گزارش جام‌جم از روز دوم جشنواره فیلم فجر در سینمای رسانه

داستان بمبی که شعله‌ور نشد

پس از فیلم‌های ناامیدکننده روز اول در سینمای رسانه سی و ششمین جشنواره فیلم فجر، فیلم‌های «شعله ور» و «بمب؛ یک عاشقانه» توانستند تا حدی چراغ دومین روز پردیس سینمایی ملت را روشن نگاه دارند و رضایت نسبی اهالی رسانه و سینما را فراهم کنند؛ هرچند نقدهای مضمونی و ساختاری هم به این دو فیلم وارد است و هر دو اثر نتوانستند بطور کامل موافقان متفق القولی داشته باشند. در گزارش امروز جام‌جم نگاهی به این دو فیلم سینمایی و نشست‌های رسانه‌ای آنها داریم.
کد خبر: ۱۱۱۹۴۹۴

غیبت ستاره

مهمترین نکته نشست رسانهای فیلم «شعلهور»، غیبت امین حیایی ستاره اصلی آن بود. دلیل این غیبت بازی این بازیگر در پروژه در حال ساخت «ساخت ایران 2» عنوان شد. حمید نعمتا... (کارگردان)، محمدرضا شفیعی (تهیهکننده)، هادی مقدمدوست (نویسنده)، مهدی سعدی (تدوینگر)، روزبه رایگا (فیلمبردار)، دارا حیایی، مژگان صابری و پانتهآ مهدینیا (تعدادی از بازیگران) از جمله عوامل این فیلم بودند که در نشست خبری فیلم «شعلهور» حاضر شدند.

از زمان شروع نمایشهای شعلهور در جشنواره، اعتراضهایی از جانب مردم سیستان و بلوچستان متوجه سازندگان آن شد و ظاهرا برخی از اهالی آن منطقه نسبت به بعضی سکانسها و دیالوگهای فیلم که موضوع مواد مخدر در آن مطرح میشود، گلایههایی دارند. حمید نعمتا... همانطور که در برنامه «هفت» به آن اشاره کرده بود، در این نشست هم درباره این واکنشها توضیح داد: ظاهرا اشاره به مواد مخدر باعث اعتراض برخی شده، در حالی که این فیلم پر از نمایش زیباییهای استان سیستان و بلوچستان و خوبیهای مردم آن منطقه است. ما ضمن تلاشی که در نمایش شکوه منطقه داشتیم، نمیتوانستیم درباره مشکلات آنجا همچون کم آبی و مواد مخدر هم بیتفاوت باشیم. علاوه بر این که این کاراکتر اصلی فیلم است که اعتیاد خود را از تهران به آنجا میبرد. بنابراین ما با حسننیت این فیلم را ساختیم و امیدواریم با نمایش این مشکلات مانند کم آبی، مسئولان برای حل آن مصرتر شوند.

محمدرضا شفیعی، تهیهکننده این فیلم هم در بخشی از نشست، این اعتراضات را چندان جدی ندانست و اشاره کرد این گلایهها محدود و موقع نمایش یکی از سئانسها در آن استان بوده است.

هادی مقدمدوست که همراه نعمتا...، فیلمنامه شعله ور را نوشته است، درباره روند شکلگیری این اثر توضیحاتی داد و گفت: حسد بهعنوان یک موضوع درونی انسانی و تمایل به تمایز داشتن بهعنوان یک موضوع بیرونی، مهمترین عناصر فیلمنامه «شعلهور» بودند که ما آنها را با هم گره زدیم.

اما مهمترین حاشیه نشست رسانهای فیلم شعلهور، حرکات عجیب و غیرمتعارف مژگان صابری، یکی از بازیگران این اثر بود که باعث تعجب اهالی رسانه شد. حرکاتی برای جلب توجه از سوی بازیگری گمنام و تازه وارد که با فضای یک نشست رسمی یک جشنواره فرهنگی جمهوری اسلامی ایران همخوانی نداشت.

رگ بیداری

سینمای حمید نعمتا... شبیه سینمای هیچکس نیست و همین اصالت و یگانگی، او را از بقیه متمایز میکند و بر اهمیتش میافزاید. ترجیح دادن یک روایت شخصی و پایبندی به اصول سینمایی خود و باج ندادن به سلیقه عام، جسارتی میطلبد که کمتر در میان کارگردانهای سینمای ایران آن هم در این سالها سراغ داریم.

نعمتا... در «شعلهور» هم دنیای خودش را میسازد و موفق میشود مخاطب را به نرمی و با طمانینه با خود و شخصیت اصلیاش همراه کند، هرچند این همراهی و مواجهه رضایت کامل تماشاگر را فراهم نکند.

فرید (با بازی متفاوت امین حیایی)، در حوالی میانسالی حال و روز خوبی ندارد و فکر میکند در زندگی عددی نشده است. از کار بیکار شده و همسرش در آستانه جدایی از اوست و پسر نوجوانش هم به تبع این ماجرا نه محل ثابتی برای زندگی دارد و بین خانه مادرش و خانه مادربزرگش که پدرش فرید هم آنجا حضور دارد، سرگردان است و نه هنوز هدفش را در زندگی پیدا کرده است.

از جایی به بعد و با سفر فرید به زاهدان و زابل، سروکله یکی از همکلاسیهای قدیمیاش پیدا میشود که اتفاقا عددی شده، همین مساله باعث شعله ور شدن حسادت در فرید میشود و پلیدیهای او را بیدار میکند.

اگر فیلم همان مسیر هیچ عددی نشدن و خودویرانگری را با سفری معنوی و سیروسلوک وار و بریدن از زندگی فلاکتبار شهری در تهران و پناه بردن به گوشهای خلوت میرفت و همراهی فرید با پسرش را فرصتی برای جبران مافات و پدری کردن درست و حسابی میدانست، شاید بیشتر عاقبت بخیر میشد. اما تکیه بر موضوع حسادت و جلوه گری وجوه شیطانی، از فرید شخصیتی میسازد که شاید نمونه کاملتر آن را در «آرایش غلیظ» و با بازی حامد بهداد دیده بودیم. لوکیشنهای سیستان و بلوچستان هم گرچه همچنان با فیلمبرداری خوب فیلم، خودنمایی میکند و متناسب با حال و هوای شخصیت اصلی است، اما باز در همان آرایش غلیظ، چابهار را داشتیم و چنین فضایی را تجربه کرده بودیم.

شعلهور همچنین کمی هم شبیه رگ خواب فیلم قبلی نعمتا... است، منتهی انگار شخصیت زن آن اینجا به مردی تبدیل شده. وجه اشتراک هر دو شاید طردشدگی از سوی زندگی و عزیزان باشد. جالب اینجاست کانتینرهای شعلهور و آن داربست پلکانی، به نوعی یادآور آن پلههای اضطراری محل زندگی و کار مینا در رگ خواب است. ضمن این که در شعله ور هم مثل رگ خواب، گربهای است که ناخواسته دور و بر شخصیت جداافتاده قصه پرسه میزند. از اینرو شاید شعله ور نسخه مردانه رگ خواب باشد، هرچند شخصیت مرد اتفاقا بیدار است و میخواهد آن عددی نشدن را جبران کند. منتها این بیداری و جبران مافات، آغشته به حسادت و آسیب رساندن به دیگران است. فرید در بیداری، رگ خواب حسد را به دست آورده و برای رسیدن به مقصود نادرست و ناشایستش میتازد، فارغ از عقوبت این آتشی که هیزم خود را میخورد.

کارگردانی که از همه معلم هایش کتک خورد!

انتظار میرفت، نشست رسانهای «بمب؛ یک عاشقانه» دومین ساخته سینمایی پیمان معادی جذابتر از اینها باشد، اما تقریبا با بمبی خنثی روبهرو بودیم و جلسه آنطور که باید با شورونشاط و هیجان برگزار نشد. پیمان معادی (کارگردان و بازیگر)، محمود کلاری (مدیر فیلمبرداری و بازیگر)، لیلا حاتمی (بازیگر)، حبیب رضایی (بازیگر)، ایرج شهزادی (صدابردار و صداگذار)، احسان رسولاف (تهیهکننده) و دو بازیگر کودک فیلم از جمله عوامل فیلم «بمب؛ یک عاشقانه» بودند که در نشست خبری این اثر حاضر شدند.

پیمان معادی در این نشست گفت: فیلم و سریالهایی که در این چند سال در خارج از ایران کار کردم، به من کمک کرد تا نظم و دیسیپلین به دست بیاورم و بتوانم یک فیلم بیگ پروداکشن (تولید بزرگ) را اداره کنم.

او همچنین درباره تغییرات فیلم در اکران عمومی هم توضیح داد: ما برای اکران عمومی این فیلم، تغییراتی خواهیم داشت و مقدار کمی از فیلم کوتاه میشود.

پیمان معادی، در پاسخ به پرسشهایی درباره ارائه تصویری خشن از دهه 60 و دوران جنگ تحمیلی هم گفت: آن دوران خشن بود و من از همه معلمهای مدرسه ام کتک خوردم!

این سینماگر درباره موسیقی فیلم و همکاری با النی کاریندرو (بانوی آهنگساز یونانی) هم توضیح داد: همیشه کارهای النی کاریندرو را خیلی دوست داشتم. حتی وقتی درباره نقش با خانم لیلا حاتمی حرف میزدم، موسیقیهای خانم کاریندرو را برایشان میفرستادم تا بگویم حال و احوال فیلم چگونه است. این افتخار همکاری به سبب حضور من به عنوان داور در یک جشنواره در یونان بود. آنجا توانستم با او ارتباط بگیرم. او بعد از مرگ تئوآنجلوپولوس (فیلمساز یونانی) خیلی سختگیر بود و کار نمیکرد، اما بهطرز عجیبی فیلم را دوست داشت. امروز رابطه جالبی با هم داریم، میتوانم بگویم مثل خاله من شده و زنگ میزند و حال بچههایم را میپرسد. حتی گاهی که تماس تلفنی من با او طولانی میشود، میگوید قطع کن پول تلفنت زیاد نشود!

لیلا حاتمی هم در این نشست و طی صحبتهای کوتاهی ضمن اشاره به امکانات رفاهی برای تولید این فیلم، از همکاری در این اثر ابراز رضایت کرد.

پژمان بازغی و عادل فردوسیپور هم از تماشاگران ویژه فیلم «بمب؛ یک عاشقانه» در پردیس ملت بودند.

نادر و سیمین در بمباران

همبازی شدن پیمان معادی و لیلا حاتمی بلافاصله ما را یاد همکاری درخشان آنها در «جدایی نادر از سیمین» میاندازد. منتهی این بار آنها در «بمب؛ یک عاشقانه» ایرج و میترا هستند؛ زوجی فرهنگی که بهدلیل سوءتفاهم و کدورتی پیش آمده با هم قهرند و زندگی و رابطه سردی را تجربه میکنند.

پیمان معادی که پیش از این فیلم «برف روی کاجها» را به عنوان کارگردان ساخته بود، در دومین ساخته سینمایی خود قصهای عاشقانه را بر بستر دوران دفاع مقدس روایت میکند. البته در اصل دو داستان عاشقانه؛ یکی قصه خود ایرج و میترا که عشق زندگی آنها در گیرودار کدورت، کمرنگ شده و رد ناچیزی از آن باقی است و دیگری شعله ورشدن عشقی کودکانه و دلبستن پسری به دخترهمسایهاش در پناهگاه و زمان موشک باران و بمباران تهران.

معادی در واقع خواسته در دل جنگ و در سختترین و تلخترین لحظات، راوی عشق باشد. حتی در پس آن کدورت و قهر زوج اصلی قصه هم کشش و تمایلی برای بندزدن چینی شکسته عشق محسوس است. ایرج و میترا باوجود دلخوری از هم، منتظر یک تلنگر و یک اشاره هستند برای از سرگیری عشق. شاید یکی از شاخص ترین مصداقهای این تمنا، انتظار ایرج (ناظم مدرسه) برای تماس تلفنی همسرش باشد، وقتی همه همکاران او به تماسهای پیدرپی همسرانشان در دفتر مدرسه پاسخ میدهند.

فیلم معادی اما بیش از این که به سمت ظرافت در فیلمنامه برود، بیشتر نان فضاسازی را میخورد؛ البته منظور سکوت و مکث میان شخصیتهاست وگرنه طراحی صحنه بویژه در نماهای بیرونی و بازسازی دهه 60 چنگی به دل نمیزند و شکلی تصنعی دارد.

ضمن اینکه اصرار بیش از حد او در نگاه ضدجنگ (هرچند پسربچه فیلم با تاکید و به خاطر دیدار عاشقانه با دختر محبوبش بگوید و بنویسد جنگ را دوست دارد، چون تنها میعادگاه عاشقانه او زیرزمین و پناهگاه ساختمان است) و کنایههای مدامی که درباره شعارها مطرح میکند و پافشاری برای ارائه تصویری خشن از دهه 60، کمی بیش از حد به نظر میرسد و در تقابل با نگاه شاعرانه و انسانی زیرمتن قرار میگیرد.

همچنین آن موضوع محل قهر و کدورت ایرج و میترا هم چندان محکم نیست و تماشاگر را چندان با خود درگیر نمیکند.

با این همه، «بمب؛ یک عاشقانه» فیلم بدی نیست و در مجموع با ایجاد تعادل میان صحنههای جدی و نمکینِ تلطیفکننده، تماشاگر را با خود همراه میکند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها