نگاهی جامعه‌شناسانه به پرونده محمدعلی نجفی و رفتارهای اجتماعی مردم

راز دیده‌شدن یک قتل

مرگ با مرگ فرق می‌کند، قاتل با قاتل، قتل با قتل، مقتول با مقتول حتی. اگر در برج معروف آرمیتا کسی دیگر به جای میترا استاد کشته می‌شد یا کسی به جای محمدعلی نجفی قتل می‌کرد یا اصلا فرشته مرگ طور دیگری به واحد 2071 سرک می‌کشید حتما قضیه فرق می‌کرد، ماجرا می‌رفت به حاشیه، یک روز شنیده می‌شد و روز دیگر از خاطره‌ها می‌رفت. مرگ اما با مرگ فرق دارد، خون با خون، آدم با آدم، قاتل با قاتل. محمدعلی نجفی، مرد همیشه آرام عرصه سیاست هنوز زیر چند علامت سؤال بزرگ است، این که چرا او، او و سلاح ، از کوره در رفتن و او، وزیر سابق آموزش و پرورش و طغیان خشم؟
کد خبر: ۱۲۰۹۳۶۲

قتل روز هفتم خرداد،‌ نجفی را دگرگون کرد، او را از حاشیه کشاند به متن، آوردش زیر یک ذره‌بین بزرگ، برد در اعماق ذهن مردمی که شاید سالی یک بار هم یادش نمی‌افتادند، آمد به متن جامعه‌ای که استعفای یک سال و نیم قبلش از شهرداری تهران را فراموش کرده بود و حتی با ازدواج دوم از تب و تاب افتاده‌اش نیز کنار آمده بود. نجفی شد مرد میدان اخبار و شایعات، مرکز توجه، بهانه تحلیل و تفسیر، مردی که از اوج به حضیض آمدنش تماشایی شد، کسی که این هبوط چون برازنده‌اش نبود، ترحم‌برانگیز شد و مایه عبرت. آیا نجفی خودش با خودش این کارها را کرد یا او فقط قتلی کرد و بقیه کارها را دیگران کردند؟ آیا نجفی باید این همه دیده می‌شد یا دیگران خواستند که او این همه دیده شود؟ یا کار شهرت بود و این همه بازتاب و حرف و حدیث، لاجرم؟
آنچه در نجفی بود
محمدعلی نجفی یک مرد معمولی نبود، او در عهد زمامداری جناح چپ همیشه قدرت داشت،‌ چه در وسط گود چه درکنار. او از تحصیلکرده‌های این جناح بود، سال‌ها عنان بزرگ‌ترین و اثرگذارترین وزارتخانه کشور را در دست داشت و این اواخر به شهرداری تهران رسید که کم از وزارت ندارد و کسی که به این صندلی تکیه می‌زند محرم اسرار می‌شود. نجفی آدم مشهوری است و محمدعلی لبیبی، جامعه‌شناس می‌گوید همین شهرت کار دستش داد. او می‌گوید هر روز قتل رخ می‌دهد، هر روز کسانی سلاح به دست می‌گیرند و ماشه را می‌چکانند، هر روز هزار حادثه ریز و درشت رخ می‌دهد و صدها نفر می‌میرند، حتی سیل و زلزله می‌آید و آدم‌های بی‌شماری را ویلان و سرگردان و مفقود می‌کند ولی یک نجفی که وارد صحنه می‌شود، چند تیر که شلیک می‌کند و جان یک نفر را که می‌گیرد مثل توپ می‌ترکد؛ مرگ با مرگ فرق دارد و قاتل با قاتل، حتی مقتول با مقتول.
لبیبی می‌گوید مردم از روز حادثه تا امروز همچنان از خود می‌پرسند چرا نجفی، چرا مردی تحصیلکرده و سیاستمدار، چرا آدمی مطلع مثل او، مردی با نفوذ و صاحب ارتباطات وسیع،‌ چرا او که همیشه چهره‌ای آرام داشت ناگهان به موجودی عصبی تبدیل می‌شود و سلاحی برمی دارد و کاری می‌کند که شوک‌آور است. مردم از نجفی انتظار این رفتارها را نداشتند و چون غافلگیر شدند،‌ خبر در دهان‌ها چرخید، شد حرف روز مردم، اسباب گپ‌زدن‌ها، تحلیل و تفسیرکردن‌ها،‌ شد یک معمای حل نشده برای افکار عمومی که باید دنبال جوابش گشت، این که مگر نجفی نمی‌توانست اگر زندگی خوبی نداشت مثل بقیه مردم از همسرش جدا شود، از آدم‌های بانفوذ کمک بخواهد، یا برود سراغ راه‌های منطقی‌تری از قتل؟
جعفربای، آسیب‌شناس اجتماعی نیز در گفت‌وگویش با ما تحلیل‌های مشابهی دارد. او نیز دست می‌گذارد روی شهرت محمدعلی نجفی و می‌گوید ماجرای قتل همسر به دست یک شخصیت مشهور، برای اولین باراست که در سطح عالی سیاسی کشور رخ می‌دهد و چون این موضوع بی‌سابقه است، به طرز بی‌سابقه‌ای نیز در رسانه‌ها و لایه‌های مختلف اجتماع بازتاب یافت. او می‌گوید مردم در بهت و حیرت فرو‌رفته‌اند که چرا مردی مثل او با این میزان از هوش و نبوغ مدیریتی، نتوانست خودش را در لحظه حساس کنترل کند و در تله خشم و احساسات گرفتار شد و سرانجام نیز خشونت را به درجه اعلا رساند.
نجفی علیه نجفی؛ این شاید درست‌ترین تعبیری است که می‌توان داشت از این که شهرت چطور صاحب شهرت را نابود کرد؛ شهرتی که البته با برخی اشتباهات درهم آمیخت مثل ازدواج دوم نجفی که نمی‌شود قضاوت کرد درست بوده یا غلط، ولی به گفته جعفربای عاملی شد برای تنیده شدن حواشی وحرف و حدیث‌های آنچنانی دور زندگی تازه‌اش؛ حرف‌هایی برای مردم جذاب و گیرا.
نجفی البته درهمه روزهای پس از تجدید‌فراش سکوت را برگزید و آن که به حواشی واکنش نشان می‌داد همیشه میترا استاد مقتول بود. بعد از قتل اما نجفی نیز لب به سخن گشود، آن هم چه حرف‌هایی که از دید جعفربای، آسیب‌شناس اجتماعی خودش به حاشیه‌ها دامن زد و افکارعمومی را نسبت به زندگی خصوصی این مرد بیشتر کنجکاو کرد؛ حرف‌های او درباره رازهای این زندگی پرمشکل، حتی کتک خوردن‌های نجفی به دست زن و تهدید شدن‌های گاه و بیگاهش.
آنچه در مردم و جامعه بود
بلومر، جامعه‌شناس آمریکایی می‌گوید آدم‌ها در لحظه تصمیم می‌گیرند و عقاید و افکار آنها را از قبل نمی‌توان پیش‌بینی کرد. بلومر، محمدعلی نجفی را نمی‌شناخته و این حرف را زده، اما حرفش درباره نجفی کاملا صدق می‌کند. او روز حادثه شد یک مرد عادی، یک آدم معمولی، بدون مدرک تحصیلی دکتری از دانشگاهی مشهور، بدون 40 سال سابقه مسؤولیت و بی‌پیشینه‌ای در خور. او آن روز عصبی بود، مشکل داشت، مغلوب خشم بود، سلاح هم داشت و کرد آنچه را نباید می‌کرد. او فاجعه ساخت، اما بلومر می‌گوید شاید هرکس دیگری در این وضعیت بود چنین می‌کرد. محمد‌مهدی لبیبی، جامعه‌شناس به ما می‌گوید تسلیم خشم شدن نه فقط مشکل نجفی که مشکل جامعه ماست، پرخاشگری، از کوره در رفتن، ضعف بردباری و تحمل اجتماعی مشکلی است که سیاستمدار و غیر نمی‌شناسد. او می‌گوید بعضی از مردم این را درک کردند و برای مقتول، غفران الهی و برای قاتل عاقبت به خیری و رحمت ایزدی خواستند و بعضی دیگر که چنین نکردند، افتادند دنبال تفسیر و تحلیل‌دادن‌های حق و ناحق در صفحه‌های شخصی و فضاهای مجازی. او می‌گوید این فرهنگ غلط، این که جامعه ما عادت دارد به گذشته بپردازد و آینده را رها کند و به جای ریشه‌یابی این فاجعه، مسابقه قضاوت و سرک کشیدن به حریم خصوصی بگذارد، باعث بزرگ شدن ماجرای این قتل شد.
لبیبی در این ماجرا رسانه‌ها را نیز مقصر می‌داند، چه رسمی‌ها و چه غیررسمی‌ها را که از دید او هر دو یک کار را کردند و آن دامن زدن به ماجرای قتل، آب و تاب دادن به آن و حریص‌تر کردن مردم برای دانستن بود، رفتاری که شورش درآمد و از حد و اندازه اطلاع‌رسانی خارج شد.
او می‌گوید رسانه از حالا به بعد باید از خبر عبور کند و به تحلیل بپردازد؛ تحلیل برای درس‌گرفتن از این حادثه و برای جلوگیری از تکرار چنین رویدادهایی.
رسانه و پرهیز از حاشیه‌سازی درست، اما آیا به این فکر کرده‌اید نجفی معمولا بی‌میل به گفت‌وگو با رسانه‌ها چرا از روزی که دستگیر شده به گفت‌وگو با هیچ رسانه‌ای دست رد نزده و جواب همه خبرنگارها را داده. آیا به این فکرکرده‌اید زن اول و دخترش که همیشه پرده‌نشین بوده‌اند، چرا یکباره مهر سکوت از لب برداشته‌اند و آنها نیز رسانه‌ای شده‌اند. آیا اینها نمی‌خواهند حرف‌هایشان شنیده شود، آیا رسانه برای آنها ابزار کمکی نیست، آیا این خانواده خودشان یک پای بزرگ شدن و به چشم آمدن ماجرای قتل به دست محمدعلی نجفی نیستند؟

مریم خباز

جامعه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها