گفت‌وگو با فریبا ملکیان؛ دختر زنده‌یاد مهدیه الهی قمشه‌ای

مادرم در « بانک الهی» سرمایه‌گذاری می‌کرد

دو سال قبل در چنین روزی خبر درگذشت، بانو مهدیه الهی قمشه‌ای منتشر شد.بانویی فرهیخته که تلویزیون گاهی برنامه‌های شعرخوانی و تحلیل اشعار مولانای او را پخش می‌کرد و مردم از او چهره‌ای آرام و متبسم در ذهن دارند.بانویی خوش بیان که وقتی سخن می‌گفت، در انتخاب کلمات چنان دقیق بود که شنونده را به وجد می‌آورد و ثابت می‌کرد که دختر زنده‌یاد مهدی الهی قمشه‌ای است و تلاش کرده ثمره خوبی برای خاندان ادیب و عارف الهی قمشه‌ای باشد.او در کلام چنان مسلط و با انرژی بود که همه کسانی که برنامه‌های او را دنبال می‌کردند، اذعان داشتند که این بانوی خردمند، هم‌ردیف برادر خود؛ حسین است.
کد خبر: ۱۱۵۲۴۶۵

در سالروز درگذشت مهدیه الهی قمشهای با دختر او فریبا ملکیان که همسر افشین علا- یکی از شاعران خوب کشورمان هم هست - همصحبت شدیم تا برایمان از مادری بگوید که هم ادیب و محقق بوده، هم مهربان و بسیار خیرخواه و خوش مشرب.

دو سال بدون مادر ،چگونه سپری شد، فراغی که گذشت زمان در بهبود آن تاثیر چندانی ندارد؟

به من و خواهرم در این دو سال خیلی سخت گذشت.هر چند همیشه حضور مادرم را در کنارم احساس میکنم.وقتی خیلی دلتنگ میشوم به قاب عکس او که روی دیوار خانه است، نگاه میکنم و احساس میکنم همه احوالاتم را میبیند و میتوانم با او صحبت کرده و درد دل کنم.هر چند گاهی واقعا نمیتوان با این فراغ کنار آمد و آن را پذیرفت.

عموم مردم که مادر شما را میشناختند یا برنامههای ایشان را در تلویزیون تماشا میکردند از او انرژی زیادی میگرفتند، شما این حضور معنوی را چگونه دریافت میکردید آیا هنوز هم در سیطره این حضور هستید؟

مادرم همیشه پر نشاط و پر انرژی بود.معتقد بود ما به دنیا آمدهایم که شاد باشیم و شادی بیافرینیم. غمها و غصههایش را برای خودش نگه میداشت و شادیهایش را تقسیم میکرد.حتی وقتی دو تا از برادرهایم را از دست دادیم، مادر تلاش میکرد، روحیهاش را حفظ کند.در تنهاییهای خودش شاید گریه و بیقراری میکرد اما هیچ وقت جلوی من و خواهرم بیتابی نمیکرد و همیشه به من توصیه میکرد که جلوی دخترت گریه نکن چون تاثیری بدی در روحیه او میگذارد.مدام به ما میگفت با روی خوش با مردم مواجه شوید و لبخند بزنید و خودش همیشه با رویی گشاده با مردم رو به رو میشد.

در شجرهنامه شما نام شخصیتهای بزرگی دیده میشود، پدر بزرگتان که مترجم قرآن بودند، دایی شما که یکی از فضلای معاصر است و مادرتان که ازفرهیختگان بودند، برای حفظ این زنجیره چه برنامه‌‌هایی دارید؟

مسلما راه دشواری است ! تلاش میکنم سبک زندگی مادرم را ادامه بدهم؛ شادی آفرینی و عشق و خیرخواهی به مردم جزو آداب زندگی مادرم بود.حتی اگر کسی مادر را میرنجاند، به دل نمیگرفت و برای آن فرد دعای خیر میکرد.به نیازمندان کمک میکرد و معتقد بود که مقداری از روزی که خداوند به ما میدهد را باید به نیازمندان بدهیم.همیشه از پدر بزرگم نقل میکردند که ایشان گفته بود باید بخشی از دارایی را که خداوند به ما داده در «بانک الهی» ذخیره کنیم تا زمانی که هیچکسی قادر نیست به ما کمک کند،از ذخائر این بانک استفاده کنیم.کمک به دیگران باعث افزایش ذخیره بانک الهی میشود. یادم هست زمانی مادر تصادف خیلی سختی کرد به گونهای که خانمی که همراه ایشان بود، متاسفانه فوت کرد اما مادرم هیچ آسیبی ندید.به نظرم در آن شرایط ذخیره بانک الهی به او کمک کرده بود.

چه تعبیر خوبی؛ بانک الهی ؛ همان معامله با خداوند که خودش منشا همه خیرها و خوبیهاست؟

بله ! مادرم شخصا به نیازمندان کمک میکرد؛ مثلا اگر در خیابان و کوچه رفتگری میدیدید که کهنسال است به او کمک میکرد و میگفت اگر نیاز نداشته باشد با این سن و سال کار نمیکند.خیلیها برای کمک به ایشان مراجعه میکرد و مادر در حد بضاعتش کمک میکرد و بر این باور بود که همه این کمکها در بانک الهی ذخیره میشود.

مادرتان متعلق به خانواده متمکنی بودند که ثروت و دارایی را نهی نمی‌‌کرد...

نه ! به خانواده متمکن و ثروتمندی تعلق نداشتند.16 خواهر و برادر بودند، خانوادهای پرجمعیت که بعد از جنگ جهانی دوم شرایط بسیار سختی داشتند.

پدر بزرگم وقتی قرآن را ترجمه کرد، هیچگونه حقالزحمهای برای آن دریافت نکرد و حق انتشار آن را نیز به مردم تقدیم کرد.پدر بزرگم زندگی خیلی سختی را پشت سر گذاشت و مادرم اوایل ازدواج، زندگی سختی داشت، مستاجر بودند و با درآمد اندک روزگار میگذراندند.در سالهای اخیر کمی شرایط مالیشان بهتر شد و به اصطلاح شرایط زندگی روی غلتک افتاده بود.

خانم الهی قمشهای در زمانیکه در قید حیات بودند،جلسات تحلیل اشعار مولانا را برگزار میکردند، این جلسات الان ادامه دارد یا تعطیل شده است؟

خواهرم که از من بزرگتر است، جلسات و کلاسهای مادر را ادامه میدهد.مادرم وصیت کرده است که نگذاریم چراغ خانه ایشان خاموش شود و خواهرم تلاش میکند، راه مادر را ادامه دهد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها