اگر خدا بخواهد ...

در زندگی همه ما بارها و بارها «کن فیکون‌»‌هایی اتفاق افتاده که گاهی متوجه آن شده‌ایم و گاهی هم نشده‌ایم و از آنها گذشته‌ایم که اگر آنها را می‌دیدیم زندگی‌مان جور دیگری می‌شد و حداقل امید را فراموش نمی‌کردیم و باورمان می‌شد،‌خدایی حکیم نگهبان زندگی ماست.

مصداق گشایش در مسیر زندگی در چند روز گذشته بوضوح جلوی چشممان قرار گرفت و باز هم گروهی آنها را دیدند و گروهی نه.

چند روز قبل برنامه حالا خورشید با خانمی مصاحبه کرد که شدیدا به پول نیاز داشت تا مخارج خانواده‌اش را تامین کند.او که شنیده بود، عده‌ای کارت ملی را برای ثبت نام خودرو می‌خرند، اعلام کرده بود که کارت ملی خود را می‌فروشد، هر چند از این کار می‌ترسد اما چاره‌ای ندارد.بعد از پخش این تلفن شرکتی که اسپانسر برنامه هم هست اعلام کرد ده میلیون به این خانم می‌دهد تا به زخم زندگی‌اش بزند ! پاداشی چشمگیر برای زنی که تلاش می‌کند خانواده خود را از تنگنای مالی به‌در آورد.

هفته گذشته که بازار ارز و دلار به‌هم ریخت و یکروزه دلار سقوط کرد، ویدئوی مردی زنجانی در شبکه‌های اجتماعی دست به دست شد که از پایین آمدن قیمت دلار خوشحال بود و با بغض می‌گفت، خوشحال است چون داروی درمان سرطان پسرش خیلی گران شده است.

دیروز این مرد با پسرش به برنامه علی ضیا آمد و باز هم بغض کرد و باز هم گریه کرد از سر استیصال! حالا ویدئوی حضور او در این برنامه دست به دست می‌شود با شماره کارتش و این‌که قرار است مردم به او کمک کنند تا سهمی داشته باشند در درمان پسرش.