نگاهی به شخصیت‌های پلیسی در آثار تلویزیونی

ماجراجویان

سریال‌های پلیسی همواره مخاطبان زیادی در شبکه‌های مختلف تلویزیونی جهان داشته و تلویزیون کشورمان هم از این قاعده مستثنا نیست
کد خبر: ۱۱۶۹۵۷۷

در نیمه دوم دهه 60 سریالهای پلیسی اروپایی زیادی خریداری شده و روی آنتن رفت که با توجه به کمبود تولید این آثار در ایران بشدت مورد توجه مخاطبان بخصوص قشر جوان قرار گرفت. از شاخصترین آنها میتوان به کمیسر و رکس، کارآگاه وولف، کارآگاه کاستر و ناوارو یاد کرد که این آخری علاقهمندان زیادی هم در سراسر جهان داشته است. حال به مناسبت هفته نیروی انتظامی نگاهی به آثار شاخص پلیسی در قاب کوچک از دهه 70 تا دهه نود میاندازیم.

دهه 70: از کارآگاه علوی تا سرگردکلانی

در دهه 60 که دوره ساخت آثار مختلف است پلیس هم از جمله شخصیتهایی است که مورد توجه نویسندگان و کارگردانان مختلف قرار میگیرد ولی به دلایل بسیاری این آثار نتوانستند آنگونه که باید به چشم بیایند .

پس از دهه 60 که بندرت آثار پلیسی در آن برمیخوریم به اپیزودهای متعدد آینه عبرت ساخته محسن شاهمحمدی میرسیم، در دهه 70 شبکههای تلویزیونی به سریالهای پلیسی روی خوش بیشتری نشان داده و بودجه بهتری را در اختیار سازندگان آن قرار دادند. مجموعه تلویزیونی کارآگاه علوی ساخته حسن هدایت یکی از شاخصترین آنهاست که در دو سری ساخته و روی آنتن فرستاده شد. قصه سری اول آن در اواخر دهه بیست گذشته و شخصیت محوریاش کارآگاه حقطلبی به نام علوی است که هر بار با پروندهای مواجهه شده و با همکاری دستیارش آسپیران دودکار به حل معمای آن میپردازد. نقطه قوت این مجموعه تلویزیونی، فیلمنامه آن است که براساس پروندههای واقعی نوشته شده و گاه رنگ و بوی سیاسی هم به خود میگیرد. برای مثال هم میتوان به پرونده قتل پسر سرمایهدار معروف (لیستر) به دست پسر دیگرش اشاره کرد که با توجه به نسبت خویشاوندی لیستر با رضاشاه، پرونده به شکلی مختومه اعلام شد. همینطور پرونده قتل صاحب روسی سینما مایاک که سرشار از ابهام بوده و هدایت با به تصویر کشیدن آن مخاطب کنجکاو و علاقهمند به تاریخ معاصر را هم به سوی خود میکشاند. شخصیت کارآگاه علوی نیز شباهت زیادی به کارآگاههای اروپایی قدیمی داشته و این امر در پوشش ظاهری او نیز لحاظ شده است. احمد نجفی هم در این نقش بهگونهای باورپذیر ظاهر شده و خونسردی این شخصیت را به خوبی در میمیک چهره و حرکاتش گنجانده است. اما سری دوم این سریال آنچنان که باید مورد توجه قرار نگرفته که مهمترین دلیل آن هم به پرداخت فیلمنامه آن بازمیگردد. غیبت آسپیران دودکار در این سری نیز به کیفیت کار لطمه زده و رگههایی از طنز را که در سری نخست کار وجود داشت، حذف کرده است.

پس از این سریال به مجموعه تلویزیونی تصمیم نهایی ساخته محسن شاهمحمدی میرسیم که همچنان پس از گذشت نزدیک به ربع قرن از ساختش، همچنان جذاب و تماشایی جلوه میکند. شاهمحمدی در تصمیمنهایی تصمیم به خلق یک پلیس باهوش ایرانی با تمام مختصات بومی آن داشته که در این امر هم تا حدود زیادی موفق بوده و سرگرد کلانی همچنان با فاصلهای زیاد بهترین پلیس ایرانی در قاب کوچک تلویزیون به حساب میآید. تصمیم نهایی داستان نفوذ سرگرد کلانی به یک باند خطرناک مواد مخدر است که فعالیتها زیادی دارد و باید متلاشی شود. کلانی در این مسیر خطرناک به دوست قدیمیاش جمشید برمیخورد که کار جعل اسناد را برای این گروه انجام میدهد و در عین حال آلوده به مواد مخدر است. شاهمحمدی در فیلمنامه خود به سمت یک اکشن درونی رفته و هیجان زیادی را به زیرپوست داستان تزریق کرده است. به همین خاطر هم در کل داستان جز چند بار گلولهای شلیک نمیشود اما مخاطب هیجان زیادی را در آن احساس میکند. او در پرداخت دیگر شخصیتها هم خوب عمل کرده و نمونه شاخص آن را در جمشید و تبهکار میانسال کودک مانندی که کلانی را وارد باند کرده میبینیم. از دیگر نقاط قوت کار باید به بازی متقاعدکننده داریوش فرهنگ در نقش سرگرد کلانی اشاره کرد که رضا کیانیان و جمشید اسماعیلخانی هم مکملهای فوقالعادهای برای وی بودهاند. تصمیم نهایی در نخستین پخش خود به گونهای عمل کرد که در ساعت پخشش خیابانها خلوت شده و حتی مدل موی کیانیان در نقش جمشید نیز مورد توجه جوانها قرار گرفت.

دهه 80: از ناتاشا و اصغر کپک تا سرگرد بهگر و بازپرس قربانی

تولید سریالهای پلیسی در دهه 80، ریتم پرشتابتری به خود گرفته و به آثار باکیفیتتری ختم شده است. خواب و بیدار ساخته مهدی فخیمزاده از شاخصترین آنها به حساب میآید که از امکانات خوبی هم با مساعدت نیروی انتظامی در ساخت آن بهره گرفته شده است. خواب و بیدار سریال شخصیتمحوری است که در راس آن ناتاشا قرار گرفته که برای معامله مواد مخدر وارد کشور شده و طی ماجراهایی پولهای خود را از دست داده و مجبور به سرقتهای بزرگ برای تامین سرمایه از دست رفته میشود.

فخیمزاده در این مجموعه تلویزیونی با کار زیاد روی شخصیتمحوری خود(ناتاشا) و قرار دادن او در برابر دو مامور زبده پلیس، به سمت فرم کلاسیک آثار پلیسی رفته و از تقابل خیر و شر، درام پرکششی را خلق کرده که مخاطب را تا انتها با آن همراه میکند. در عین حال از شخصیتهای مکمل خوبی هم همچون ناپدری ناتاشا(اصغر کپک) بهره گرفته که خود داستانک جذابی دارد. فخیمزاده که بازیگر هم هست، انتخاب فوقالعادهای برای نقش ناتاشا داشته و رویا نونهالیای را انتخاب کرده که بسیار دور از این نقش به نظر میرسد اما کاملا در آنجا افتاده است. بخصوص نگاههای سرد و سرشار از رعب و وحشتاش که باورپذیری نقش را چند پله بالاتر برده است. فخیمزاده بهعنوان کارگردان هم در خواب و بیدار موفق ظاهر شده و بخوبی از پس اجرای چند سکانس درگیری کار برآمده است. سیروس مقدم هم در سریال پلیس جوان به سمت خلق یک پلیس ایرانی با محوریت ستوان یونس بهگر رفته و او را در ماجراهایی پر پیچ و خم قرار داده که یک سوی آن دخترعمو و نامزدش قرار دارد. وجه معمایی کار از دیگر خصوصیات مثبت آن به حساب میآید که مخاطب را تا آخر نگه داشته و در بیم و امید نسبت به فرجام کار قرار میدهد. حضور شهاب حسینی در نقش قهرمان داستان، از نقاط قوت کار به حساب میآید که به باور مخاطبان آن مینشیند. در این بین بجز بازی خوب حسینی باید به چهره سمپاتیک او هم اشاره کرد که در جلب نظر مساعد مخاطب به او نقش مهمی دارد. ساختمان شماره 85 دیگر ساخته پلیسی فخیم زاده در دهه هشتاد است که کل داستان آن حول محور جسدی بر میگردد که در پارکینگ یک مجتمع مسکونی پرجمعیت دفن شده و حال کارآگاهی میانسال به همراه دستیارش دنبال کشف معمای آن هستند. تعدد شخصیتها در این مجموعه تلویزیونی، دست فخیمزاده را برای خلق داستانکهای متعدد باز گذاشته که بخش مهمی از آن به یکدیگر پیوند میخورند. اما برخی از این داستانکها بخوبی با قصه اصلی چفت نشده و مخاطب را سردرگم میکند. بازپرس قربانی نیز بهعنوان شخصیت اصلی کار خوب از آب درآمده و باهوش نشان میدهد که برای یک مجموعه پلیسی کاملا ضروری به نظر میرسد. محمود پاکنیت هم بخوبی خصوصیات کلیدی نقش را درک و به اجرا درآورده که در سکانسهای پایانی به اوج میرسد.

دایره تردید ساخته امیر قویدل دیگر سریال پلیسی شاخص دهه هشتاد است که فرمی کلاسیک داشته و در راس آن سرهنگی در آستانه بازنشستگی قرار دارد که در هر قسمت در حل معمای پروندهای میکوشد. در این مسیر هم دستیارانی دارد که او را در انجام کار یاری میکنند. مهمترین نقطه قوت این مجموعه تلویزیونی، قصههای جذاب آن است که از پروندههای واقعی پلیس آگاهی گرفته شده و مخاطب را تا پایان همراه خود میکشاند. همچنین باید به پرداخت دقیق و هوشمندانه شخصیت سرهنگ اشاره کرد که پس از سی سال کار در دایره جنایی از سروکله زدن با پروندههای قتل خسته شده و میخواهد پس از بازنشستگی به زندگی خانوادگیاش رسیدگی بیشتری کند. حضور فرامرز صدیقی در این نقش هم به کیفیت آن افزوده و حال و هوای خاصی به آن بخشیده است.

دهه 90:کامران،میکائیل آقاخان و دیگران

روند تولید سریالهای پلیسی در این دهه هم ریتم خود را حفظ کرده و نمایندگانی در تولیدات سالانه این دهه در شبکههای مختلف تلویزیونی دارد. هوش سیاه ساخته مسعود آب پرور یکی از مهمترین آنها به حساب میآید که پس از موفقیت سری نخست، سری دوم آن هم ساخته شد. در سری اول با کامران بوریایی بهعنوان یک تبهکار خطرناک بسیار باهوش آشنا میشویم که تخصص فوقالعادهای هم در دنیای سایبر دارد که همین موضوع او را در تقابل با سرگرد احمدی معاون دایره پیشگیری و مبارزه با جرائم اینترنتی قرار میدهد. این دو شخصیت بهعنوان شخصیتهای محوری کار خوب و باورپذیر از کار درآمده و به جدال ازلی و ابدی خیر و شر، رنگ و بوی مناسبی بخشیدهاند.

کامران بهواسطه هوشش که در راه خلاف به کار گرفته، دست آرش قادری به عنوان نویسنده فیلمنامه را برای عمق بخشیدن به او باز گذاشته است. از طرف دیگر، سرگرد احمدی خانوادهای هم دارد که مخاطب در برشهایی کوتاه با آنها هم آشنا میشود که در قسمتهای پایانی خانواده فوق هم در متن ماجرا قرار میگیرند. در عین حال نباید از بازیهای خوب حسین یاری و کیکاووس یاکیده در نقشهای اصلی کار غافل شد که بخشی از موفقیت این مجموعه تلویزیونی در مواجهه با مخاطبان به این دو بازمیگردد. در سری دوم که البته به قوت و کیفیت سری نخست از کار درنیامده، با کامران در حالی روبهرو میشویم که در زندانی با تدابیر امنیتی دوران حبس خود را میگذراند اما با ترفندی پیچیده از آنجا فرار میکند. تقابل او با سرگرد احمدی در سری اول در اینجا همچنان ادامه داشته اما یک تقابل دیگر هم وجود دارد و آن هم با فردی است که مامور قتل کامران است. کیهان ملکی هم برای ایفای نقش قاتل خونسرد انتخاب مناسبی بوده که باورپذیر هم جلوه میکند.

سیروس مقدم که علاقه زیادی هم به ساخت آثار پلیسی دارد، در میکائیل سراغ همان فرمول قدیمی و امتحان پس داده بازی موش و گربه وار دزد و پلیس رفته و این بار قصه خود را به شهری ساحلی برده است. میکائیل پلیس وظیفه شناسی است که تبهکار بزرگ منطقه (آقاخان) برای او پاپوشی دوخته و او را در برابر یکی از نزدیکانش قرار میدهد. بخش مهمی از فیلمنامه این مجموعه تلویزیونی سرشار از تنش است که مقدم گاه در این رابطه زیاده روی کرده و اجازه نفس کشیدن به مخاطبش نمیدهد!. با این حال میکائیل در قسمتهای پایانی به یک اوج مناسب رسیده و در آخر خیر را بر شر پیروز میکند. کامبیز دیرباز انتخاب خوبی برای نقش میکائیل بوده که بخوبی به لایههای درونی نقش نفوذ کرده است. علیرضا خمسه هم با توجه به نقشهای اغلب کمدی پیشینش، ریسک بزرگی برای ایفای نقش آقاخان بوده که به خوبی از عهده اجرای آن برآمده و این نقش را به یکی از مهمترین نقشهای کارنامه تلویزیونی اش تبدیل کرده است.

این کارگردان در سریال دیوار سراغ یک قصه ملودرام با محوریت جمیل از یک سو و سرهنگ یونس سبزی از سوی دیگر رفته که دختر اولی میخواهد با پسر دومی ازدواج کند. اما تبهکار بودن جمیل و پلیس بودن یونس، قصه را به سمت پلیسی کشانده و وجوه ملودرام آن را کمرنگ میکند. مقدم درخلق این دو شخصیت به سراغ تیپ ـ شخصیت و خصوصیات بارز آنها رفته و این دو را با بهره گیری از آنها خلق کرده است. بخش مهمی از کار هم اختصاص به سرقتهای جمیل و مواجهه اش با پلیس دارد که به لحاظ فنی خوب و متقاعدکننده از آب درآمده است. اما گاه اغراقها کار دست دیوار داده و تا حدودی کیفیت آن را پایین میآورد که این امر با پیشرفت داستان و رسیدن به نقطه پایان شتاب بیشتری هم به خود میگیرد. با این حال بازیهای خوب آتیلا پسیانی و مهدی سلطانی در نقشهای اصلی کار تا حدود زیادی برخی از ضعفهای کار را پوشانده است. یکی از جذاب ترین مجموعههای پلیسی دهه 90 به نام رهایی ساخته مسعود تکاور است که ساختاری کاملا حرفهای داشته ودر همان قسمت اول مخاطباش را میخکوب میکند: گروهی تبهکار حرفهای اتومبیل حمل پول را دزدیده و برای فرار از دست پلیس یک اتوبوس پر از مسافر را هم میربایند. طالب زاده که فیلمنامه رهایی را نوشته، از فشرده کردن زمان برای جذاب تر شدن کار و افزایش هیجان آن بهره گرفته و همچنین قهرمان و ضدقهرمانهای خوبی را هم خلق کرده است. جلال مهدیان به عنوان یکی از نیروهای زبده و توانای پلیس نوپو در برابر پسری جوان ملقب به مهندس بهعنوان ضد قهرمان قرار گرفته که تقابل این دو هم کیفیت والایی دارد. طالبزاده در کنار این خط اصلی داستان، داستانکهای جذابی هم تدارک دیده که بخشی از آن در بیمارستان محل کار همسر جلال مهدیان (هما) میگذرد.

پوریا آذربایجانی (کارگردان) و کریم لکزاده (نویسنده فیلمنامه)در سریال نوار زرد تلاش کردهاند تا با خلق شخصیتی به نام کاوه کیهان به یک پلیس باهوش امروزی برسند که در این امر هم موفق بودهاند. او هر بار با یک پرونده مواجه شده و در پایان هر دو قسمت آن را به پایان میرساند. این در حالی است که او طی اتفاقی پی به زنده بودن همسرش میبرد که در زلزله بم کشته شده است. امیر آقایی انتخاب فوقالعادهای برای نقش کاوه بوده که جذابیتهای زیادی به آن بخشیده و به باور مخاطبان خود نشسته است.

شخصیتهای پلیسی، رمز ماندگاری

شخصیتپردازی در آثار پلیسی نقش بسزایی دارد. در واقع این شخصیتها هستند که موتور پیش برنده داستانها هستند و هر چه این موتور قویتر باشد به همان اندازه داستان بهتر و البته سادهتر روایت میشود. در دنیای پررمز و راز آثار پلیسی این شخصیتها، انگیزهها و خواستههای پنهان و پیدای آنها است که سبب میشود واقعهای حادث شود. به آثار مطرح پلیسی جهان که نگاه میکنیم متوجه میشویم هر چه شخصیتهای منفی بهتر و ملموستر تصویر شوند به همان اندازه هم کنش طرف دیگر ماجرا یعنی شخصیتهای مثبت بهتر جلوه خواهد کرد. در واقع مساله باورپذیری است که باعث نجات یک اثر میشود هر چه مجموع شخصیتهای یک اثر پلیسی باورپذیرتر باشند به همان اندازه هم کلیت یک اثر باورپذیرتر خواهد شد.

وقتی به آثار پلیسی خودمان نگاه میکنیم متوجه میشویم آثاری در مواجهه با مخاطب موفق بوده اند که توانستهاند اندازه این باورپذیری را بالا ببرند. یادمان باشد یک اثر پلیسی باید دنیایی خلق کند که علاوه بر جذابیتهای معمول یک اثر تلویزیونی، در زمینه تعلیق، بضاعت تصویری، استفاده خلاقانه از فناوری روز و... هم دستش پر باشد. اما در حوزه آثار ایرانی باید چند فاکتور دیگر هم به کار اضافه کرد و آن اینکه شخصیتهایی که خلق میشوند، گرمایی که به مخاطب منتقل کنند، اتمسفری که میآفرینند ودر کل آنچه عناصر یک شخصیت را میآفرینند، شمایل ایرانی داشته باشند. خیلی مهم است نویسنده یا کارگردان یک اثر پلیسی متوجه باشد اثرش باید شاخصههای یک اثر ایرانی را داشته باشد. چرا که چیزی بشدت این نوع ساختهها را تهدید میکند همین گرتهبرداری دمدستی از آثار خارجی است که با اندک خام دستی امکان تبدیل شدن به یک اثر سطحی و دست دوم را دارد.

آثار پلیسی ما در چهار دهه گذشته فراز و نشیبهای بسیاری را پشت سر گذاشته و برخی آنها هم توانستهاند در ذهن مانای مخاطب ماندگار شوند. اگر در دهه 60 صرف ساخت آثاری که به قاچاق مواد مخدر و گروههای تبهکاری، بیشتر مورد نظر بود در دهههای بعد موارد دیگری مثل جرایم اجتماعی و اقتصادی، خرابکاری، اخلال در امنیت ملی و... هم مورد توجه قرار گرفت و با محوریت این موضوعات آثار مختلفی امکان نمایش یافتند .

در تلویزینهای مطرح چنان از ظرفیتهای این گونه نمایشی استفاده شده و آنچنان به آن پرداختهاند که سهم عمدهای از برنامههای پرمخاطب تلویزیون را تشکیل میدهند. البته نباید از یاد برد تلویزیون از بهترین مدیومها برای نمایش آثار پلیسی است و به همین دلیل نیز ساخت آثار پلیسی در تلویزیونهای جهان رونق دارد. آنچه اهمیت دارد این است که آثار پلیسی ظرفیتهای بسیاری برای جلب مخاطب دارد که به نظر میرسد ما از تمامی این ظرفیتها استفاده نکردهایم.

بجز این البته باید اشاره کرد بسیاری از فیلمها و سریالهای ما بر حسب ضرورت داستان، پلیس در آن نقش پررنگی دارد. اما سمت و سوی کلی اثر را به هیچرو نمیتوان یک اثر پلیسی قلمداد کرد؛ چرا که چیدمان حوادث و نتیجهگیری وحتی خود شخصیتها ارتباطی با ژانر پلیسی که ما میشناسیم ندارد.

محمد جلیلوند

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها