در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
روز به روز پرتعدادتر - و همچنان موفق- شده است. فامیل دور و بچه فامیل هم دو شخصیت به نسبت نوظهورتر این مجموعه هستند. شخصیتهایی که ابتدا به عنوان مهمان وارد خانه مجری شدند و بعد حضورشان ماندگار شد. مخاطبان هم با این شخصیتها ارتباطی ویژه برقرار کرده و آنها را چون شخصیتهایی پویا و زنده قبول کردهاند.
محمد لقمانیان، عروسکگردان شخصیتهای فامیل دور و صداپیشه بچه فامیل، در گفتوگو با جامجم از چگونگی جان بخشیدن به این دو شخصیت و اتفاقاتی که در پس صحنه کلاهقرمزی رخ میدهد، میگوید.
از فامیل دور شروع کنیم. شخصیت فامیل دور از سال 90 به مجموعه کلاهقرمزی وارد شد و از همان بدو ورود، مورد استقبال مخاطبان مجموعه قرار گرفت و دیالوگهایش تکیهکلام شد. راز این موفقیت در چه بود؟ شما در تعامل با بهادر مالکی (صداپیشه این شخصیت) چه راههایی برای باورپذیری و محبوبیت این شخصیت اندیشیدید؟
باورپذیری شخصیتهای کلاهقرمزی در وهله اول به این برمیگردد که همه عوامل در شکلگیری آن سهیم هستند. قدرت عروسکسازی مرضیه محبوب با اندیشه کارگردان که فردی درجه یک در این حوزه است، ترکیب میشود و بعد کارگردان تصمیم میگیرد عروسک در چه مسیری پیش برود. روزی که فامیل دور برای اولین بار به مجموعه آمد، ما اصلا نمیدانستیم قرار است چنین شخصیتی وارد شود. من فامیل دور را دست گرفتم و چند نفر برایش صداسازی کردند و تست زدیم. تاکید آقای طهماسب همیشه بر این است این شخصیتهای عروسکی، مابهازاهای بیرونی داشته باشند، تیپ نباشند و یک شخصیت مستقل شکل بگیرد. به همین خاطر تا حد امکان صداسازی هم نمیکنیم، میکوشیم از صداهای خودمان برای عروسکها استفاده کنیم و فقط در لحن و ریتم تندی و کندی و دیگر جزئیات آن تفاوت ایجاد کنیم. در خصوص تعامل با بهادر مالکی، باید اینطور بگویم که عروسکگردان و صداپیشه به قول معروف همچون یک روح در دو بدن هستند. صداپیشه، صدای عروسک را میگوید و به منزله نیروی عقلانی و احساسی عروسک را سکانداری میکند. عروسکگردان هم نیروی فیزیکی و حرکاتی عروسک را دست میگیرد و کمک میکند احساسات آن بهتر دیده شود.
در خصوص شخصیت فامیل دور، این هماهنگی میان شما و آقای مالکی کاملا مشهود است...
خب اینها مستلزم این است عواملی چون ریتم و طنز و بداههپردازی را بشناسیم. ما اصلی در کلاهقرمزی داریم که به آن متعهدیم. اینکه از یک ماه پیش از شروع ضبط دور هم جمع میشویم و تمرین میکنیم. تقریبا جزو تنها مجموعههایی در تلویزیون هستیم که مدتی تمرین جدی داریم و بعد مقابل دوربین میرویم. ما روی همه جزئیات تمرین میکنیم؛ حرکتها، بیان، تکیهکلامها، ضمن اینکه همدیگر را هم میشناسیم و بعد هنگام ضبط، همه در جهت بهتر کردن کار یکدیگر تلاش میکنیم. اینها همه مستلزم همان یک ماه تمرینی است که زیر نظر فرد متفکری چون ایرج طهماسب میگذرد.
تا جایی که میدانم بیشتردیالوگهای فامیل دور و دیگر عروسکها بداهه هستند و در لحظه شکل میگیرند. درست است؟
تقریبا همینطور است. البته دیالوگهای کلیدی و اصلی را آقای طهماسب به ما میگویند.
و اینکه در حین گفتن دیالوگهای بداهه بتوانید حرکتهای عروسک را در همان لحظه با صدایش هماهنگ کنید کار دشواری نیست؟ چطور این حرکات در همان لحظه این قدر طبیعی باهم هماهنگ میشوند؟
ما بعد از مدتی تمرین به نوعی تفاهم در تکنیک و ساختار با هم میرسیم. این هماهنگی را میتوانم به رانندگی کردن تشبیه کنم. شما وقتی برای دفعات اول پشت فرمان مینشینی، ممکن است با استرس زیادی مواجه باشی و حواست جمع باشد؛ اما بعد از سالها رانندگی کردن دیگر آن استرس روزهای اول را نداری و گاهی حتی بدون اینکه دقت زیادی داشته باشی، رانندگی میکنی. عروسکگردانی هم همینطور است و وقتی عروسکگردان و صداپیشه همدیگر را خوب بشناسند، کار آسان میشود. من بهادر مالکی را از دوران دانشگاه میشناسم و در این چند سال حضور در کلاهقرمزی شناختمان از هم بیشتر نیز شده است. این شناخت موجب میشود وقتی صداپیشه میخواهد احساسی را از خود نشان دهد، حس ششم عروسکگردان خیلی زود کار کند و سریع به حرفهایش واکنش نشان دهد.
و در کنار عروسکگردانی، یکی دو سال است صاحب بچه کوچکی به نام بچه فامیل هم شدهاید که صدایش را اجرا میکنید. بچه فامیل، فرزند فامیل دور است و باید رگههایی از حرکات و رفتار او را داشته باشد. با توجه به اینکه شما با فامیل دور بخوبی آشنایید، این آشنایی چقدر به ترسیم شخصیت و صدای فرزندش به کمکتان آمد؟
اولین سالی که بچه فامیل به جمع ما آمد، قرار نبود من صدایش را بگویم، چرا که عروسکگردان فامیل دور بودم. آقای طهماسب چند تست از بچههای دیگر گرفتند و بعد به من رسیدند که صدایی از خودم درآوردم و ایشان پسندیدند. گفتند به شرطی صدای بچه فامیل را اجرا کنم که زیاد حرف نزنم! او در سال اول حضورش فقط کلمات اندکی چون پستونک و پدر و چی شده را میگفت و هنوز خیلی زبان باز نکرده بود.
این کلمات از کجا آمدند؟ باز هم پیشنهاد آقای طهماسب بود؟
بخش زیادی از ویژگیها و دیالوگهای بچه فامیل را از پسرهای خودمان گرفتیم. من و بهادر مالکی هر دو پسربچههایی چهار پنج ساله داریم و بخشی از رفتارها و تکیهکلامها را از آنها وام گرفتیم. بخش دیگر رفتارها هم اقتباس شده از همان رفتارهای فامیل دور بود که او تکرار میکرد.
و امسال، هم حضور بچه فامیل پررنگتر شد و هم دیالوگهای بیشتری برای گفتن داشت. به نوعی انگار دیگر زبان باز کرده بود...
بله، امسال دیالوگها بیشتر شد و آقای طهماسب دستم را باز گذاشتند. با این حال سعی کردم زیادهروی نکنم.
بر این اساس باید منتظر باشیم بچه فامیل در سری بعد مجموعه باز بزرگتر شود و به پختگی بیشتری برسد؟
به عقیده من در کلاهقرمزی کسی بزرگ نمیشود...
اما میبینیم شخصیتهایی چون بچه فامیل یا ببعی به مرور جان میگیرند و حضورشان پررنگتر میشود.
به این دلیل است که آقای طهماسب همیشه میخواهند شخصیتها در بدو ورودشان زیاد صحبت نکنند. میخواهند شخصیتها درجهدرجه پرورش یابند و به مخاطب شناسانده شوند. اگر قرار بود از همان سال اول از زبان بچه فامیل حرف بزنم، شاید دیگر امسال چیز جدیدی برای ارائه دادن نداشتم. ما از کم شروع میکنیم و اصطلاحا همهچیز را یکباره خرج نمیکنیم.
زهرا غفاری
رادیو و تلویزیون
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد