جام‌جم حضور کارگردانان سینما در تلویزیون را بررسی می‌کند

بزرگراه سینما به تلویزیون

فیلمسازانی هستند که پس از ساخت آثار سینمایی، چشیدن طعم اکران روی پرده نقره‌ای و حتی کسب موفقیت در جشنواره‌های خارجی؛‌ باز هم چشم به مخاطبان تلویزیون دارند و مایلند کارگردانی برای قاب جادو را نیز تجربه کنند. در این میان عده‌ای موفقیت نسبی به دست می‌آورند و عده‌ای نمی‌توانند همپای آثار سینمایی‌شان به توفیق و اقبال عمومی برسند. در اینجا جام‌جم نگاهی دارد به کارنامه تعدادی از کارگردانان بنامی که از سینما به سیما آمدند.
کد خبر: ۱۱۵۰۷۶۱
بزرگراه سینما به تلویزیون

یک رویای مشرقی

فریدون جیرانی حضور جدی در عــــــرصـــه سیــــــــــنـــما را بــــــــــــــــا فیلمنامهنویسی آغاز کرد و بعد از آن به فیلمسازی روآورد و تبدیل به یکی از کارگردانانی شد که فیلمهایش غالبا جزو فیلمهای پر فروش سینما و با شکل و شمایلی مخصوص به خود است. آنچه جیرانی را در زمره چند تن کارگردان متفاوت سینمای ایران قرار میدهد؛ یکی ژانر غالبا مشترک آثار او و دیگری مُهر شخصی او بر آثارش است. اگر اهل سینما باشید کافی است چند سکانس از آثار جیرانی را ببینید تا بدون دانستن نامش تشخیص دهید که در حال تماشای فیلمهایی هستید که یک کارگردان پشت آنهاست. جیرانی از کارگردانانی است که بعد از کارنامه بلند بالای سینماییاش چه در زمینه کارگردانی و چه فیلمنامهنویسی، حضور در تلویزیون را نیز تجربه کرد و دو سریال برای این رسانه ساخت که نخستین آنها، پربینندهتر از کار در آمد. سریالهای جیرانی نیز عاری از خصیصههای سینمای او نیست. المانهای آشکاری چون نام مشترک «مشرقی» برای شخصیتها که به نشانه جیرانی در فیلمهایش مبدل شده و شاید جدیتر از آن، نترسیدن از تجربههای تازه جزو این خصیصهها است. مرگ تدریجی یک رویا و تعبیر وارونه یک رویا هر دو در فرم و قصه تازگی داشتند و توانستند جیرانی را جزو آن دسته از کارگردانانی قرار دهند که برقراری ارتباط با مخاطب را در تلویزیون شاید نه به اندازه سینما، اما در حد قابل قبولی بلد است.

روح ناآرام

نامش با آثار جنگی گره خورده است؛ ابراهیم حاتمیکیا را با مهاجر، آژانس شیشهای و... به یاد میآوریم. باز شدن پای این کارگردان به تلویزیون نیز با همین ژانر بود. حاتمیکیا در خاک سرخ از یک درام خانوادگی گذر کرد و به روزهای جنگ رسید. حاتمیکیا اما در تجربه بعدی خود در تلویزیون، دست روی ژانر دیگری گذاشت؛ گونهای که کمتر از او انتظار میرفت. حلقه سبز دومین مجموعه تلویزیونی این کارگردان، غافلگیرکننده بود، در قصه، اجرا و ... . آثار حاتمیکیا همیشه موافقان و مخالفانی دارد و با جنجال همراه است. این انتقادها برای خاک سرخ نیز مطرح شد اما جنس انتقادها به خاک سرخ با حلقه سبز، کاملا متفاوت بود. در روزهایی که رسانهها در حال جا انداختن فرهنگ اهدای عضو و تشویق مردم به این امر بودند، برخی از جمله روانشناس تیم پیوند اعضای دانشگاه شهیدبهشتی باور داشتند که این سریال، لطمههای جبرانناپذیری به سیستم اهدای اعضا وارد آورده است. شاید نتوان اختلال در سیستمی چون اهدای عضو را متاثر از پخش یک سریال 17 قسمتی دانست اما میتوان انتقادهایی که به ریتم کند سریال مطرح میشد را با تامل بییشتر پذیرفت. فرم حلقه سبز در پیوند با محتوا، آنچنان درگیر بعد روحانی و ماورالطبیعه شخصیتهایش شده بود که گویی خلق جذابیت و کشش برای همه گونه مخاطب را با نگاهی از بالا به پایین، به فراموشی سپرده بود. تمامی اینها شاید نشان از آن باشد که الزاما یک کارگردان موفق در سینما، کارگردان موفقی در تلویزیون نیست. آنچه تلویزیون نیاز دارد برقراری ارتباط با طیف وسیعتری از مخاطبان است، مخاطبانی که از یک جنس نیستند. این مهم در خاک سرخ با قلم بهبهانینیا که تلویزیون و مخاطبش را به خوبی میشناسد در نظر گرفته شده بود اما در حلقه سبز علیرغم تمام ریزهکاریها و شجاعتش در نگاه متفاوت داشتن، خیر.

سقوط آزاد یک کارگردان

علیرضا امینی سینما را امیدوارکننده آغاز کرد. با چند فیلم جایزه بگیر که توانستند جایگاه او را تثبیت کنند و نامش را به عنوان کارگردانی خوش آتیه سر زبانها بیندازد. تحصیلات امینی در حوزه کارگردانی تئاتر است اما قاب دوربین را به خوبی میشناسد و این را آثار خوب سینماییاش نشان داده است. امینی بعد از این موفقیتها، به تلویزیون روآورد و تله فیلم تلخون را با چند بازیگر جوان و موضوعی جذاب برای آن سالها ساخت. او پس از تجربه ساخت دو تلهفیلم در کنار آثار سینماییاش بالاخره وارد سریالسازی شد. امینی بعد از همکاری با حامد بهداد در سینمایی هفت دقیقه تا پاییز، از او برای ایفای نقش اول سریالش نیز استفاده کرد اما آن اتفاقی که باید برای این مجموعه نیفتاد و حضور بازیگرانی چون بهداد و پوریا پورسرخ در کنار هم که یادآور تجربه موفق روز سوم بود نیز نتوانست راه به جایی ببرد. این دست جذابیتها چون نام بازیگران، شاید برای جذب مخاطب در روزهای نخست پخش کافی باشد، اما در نهایت این فیلمنامه و کارگردانی است که پیوند ناگسستنی میان بیننده و سریال برقرار مینماید. پیوندی که چندان میان سقوط آزاد و مخاطبان برقرار نشد. این سریال نیز به دلیل قرص نبودن فیلمنامه و تعجیل در تصویربرداری، تدوین و... به خاطر مناسبتی بودن کار، نتوانست مخاطب را راضی نگه دارد. علیرضا امینی بعد از آن دو سریال میلیاردر و تعطیلات رویایی را ساخت که آنها نیز در کمال تعجب تشابهی با سینمای امینی ندارند و انتظارات مخاطبان از اویی که سینما و قاب تصویر را بخوبی میشناسد، برآورده نساخت.

دیروز، بهتر از امروز

محمدحسین لطیفی یکی از سریالسازان ثابت و موفق سیما، مدتی است از روزهای اوج خود در تلویزیون دور شده اما همچنان خاطره آثار خوبش مثل کت جادویی، همسایهها و صاحبدلان در اذهان باقی است. لطیفی راهش در این عرصه را از سینما آغاز کرد. آغازی درخشان با فیلمهایی که هم با استقبال مردم همراه بود و هم منتقدان. سرعت، عینک دودی، دختر ایرونی و خوابگاه دختران که اولینهای کارنامه سینمایی لطیفی هستند آنقدر در زمان خود به لحاظ سوژه، بکر و جذاب و از منظر کارگردانی خوش ساخت بودند که توانستند پای این کارگردان را در حوزه فیلمسازی محکم کنند. لطیفی وقتی به تلویزیون آمد نیز از همین فرمول استفاده کرد و آثاری ساخت که به اندازهای دیده شدند که بر سر سینمای او نیز سایه انداختند و این کارگردان را به رغم کارنامه قابل قبولش در سینما، بیشتر به عنوان یک سریالساز موفق معرفی کردند. تغییر مسیر در کارنامه او شاید به دلیل این باشد که لطیفی کمتر توانست مانند روزهای نخست در سینما حرفی برای گفتن داشته باشد اما از این سو در تلویزیون پر کار شد و توانست تا مدتها به اصلیترین گزینه سازمان برای موفقیت در ساخت سریالهای مناسبتی بدل شود.

عصیان لیلی

در سالهایی که کمال تبریزی در سینما نامی به هم زده و فیلمهایش چون لیلی با من است محبوبیت زیادی به دست آورده بود، به سراغ سریالسازی رفت. نخستین مجموعه تلویزیونی او بهنام قصههای رودخانه سیاکیا هیچ گاه پخش نشد اما مجموعه دیگرش برای شبکه تهران در آن سالها و شبکه پنج امروز، با نام دوران سرکشی روی آنتن رفت. سریالی که دست روی سوژهای ملتهب گذاشته بود و با بهره بردن از فیلمنامههای غالبا خوب و متفاوت علیرضا طالبزاده و بازی عصیانگرانه عاطفه نوری توانست این کارگردان را مانند سینما در تلویزیون نیز به توفیق برساند. مجموعههای بعدی تبریزی چون شهریار و سرزمین کهن هم این مدعا را ثابت میکند هر چند که ناباورانه آخرین ساخته او برای تلویزیون یعنی همین سرزمین کهن، اقبال باقی ماندن روی آنتن را نداشت.

وضعیت سفید آقای کارگردان

حمید نعمتا... ابتدا در سینما دستیار اول مسعود کیمیایی بود و در سال 1382 با ساخت بوتیک تواناییاش را به سینماییها اثبات کرد. نعمتالله زبان خاص خود را چه در شیوه فیلمسازی و چه در فیلمنامهنویسی دارد و هادی مقدمدوست نیز مکمل او در این تمایز است. وضعیت سفید یکی از بهترین سریالهای سیما، ساخته نعمتا... و تنها تجربه او در مجموعهسازی است. این کارگردان پیش از وضعیت سفید تله فیلمهایی ساخته بود اما با نخستین سریالش نشان داد که میتواند به موضوعات مکرر گفته شده با نگاهی نو بنگرد و از دل آنها حرفهای تازه، شنیدنی و تصاویر دیدنی بیرون بیاورد. او نشان داد که قاب تصویر را هر جا که باشد، خوب میشناسد.

نوشین مجلسی

رسانه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها