در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
هوروش بند، بستن در، دیوانگی!
اما شاید به این فکر کنید که اصلا چه اتفاقی افتاده که یکی از اعضای دفتر شعر و ترانه چنین موضوعی را با مردم مطرح کند و بخواهد به شکلی معضلی را که با آن روبه رو هستند، را بیان کند. ماجرا از این قرار است که جشن سالانه موسیقی ما این دوره هم مانند چندسال گذشته برگزار شد و با معرفی برگزیدگان به کار خود پایان داد. این رویداد در بخشهای مختلف انواع موسیقی را بررسی کرده و بر اساس رای انتخابهای کارشناسان و مردم جوایزی را به گروه و افراد منتخب اعطا میکند.
در این دوره از جشنواره هم مانند دورههای قبل قطعه منتخب مردم معرفی و تجلیل شد و درست بعد از این اتفاق بود که در فضای مجازی با واکنشهای متعددی از سوی افراد و گروههای مختلف روبه رو شدیم که انتخاب چنین قطعهای خود نشان از ابتذال روند موسیقی دارد.
اما قطعه انتخاب شده چه بود که این همه حاشیه داشت؟ گروه موسیقی هوروش بند که البته کم هم حاشیه نداشته، با قطعه «ماه پیشونی» این جایزه را از آن خود کرد. قبل تر هم با انتشار قطعهای دیگر مورد انتقاداتی قرار گرفته بود، همان قطعهای که هنوز هم خیلیها موقع بستن در یادش میکنند؛ «هر بار این درو محکم نبند نرو... .»
ترانه ماه پیشونی هم چنین عباراتی دارد: «وقتشه دیوونه بشم به سیم آخر بزنم وقتشه که شمارتو بگیرمو زنگ بزنم...»
چه اتفاقی افتاده؟
جشنواره موسیقی ما کاری نکرده جز اینکه انتخاب و سلیقه مردم را روی صحنه دعوت کرده و به او جایزه داده است که باید گفت کار درستی هم انجام داده و همین که مانند برخی جشنوارهها دست به تغییر آرا و ... نزده تا شرایط را بهتر نشان دهد، خود شایسته قدردانی است، اما باید ماجرا از بعد دیگری هم بررسی شود تا به این سوال هم پاسخ داده شود که طی این سالها چه اتفاقی برای ذائقه مردم رخ داده که از روزگار شنیدن شعرها و ترانههای قوی و محکم رسیده اند به ترانههایی که منتقدان آنها را سخیف و مبتذل میدانند.
به همین دلیل بیابانکی هم در برابر همین سوالات و هجمهها حرف هایش را مطرح میکند و از بلاتکلیفیای حرف میزند که در دفتر موسیقی و ترانه هم وجود دارد و آنها را برای مجوز دادن به یک قطعه مردد و کارشان را دشوار میکند.
هر چند برخی منتقدان، رسانهها و حتی دفتر موسیقی را هم مقصر میدانند و همین که چنین ترانههایی به مرور زمان مجوز گرفته و خوانده شدهاند را عامل اصلی نابودی ذائقه مردم میدانند، اما ظاهرا دفتر موسیقی هم خود مانده که چه بکند و چه مواجههای با این ترانههای در و دیوار و پنجرهای داشته باشد! آیا اجازه بدهد نام سانسورچی بگذارند رویش یا مروج ابتذال در موسیقی؟
برگردیم به همین هوروش بندکه از در و دیوار و همه چیز مایه گذاشته و شنیده هم شده است. قطعه دیگری هم دارد به نام «خنک شد دلت» که میرسد به اینکه «گفتی برم حلال بعدی!»، «دیگه دلت میخواد به چی گیر بدی؟» و... . ترانههای این گروه را اگر با ترانههای همین چند سال پیش هم مقایسه کنید شوکهکننده خواهد بود، مثلا ترانههای احسان خواجهامیری یا فرزاد فرزین خوانندگان نسل قبلتر موسیقی پاپ را با ترانههای امروز مقایسه کنید، دچار حیرت خواهید شد. مثلا «خداحافظ ای آبی روشن عشق» را بگذارید کنار «هر بار این درو محکم نبند، نرو» و خودتان قضاوت کنید که از کجا به کجا رسیدهایم!
آخرش که چه؟
دوباره برگردیم به سوال بیابانکی و جوابهای مردم و البته سعی کنیم طور دیگری جوابش را بدهیم؛ مثلا فکرش را کنید که وزارت ارشاد به این تحکم و قطعیت میرسید که در را به روی بعضی گروهها محکم ببندد و هرکسی هم که مجوز نگرفت سعی نکند روابط را بر ضوابط چیره کند و با مسؤولان بستنی بخورد و مجوز بگیرد! آنوقت گروههایی هم که میخواستند از در و دیوار و گوشی تلفن مایه بگذارند، راهشان را میگرفتند و میرفتند. در را هم خودشان پشتسرشان محکم میبستند و کل اوضاع طور دیگری رقم میخورد. ابنخلدون میگوید: اگر میخواهید روند فرهنگ یکجامعه را بررسی کنید، اول ببینید موسیقیاش چگونه است و چه اوضاعی را از سر میگذراند. با این حساب به اوضاع ترانههایی که در تاکسی و خیابان میشنویم و خیلیهاشان هم به ظاهر مجوز دفتر موسیقی را دارند نگاهی بیندازیم و ببینیم اوضاعمان از چه قرار است!
زینب مرتضاییفرد
فرهنگ و هنر
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر