که جنبه سختافزاری دارد، چند سالی است که ادغام ترفندهای نرمافزاری با هنر طراحی دکور، بر این جنبه سایه انداخته و ساخت فیزیکی آنها را تحت تاثیر قرار داده است. سایهای که به دلیل تسریع در ساخت، کاهش هزینهها و دستمزدها به سرعت سنگینتر میشود. با این حال، هر دو بخش سختافزاری و نرمافزاری در کنار هم معنا پیدا میکنند.
طراحی، ساخت، نگهداری از دکورها که در مجموعههای موسوم به «شهرکهای سینمایی» انجام میشود، خود به تنهایی بحثی مفصل است. از اولین شهرکهای سینمایی که در حومه لسآنجلس شکل گرفت تا «چینه چیتا» یا شهر سینمای ایتالیا، «وین فیلم» اتریش، «پارک یانگوم بزرگ» کره جنوبی و... معلوم میشود که پدیده شهرکهای سینمایی، پدیدهای فراگیر است. در کشورمان هم شهرکهای سینمایی ایران (غزالی) و شهرک نور وجود دارد که اولی برای دهه 20 و دومی برای صدراسلام ساخته شده است حال آنکه ساخت فیلم و سریالهای امروزی هم در میانه شهرها، چندان مرسوم نیست.
در روزگاری که شهرها از ازدحام ماشین در حال انفجار است جلوگیری از تردد مردم در خیابان محل زندگیشان سخت است ضمن اینکه حضور گروههای فیلمسازی علاوه بر ازدحام افراد کنجکاو، باعث
به هم ریختگی حواس عوامل میشود. علاوه بر این استفاده از برق شهری برای نورپردازی هر مکان فیلمبرداری ممکن است باعث پریدن فیوز و مشکلاتی در ساختمانها شود. به اینها میتوان دردسرهای نامهنگاری با مراجع قانونی را هم افزود. در کنار اینها، ساخت سریال و فیلم درباره شهرها در زمان انقلاب، جنگ و دهه 60 هم بهدلیل فضای درام خوبی که قصهها دارند بستر مناسبی برای نوشتن فیلمنامه است اما شهرها، ساختمانها و معماریشان عوض شدهاند.
مردم ظاهری متفاوت پیدا کردهاند. ماشینهای جدید با پلاکهای متفاوت از راه رسیدهاند و ماشینهای کهنه جمعآوری شدهاند. حتی استفاده از فضای جنوب تهران و شهرستانها هم دیگر پاسخگو نیست، چون ساختمانهایی هم که از آن دوران وجود دارد دیگر کهنه شده و مثل اواخر دهه 50 یا دهه 60، نوساز نیستند. رنگهایی که آن زمان مد روز بودند الان از مد افتادهاند و فضای مراکز تاریخساز و مهم مثل میدان انقلاب، فرودگاه مهرآباد، میدان آزادی و... هم نسبت به آن سالها فرق کردهاند.
تمام این مشکلات وقتی بغرنج میشود که نمایش کمترین خطا میتواند باعث حساسیت مخاطب شود، چون زمان زیادی از دهه 60 نمیگذرد، مخاطب هم خاطرات آن زمان یادش هست و هم تصاویر از آن سالها در دسترسند.
این شرایط، چند راه را پیش روی سازندگان آثار نمایشی دوران انقلاب و جنگ قرار میدهد. حمید نعمتا... و جلیل سامان که وسواس دارند دو راه را پیش گرفتند. اولی برای ساخت سریال «وضعیت سفید» خانهای قدیمی در باغی متروک در مرتضیگرد پیدا کرد. در محیطی ایزوله کار کرد و عملا برای کارش، شهرک سینمایی کوچکی ترتیب داد. دومی یعنی جلیل سامان برای ساخت «ارمغان تاریکی» و «پروانه» در تهران ماند، اما پلان به پلان را با دقت جلو برد تا فضاسازی درست باشد. راه دیگر را سازندگان سریالهای «تا صبح» و «کیمیا» در پیش گرفتند و در کارخانههای متروک، دکور زدند. همه این راهها نشان میدهد که ما بیشتر از گذشته نیاز به ساخت شهرک سینمایی مخصوص دهه 60 داریم بهخصوص که ساخت آن، بستر مناسبی برای آثاری در این حوزه است چنانچه مرحوم علی حاتمی که برای «هزاردستان»، شهرک غزالی را با محوریت تهران دهه 20 ساخت، بستری برای سریالهای «مدار صفر درجه»، «کیف انگلیسی»، «از یادها رفته» و... ایجاد کرد.
احسان ناظمبکایی
روزنامهنگار
جام جم آنلاین گزارش میدهد
جام جم آنلاین گزارش میدهد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک فعال سیاسی:
یک نماینده مجلس:
در گفتوگوی «جامجم» با استاد حوزه و مبلغ بینالملل بررسی شد
گفتوگو با موسی اکبری،درخصوص تشکیل کمپین«سرزمین من»وساخت و مرمت۵۰خانه در منطقه زنده جان