نگاهی به تقابل قهرمان و ضد قهرمان در مجموعه «گاندو»

آدم خوب‌ها علیه آدم بدها

«گاندو» آخرین ساخته جواد افشار، کارگردان مجموعه‌های تلویزیونی «کیمیا» و «آنام» است. این مجموعه از تلاش شبانه‌روزی، حساس و حیاتی نیروهای امنیتی و اطلاعاتی کشورمان پرده‎برداری هیجان‌انگیز و روایتی نزدیک به واقعیت ارائه می‌کند. در این غافلگیری آنچه بیش از همه چشمگیر است، به نمایش گذاشتن چهره ناپیدای این قهرمانان ملی است که تنها از آنها به سربازان گمنام امام زمان (عج) یاد می‌شود. نمایش قدرت نظامی و امنیتی و در مقابل تقبیح و برائت جستن از جریان آقازادگی، فساد اقتصادی و نفوذ و جاسوسی به شکل کم‎نظیری در این سریال دیده می‌شود که به دل همه بینندگان بخصوص مخاطبان جوان می‌نشیند. با همه این حرف‌ها باید پذیرفت به عنوان اولین کار جدی تلویزیونی در این گونه خاص، نباید از بازیگران و کارگردان گاندو توقعی نزدیک به استانداردهای خارجی‌ داشت. باید منتظر نشست و دید در ادامه این راه تازه و جذاب، بخصوص در فصل دوم این سریال شاهد چه تغییرات و پیشرفت‌های کمی و کیفی خواهیم بود. در این مطلب به مواجهه دو سویه قهرمانان و ضدقهرمانان پرتعداد سریال گاندو اشاره‌ای می‌کنیم و مسلما در این فرصت نمی‌توان به همه نقش‌ها و بازی‌های خوب کار پرداخت که از این میان بازی داریوش فرهنگ در نقش حسین عبدی، رئیس تیم امنیتی و محمدرضا شریفی‌نیا در نقش بهروز کاظمی، جاسوس و واردکننده قطعات الکترونیکی قابل ذکر است.
کد خبر: ۱۲۱۵۵۳۰

خسرو شهراز /فرهاد قائمیان
خسرو شهراز در نقش شهیدی، بازپرسِ جدی، باهوش و کاربلد ماجرا ظاهر شده. کسی که در هر بازجویی برگی تازه رو می‌کند و همکار و متهم را غافلگیر کرده و به قول محمد سریال، در هر جلسه بازجویی از یک روش جدید استفاده می‌کند. این موضوع را در بازپرسی‌های مختلف او از گلی ثابتی، ساعد بهرامی، ادوارد دنزل و از همه مهم‌تر بازپرسی از نیروی فریب‌خورده امنیتی شاهد بودیم.
چهره سرد و بی‌حالت شهراز همراه تُن بَم صدایش به متهم و البته بیننده‌اش می‌گوید با کسی شوخی ندارد و اینجا آخر خط است. چه بخواهی و چه نخواهی باید همه چیز را اعتراف کنی چون من همه چیز را بالاخره می‌فهمم و خودت هستی که متضرر می‌شوی. شاید پیش از این با شنیدن اخبار اعتراف گرفتن از مجرمان بزرگ توسط نیروهای اطلاعاتی کشور برایمان جای سوال داشت که چطور بدون استفاده از ابزار تهدید و شکنجه موفق به آن می‌شوند که با نمایش بازپرس شهیدی و استفاده درست از روش‌های روان‌شناسی برای سست کردن اراده متهم، استفاده حداکثری از اطلاعات موجود به نفع باز کردن گره‌های کور پرونده، خالی کردن دل متهم، رو دست زدن و... این امر برای بینندگان ملموس و قابل باور شد.
شخصیتی که کمتر در مجموعه‌های ایرانی با این سبک و سیاق سراغ داریم. البته در بخش‎های مختلفی از سریال، وی را در نقشی فراتر از یک بازپرس صرف می‌بینیم. او حتی در یافتن یک نفوذی در میان نیروهای خودی و گاه خط دادن به محمد (عضو ارشد تیم امنیتی) هم ظاهر می‌شود.
فرهاد قائمیان را می‌توان به عنوان روی دیگر سکه یعنی ضدقهرمان مقابل خسرو شهراز در نظر گرفت. به‌خصوص در صحنه‌های بازداشت و بازپرسی این تقابل به چشم می‌آید. او در نقش ساعد بهرامی که در پوشش نویسنده و منتقد در ایران مشغول جاسوسی است، بازی می‌کند. مردی با لایه‌های مختلف شخصیتی که کمتر حرکت بعدی او را می‌توانیم حدس بزنیم.
البته غیر از نگارش خوب این نقش، بازی موثر قائمیان که معمولا از پس چنین نقش‌های پرکاری خوب برمی‌آید و مخاطبان مشابه این نقش را در سریال «وفا» و همین طور «تعبیر وارونه یک رویا» از وی به یاد دارند. تصویرکردن شخصیتی آرام و باوقار، تودار و باهوش در عین حال دارای اختلالات روانی و شخصیتی، ساعد بهرامی را دیدنی کرده است.

لیلا اوتادی/ سارا خوئینی‎ها
در میان بانوان ایفاگر نقش‌های گاندو، دو نقش خیر و شر بیش از دیگران پرورانده شده و به تصویر درآمده است. فهیمی، مأمور جسور و زبده امنیتی و مرجان شرفی در نقش عکاس و همکار نیروهای نفوذی خارجی. فهیمی به خوبی توان یک خانم را در انجام امور حساس و سخت اجتماعی ملموس می‎کند. نکته‌ای که در فیلم و سریال‌های ایرانی خیلی خلأ آن را حس می‎کنیم. البته باید قبول کرد لیلا اوتادی که در سال‌های اخیر حضور پررنگی در سریال‌های تلویزیونی دارد، بارها در شمایل یک بانوی توانای ایرانی ظاهر شده و در مجموعه‌هایی چون «زخم» و «حوالی پاییز» ولی مسلما در این نقش فراتر از همیشه نشان می‌دهد. نقش فعال و جدی وی در فرآیند تعقیب و تحقیق مجرمان، چه پشت سیستم‌های مخابراتی و نرم‌افزاری و چه در بطن ماجراجویی‌های میدانی چشمگیر است. به‌خصوص لحن آرام کلامش در ارتباط گرفتن مخفیانه با متهمان خرده‌پای داستان، از جمله ثریا مسعودی خدمتکار گلی و گلی ثابتی و هدایتشان در جهت نفع نیروهای خودی، پخته‌تر از نقش‌آفرینی‌اش در کارهای پیشین وی دیده می‌شود. اما نقش مرجان شرفی با بازی سارا خوئینی‎ها، به عنوان همسر مهره گمشده ماجرا، آیدین ستوده بسیار حساس و کلیدی است. او در نقش یکی از حلقه‌های واسط، اسباب و لوازم و گاه اطلاعات لازم را برای رده‌های میانی جاسوسی مهیا می‌کند.
خوئینی‌ها با نرمش در حین جدیت این نقش را ایفا می‌کند و سودجویی و فرصت‌طلبی خانم فهیمی را از دوست و دشمن در صحنه‌های مختلف مجموعه به تصویر می‌کشد. او با هوشمندی اوضاع و احوال پیرامون خود و اعضای فعال در این تیم تروریستی را رصد می‌کند و به مافوق خود گزارش می‌دهد، تا جایی که با خواندن دست نیروهای امنیتی به‌ویژه خانم فهیمی به اجرای نقشه‌ها دست می‌زند تا دست خائن احتمالی را رو کند.

وحید رهبانی/ پیام دهکردی
رهبانی بعد از سریال «خانه ما»، بعد از سال‌ها در نقش محمدِ مجموعه گاندو و به عنوان قهرمان اصلی دوباره به تلویزیون آمده تا با ایفای نقشی سخت خودش را اثبات کند. دشوار از این جهت که رهبانی چون اغلب بازیگران تیم امنیتی این سریال جوان و کم‌تجربه هستند، به همین دلیل درست و قابل قبول از کار درآوردن قهرمانی تمام معیار، آن هم در مدیومی فراگیر چون تلویزیون با میلیون‌ها چشم و سلیقه به سختی اتفاق می‎افتد. شخصیتی که هم مغز متفکر پشت تحقیق و اطلاعات ماموریت و هم دارای توان عملیاتی و مدیریتی برای هدایت تیم امنیتی است. مسلما اولین تجربه جدی مجموعه‎سازی در این گونه جدید و دشوار و با این گستردگی تولید در گوشه‌گوشه کار، از نوشتن تا عملی کردن شخصیت اصلی نمود و بروز می‌کند.
از سوی دیگر، نقطه مثبت نقش محمد در این است که قهرمانی هالیوودی و بی‌عیب و نقص نشان داده نمی‌شود، بلکه مثل اکثر مردم با مشکلات فردی و خانوادگی دست به گریبان است و حتی در جاهایی از انجام امور حرفه‌ای کم و کاستی دارد. اما تلاش می‌کند با دو رکعت نماز خواندن و استعانت از خدا، همفکری با مافوق خود حسین عبدی و همکاری نزدیک با دوستان همکارش ماموریت غیرممکن خود را با همه فراز و فرودش به پیش ببرد. از طرفی، نقطه ضعف این نقش در بازی کم پشتوانه رهبانی در شناخت گونه پلیسی و تعقیب و مراقبت است. آن‌طور که باید و شاید از او چیزی به عنوان قهرمان جوان اما زیرک و مرموز رو نمی‌شود و مخاطب را شیفته و گرفتار هنرنمایی خود در نقشی حساس و چالشی نمی‌کند. خلاصه آن‌که هنوز لحن و خصوصیات لازم را برای ظاهر شدن در لباس یک ناجی ملی ندارد و تا نمایش دادن چنین شخصیت کلیدی راه زیادی پیش رو دارد.
اما در طرف مقابلش، هرچه بیننده از کم‌جان بودن بازی رهبانی در قالب نقش اول یک سازمان اطلاعاتی متعجب است، از نقش و بازی پرکشش و پخته پیام دهکردی به عنوان بَدمَن ماجرا لذت می‌برد. درآوردن نقش پیچیده و چند بعدی مایکل هاشمیان (یا جیسون رضاییان) جاسوس و خبرنگار ایرانی - آمریکایی، هنرمندی پرتوان و با تجربه می‌طلبید که به‌خوبی چه از نظر شباهت ظاهری و چه فرم نمایشی از پس آن برآید. از بعد ظاهری با گریم خوب سر و صورت، سختی‌ای که دهکردی برای بالا بردن وزنش متحمل شده و تقلید لهجه باورپذیر یک آمریکایی با لحن فارسی شکسته، کدهای لازم را برای پذیرش این جاسوسِ دورگه ایرانی - آمریکایی به تماشاچی می‌دهد. با این‌که ظاهر دهکردی همه معادلات ذهنی مخاطب را از شخصیت یک جاسوس و نفوذی در دستگاه‌های رده بالای حکومتی که در فیلم‌های مختلف خارجی دیده‌ایم، به‌هم می‌ریزد اما واقعیت داشتن ماجرا و هنرنمایی دهکردی به مقبولیت نقش وی کمک زیادی می‌کند. بازی پر از ریزه‌کاری و استفاده خوب از زبان بدن توسط دهکردی در تک‌تک پلان‌های حضورش در سریال گاندو به چشم می‌آید. او با بازی آرام، لبخند همیشه بر لب، نگاه‌های زیرچشمی و یکباره در صحنه‌هایی که از پوسته شاد و خندان ظاهری‌اش خارج می‌شود و خشونت جنون‌آمیزش را بروز می‌دهد، خلق و خوی یک جاسوس را نمایان می‌کند.

مجید نوروزی/ علیرام نورایی
رسول یکی از اعضای فعال عضو تیم امنیتی سریال گاندوست که هم در امور پیچیده نرم‌افزاری و هم عملیات میدانی توانایی خود را به نشان می‌دهد. به‌همین دلیل درآوردن چنین شخصیت چند وجهی برای بازیگری که سوابق آنچنانی در نقش‌های جدی تلویزیونی ندارد، آسان به نظر نمی‌رسد ولی این نقش با بازی گرم و شیرین نوروزی در حین مأموریت‌های دشوار تحقیقاتی و اطلاعاتی واقعی می‎نماید.
همه نقاط قوت نمایش مأموری جوان اما توانمند، نتوانسته خامی و کم‌تجربگی مجید نوروزی را بپوشاند و بازی او مانند دیگر بازیگران تیم امنیتی کم و کاستی‌های مشهودی دارد. اگر قدری جدیت و قوت به ادای دیالوگ‎ها و رعایت ظرافت‌ به بازی مأموران اضافه شود، کمتر این بازی‌ها توی ذوق بزند و مدام بیننده از خود نپرسد با این رفتارهای جوانانه و سطحی چطور چنین پرونده‌های بزرگ و لاینحل اطلاعاتی کشف و گشوده می‌شود. نوروزی در جایی گفته؛ سریال ۲۴ را دیده و عاشق شخصیتِ کلوئی ابرایان شده است. شخصیتی که مغز متفکر یک‌سازمان ضد جاسوسی بود و گره‌گشای داستان. اما شاید او و دوستان جوانش باید بیشتر از دیدن این نقش‌ها، مشق بازیگری کنند تا کار قابل‌قبول‌تری ارائه دهند. یکی از نقش‌های معادل رسول در مجموعه گاندو، مهران عربی (یا فرهاد حقی) است که در زمینه تدریس خبرنگاری و در واقع جاسوسی مشغول فعالیت است. با این‌که ابعاد این نقش به نسبت رسول زیاد نیست، اما در همین مقدار هم کاملا به عنوان یکی از اعضای باند عملیاتی دشمن تحرک و فعالیت می‌کند. علیرام نورایی که ید طولایی در نقش‌آفرینی چنین نقش‌هایی دارد، مثل همیشه کم‌حرف، زیرپوستی اما خشن نشان می‌دهد و علی‌رغم بهره‌برداری ناچیز از مهارت‌های فیزیکی و توان عملیاتی وی در این سریال به نسبت کارهای مشابهش، همچنان اثرگذاری خود را دارد. تماشاچی نورایی، شکل تعقیب و مراقبت، شکل مواجهه با مایکل هاشمیان، رفتار محافظتی از ساعد بهرامی (فرهاد قائمیان) و صحنه رویارویی مسلحانه او با مأموران امنیتی را باور می‌کند.

سارا صالحی

رسانه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها