نگاهی به آثاری که با موضوع انقلاب اسلامی ساخته شدند

شکوه انقلاب در قاب

پس از پیروزی انقلاب، شبکه‌های تلویزیونی در دوره‌های مختلف برنامه‌های متنوعی را در دهه فجر روی آنتن برده‌اند که بدون شک پربیننده‌ترین آنها سریال‌ها بوده‌اند.
کد خبر: ۱۱۱۸۵۹۷

آثاری که به نوعی با روزهای ملتهب منتهی به انقلاب در ارتباط بوده و به لحاظ ژانر هم تنوع خوبی داشته‌اند. آثاری که هر یک تکه‌ای از بخش مهمی از تاریخ معاصر ایران را روایت کرده و با تمامی ضعف‌ها و قوت‌هایشان می‌توانند برای نسل‌های بعد نیز مفید واقع شوند.

سریال‌های طنزآمیز و دهه فجر

بخشی از آثار تولید شده در 35 سال گذشته در رابطه با انقلاب، آثاری با درونمایه طنز است که در دهه 1360 حضور پررنگ‌تری داشتند. «شاه دزد» که سال تولیدش به 1359 و به نویسندگی احمد نجیب‌زاده بازمی‌گردد، داستان زن و شوهر سودجو و فرصت‌طلبی است که با گول زدن عده‌ای از رجال رژیم سابق ثروتمند شده و قصد فرار از کشور دارند، اما سرانجام لو رفته و دستگیر می‌شوند. سروش خلیلی، مهین شهابی، نعمت‌ا... گرجی و کیومرث ملک‌مطیعی از جمله بازیگران آن به حساب می‌آیند. «اشک تمساح» به کارگردانی احمد نجیب‌زاده که سال 1361 روی آنتن شبکه اول سیما رفت، درباره مردی به نام فضایلی است که با چند سخنرانی و مصاحبه مطبوعاتی خود را چهره‌ای انقلابی معرفی کرده و به‌عنوان سرپرست سازمانی دولتی منصوب می‌شود. در این میان مدیر‌کل حسابداری با نام شاهدوست از این انتصاب وحشت کرده و سعی در فرار از دست او دارد. ولی‌ا... شیراندامی، توران مهرزاد، نعمت‌ا... گرجی و کیومرث ملک‌مطیعی از بازیگران این کار بودند که بشدت مورد توجه بینندگان تلویزیونی قرار گرفت. «طبل‌توخالی» از دیگر مجموعه‌های پربیننده دهه فجر دهه 60 تلویزیون بود که در پنج قسمت تولید و روانه آنتن شد. طبل توخالی روایتی طنزآمیز از گروهی سلطنت‌طلب متوهم و جاه‌طلب است که همچنان به دنبال بازگشت سلطنت به ایران هستند! فضای کمیک این مجموعه با توجه به فضای جنگی ایران در ابتدای دهه یاد شده، نقش مهمی در پربیننده‌تر شدن آن و پوشاندن ضعف‌های ریز و درشت آن داشته است. در دهه‌های بعد «فرار بزرگ» ساخته محمدحسین لطیفی از معدود مجموعه‌های انقلابی با درونمایه کمدی است که روزهای پایانی حکومت شاهنشاهی را با زبان طنز به تصویر کشیده است. شخصیت‌های اصلی کار کاریکاتوری از شخصیت‌های واقعی بوده و شوخی‌های نوشته شده برای آنها از تلفیق کمدی موقعیت و کلامی به دست آمده است. بازی‌های خوب شهره لرستانی، سعید امیر سلیمانی، جواد رضویان و... از نقاط قوت فرار بزرگ است که نقش غیرقابل‌انکاری در پربیننده‌تر شدنش داشت. همچنین پوریا پورسرخ برای نخستین‌بار در مجموعه‌ای تلویزیونی به ایفای نقش پرداخت که با توجه به رگه‌های طنز موجود در آن، مورد توجه مخاطبان خود قرار گرفت.

ملودرام و حجم عظیمی از سریال‌های انقلابی

بخش مهمی از سریال‌های تلویزیونی در رابطه با انقلاب در این قالب قرار می‌گیرد، چرا که ظرفیت لازم برای آثاری از این دست را دارد. «رعنا» ساخته داوود میرباقری یکی از شاخص‌ترین آنهاست که قصه ساده و جمع و جوری دارد؛ پسری جوان از طبقه متوسط که همراه مادر و خواهرش زندگی می‌کند، در تظاهرات انقلابی ناپدید شده و حال آنها همراه دایی ثروتمند پسر به دنبال ردی از او می‌گردند. با ورود دوست نقاش و انقلابی پسر به خانواده رعنا، قصه وارد فاز تازه‌ای شده و عاشقانه‌ای جذاب در بحبوحه روزهای منتهی به پیروزی انقلاب رقم زده می‌شود که قرینه آن را در فلاش‌بک‌ها و رابطه رعنا و همسر معلمش می‌بینیم. برگ برنده میرباقری در این سریال تماشایی، دیالوگ‌هایی است که برای شخصیت‌ها نوشته شده و تمامی آنها نیز متناسب با لایه‌های درونی‌شان هستند. برای مثال کافیست به دیالوگ‌های پینگ‌پنگی ردوبدل شده میان دایی و خواهرزاده‌اش در رعنا توجه کنید که به بهترین شکل عقیده و پایگاه طبقاتی‌شان را به رخ مخاطبان می‌کشد.

«میعاد در سپیده‌دم» ساخته سعید سلطانی با بازی مجید مظفری، محمود عزیزی، شهره سلطانی و جمشید جهانزاده از دیگر مجموعه‌های انقلابی دهه 70 تلویزیون است که وجه حادثه‌ای آن چربش بیشتری داشته است. سلطانی بحث حضور صهیونیست‌ها در ایران نیمه دهه 50 را در این مجموعه پیش کشیده و آن را به حوادث انقلاب ایران در دل خانواده‌ای سنتی گره زده است. بازی درخشان جهانزاده در نقش منفی از نقاط قوت این سریال است که به تقابل خیر و شر، کیفیت خوب و قابل‌اعتنایی بخشیده است. «چه کسی به سرهنگ شلیک کرد» ساخته جواد اردکانی هم به سرهنگ جهان‌بین می‌پردازد که مامور رسیدگی به تخلفات مالی مدیران رژیم پهلوی شده و در یک سوءقصد به قتل می‌رسد. در این میان تنها دخترش به دنبال کشف راز قتل پدر شده و همراه با دوست انقلابی‌اش قدم در راهی سخت و خطرناک می‌گذارد. این سریال از قصه نسبتا جذابی برخوردار است، اما در انتخاب گروه بازیگران آن به‌خصوص بازیگران نقش‌های اصلی، دقت لازم صورت نگرفته است.

«تا صبح» ساخته مجید جوانمرد از کارهای موفق تلویزیون در باب انقلاب است که به زندگی چند جوان در دهه 50 می‌پردازد که هریک به شکلی با انقلاب پیوند می‌خورند. مهم‌ترین نقطه قوت این مجموعه موفق تلویزیونی که این روزها برای چندمین بار روی آنتن شبکه آی‌فیلم رفته، همانا قصه جذاب و شخصیت‌پردازی خوب آن است که به کلیت کار هویت بخشیده و بیننده را مجذوب خویش می‌سازد.
در عین حال نمی‌توان از فضاسازی متقاعدکننده «تاصبح» هم به سادگی گذشت که طراحی صحنه نقشی کلیدی در شکل‌گیری آن داشته است. استفاده از بازیگرانی همچون مجید مظفری، عسل بدیعی، امین زندگانی و ستاره اسکندری نیز نقش مهمی در کیفیت والای این مجموعه داشته است. مجموعه تلویزیونی «یک مشت پرعقاب» بدون شک یکی از موفق‌ترین مجموعه‌های انقلابی تلویزیون است که نقاط قوت بسیاری دارد. از کارگردانی اصغر هاشمی و فیلمنامه سنجیده‌اش گرفته تا بازی‌های درخشان حامد بهداد، احمد آقالو، هرمز هدایت و علیرضا خمسه که در نهایت به یک مجموعه منسجم تبدیل شده است. در حقیقت یک مشت پرعقاب یک ملودرام خانوادگی است که با مرگ مشکوک دختر خانواده به دست یک مستشار آمریکایی به یک اثر جنایی، معمایی در بستر ماه‌های نزدیک به پیروزی انقلاب تبدیل می‌شود که در نهایت پایان تلخی هم برای قهرمان‌هایش رقم می‌خورد.

«‌شب می‌گذرد» به کارگردانی راما قویدل یکی دیگر از کارهای موفق در رابطه با انقلاب بوده که بارها روی آنتن شبکه‌های مختلف سیما رفته است. شب می‌گذرد از فیلمنامه استانداردی برخوردار است که از یک خط قصه اصلی در کنار چند داستان فرعی تشکیل شده که این داستانک‌ها به داستان اصلی وصل می‌شود. این اتصال را قویدل به خوبی انجام داده و انسجام مناسبی به آن بخشیده است. در عین حال وجوه تیپیکال شخصیت‌ها هم آزاردهنده نبوده و کاملا در خدمت شخصیت‌های فوق قرار دارند. برای مثال هم می‌توان به مرد میانسالی اشاره کرد که قاضی شهر باعث مرگ همسر، به زندان افتادن خودش و نیز جدا شدن از تنها دخترش شده و حال می‌خواهد از او انتقام سختی بگیرد. همین‌طور پسر جوان صاحب اغذیه‌فروشی شهر که پدر صاحب‌منصبش، او و مادرش را سال‌ها پیش رها کرده و سرانجام هم در تله گروه‌های مبارز چپی می‌افتد که حتی به لحاظ اخلاقی هم سنخیتی با آنها ندارد.

«پروانه» ساخته جلیل سامان بدون شک موفق‌ترین سریال انقلابی دهه 90 به حساب می‌آید که هم فیلمنامه حساب‌شده‌ای داشته و هم سامان در کارگردانی آن وسواس و دقت بسیار اعمال کرده است. عاشقانه‌ای جذاب با رنگ و بوی انقلابی که مخاطب را با سرنوشت قهرمان‌هایش همدل و همراه می‌کند. پروانه به عنوان قهرمان این مجموعه، خوب پرداخت شده و به اصطلاح شناسنامه‌دار و صاحب هویت است. دختر در رفاه بزرگ شده‌ای که در مسیر چریکی جوان به نام امیر قرار گرفته و وارد دنیایی پیچیده و غریب می‌شود. کلید حل معمای این شخصیت بی‌شک شکننده بودن اوست که نقش مهمی در ایجاد حس همذات‌پنداری در مخاطب دارد. سامان برای این منظور ازدواج ناموفقی را هم در گذشته برایش تراشیده تا این شکنندگی دلیل منطقی نیز داشته باشد. در حقیقت پروانه آنچه را که در زندگی گذشته‌اش نداشته در وجود امیر پیدا کرده و علاقه‌اش به وی نیز ریشه در به آب و آتش زدن امیر برای اطلاع از اعدام شدن همسرش (نرگس) به دست رژیم شاهنشاهی دارد. امیر هم نمونه‌ای از جوان‌های خام و احساساتی مخالف حکومت پهلوی است که عقاید کهنه و بی‌منطق سازمان مجاهدین مغزش را به تسخیر خود درآورده است؛ به همین خاطر هم استفاده ابزاری او از پروانه برای رخنه کردن به ساواک، واقعی و باورپذیر از کار درآمده است. اجزای صورت سارا بهرامی نقش مهمی در انتخاب او برای نقش پروانه دارد که از یک سو مقتدر و محکم و از سوی دیگر شکننده بودن وی را به نمایش می‌گذارد. کمیلی هم بازی واقعگرایانه‌ای را ارائه کرده و در ترسیم چهره یک چریک ضدشاهنشاهی به مدد فیلمنامه درخشان سریال موفق عمل کرده است.

جلیل سامان در قسمت آخر سه‌گانه‌اش پیرامون انقلاب و سال‌های اولیه پس از آن، «نفس» را ساخته و پیش‌روی علاقه‌مندان آثار خود قرار داده است. نفس داستان دختری به نام ناهید است که در روزهای منتهی به انقلاب با جوانی به نام روزبه آشنا شده و ازدواج می‌کند و این در حالی است که روزبه جذب سازمان مجاهدین شده و زندگی‌اش در خطر است. یک ملودرام خوش‌ساخت و پرهزینه که بخش‌هایی از آن در ایروان ارمنستان تصویربرداری شده و تصاویر گرفته شده در آنجا با تصاویر گرفته شده در ایران ترکیب شده است. اما نفس نسبت به دو سریال قبلی سامان مخاطبان کمتری داشته و بخش مهمی از آن هم به بازیگر نقش اول آن (ساناز سعیدی) برمی‌گردد که نخستین تجربه بازیگری‌اش را می‌گذرانده است. در نقطه مقابل علیرضا کمالی‌نژاد در نقش روزبه قرار دارد که با وجود بازی خوب و اثرگذارش، شیمی رابطه میانشان خوب شکل نگرفته است.

مجموعه تلویزیونی «رنج پنهان» ساخته بیژن میرباقری تازه‌ترین سریال در حال تولید برای پخش در دهه فجر است که در خلاصه داستانش چنین آمده است: در سال 1353مرگ جوانی در دانشگاه، برادر و دوستانش را برمی‌آشوبد. بحران آن سال‌ها، اختناق فضای موجود و شور جوانی، یوسف را وارد بازی پیچیده‌ای می‌کند که اسلحه و خشونت تنها راهکار عملی اوست. کار به جایی می‌رسد که او باید مخفیانه در شهر تهران روزگار بگذراند. حال، سکوت خفته راهکار دیگری را پیشنهاد می‌کند. حال باید منتظر ماند و دید که رنج پنهان تا چه‌اندازه می‌تواند موفق به جذب مخاطب شده و در فهرست سریال‌های انقلابی پربیننده تلویزیون قرار گیرد.

محمدرضا ورزی: علاقه‌مند به روایت تاریخ معاصر

یکی از کارگردان‌های قاب کوچک تلویزیون که سال گذشته سریال معمای شاه را روی آنتن شبکه یک سیما داشت، محمدرضا ورزی است که در سریال‌های عمارت فرنگی و پدرخوانده سراغ سال‌هایی از دوران حکومت پهلوی رفته و برش‌هایی از آن را پیش روی مخاطبان خود قرار داده است.

او در این آثار توجه خاصی به شخصیت‌هایی همچون: اردشیر و شاپور ریپورتر نشان داده که مهره‌هایی کلیدی در حکومت پهلوی بوده و به‌عنوان جاسوس نقش خود را در تامین منافع استعمارگرانه غرب ایفا کرده‌اند. در نقطه مقابل به شخصیت‌هایی همچون: دکتر محمد مصدق و آیت‌ا... کاشانی پرداخته که نهضت ملی نفت را بنیان گذاشته و سر آخر با کودتای سیاه 28مرداد 1332 این نهضت ملی هم از حرکت باز ایستاد. معمای شاه را می‌توان کامل‌‌ترین ساخته ورزی در این رابطه به حساب آورد که از اواخر دوران حکومت رضاشاه آغاز شده و تا پیروزی انقلاب در بهمن 57 ادامه پیدا می‌کند. ورزی در روایت این سال‌های طولانی به حوادث مختلف تاریخی از اشغال تهران در شهریور سال 20 و به حکومت رسیدن محمدرضا پهلوی تا ملی شدن نفت و کودتای 28 مرداد و... پرداخته و خانواده دکتر وزیری را به عنوان نماینده مردم در دوره‌ای حدودا چهل ساله تصویر کرده و در مسیر تاریخ قرار داده است.

انقلاب اسلامی و گروه کودک و نوجوان

گروه تلویزیونی کودک و نوجوان در ایام دهه فجر به خصوص در دهه 60 و اوایل 70 بسیار پرکار ظاهر شده و تولیدات مختلفی را روی آنتن فرستاد. برای نمونه هم می‌توان به مجموعه «چاق و لاغر» ساخته مسعود رسام، کامبیز صمیمی مفخم، حسن زارعی و امیر قهرایی اشاره کرد که طیف‌های مختلفی از مخاطبان را به سمت خود کشاند. شخصیت‌های اصلی کار دو نفر بودند که از طرف رئیس بزرگ ماموریتی برای فعالیت‌های خرابکارانه داشتند، اما هر بار به‌واسطه بهره هوشی پایین در این کار شکست می‌خوردند. دوبله و صداپیشگی مناسب در کنار بهره‌مندی از تخیل، از عوامل موفقیت این برنامه بود که ضعف‌های ریز و درشت قصه آن را پوشانده است. چاق و لاغر به مرور زمان تغییرات زیادی کرده و شخصیت‌های دیگری همچون ایکس625 به آن اضافه شد که تا حدود زیادی آن را از فرم اولیه‌اش دور کرد. با همه اینها چاق و لاغر به نوستالژی جمعی از کودکان و نوجوانان دهه 60 تبدیل شده و در گوشه‌ای از خاطر آنها نقش بسته است. «شب‌نامه» یکی دیگر از آثار مرتبط با انقلاب با محوریت نوجوان‌ها بود که قصه آن در یک روستا می‌گذشت و شخصیت‌های محوری‌اش را گروهی نوجوان تشکیل می‌دادند که در روزهای پرالتهاب منتهی به انقلاب دست به فعالیت ضدشاهنشاهی می‌زدند. نویسنده فیلمنامه این سریال از فضای قهوه‌خانه برای پیشبرد داستان خود به‌خوبی سود جسته و شخصیت‌هایی با عقاید مختلف را در آن جای داد که باورپذیر هم به نظر می‌رسید. البته نمی‌توان از طنز کمرنگ به‌کار رفته در آن هم غافل شد که در ان ایام به مذاق مخاطبان کم‌سن و سال سریال خوش نشسته بود. زنده‌یاد منوچهر پوراحمد نیز در اواخر دهه 60 مجموعه‌ای پنج‌قسمتی به نام «در انتهای شب» را با بازی ناصر گیتی‌جاه، نعمت‌ا... گرجی و... ساخت. یک روحانی، بسته‌ای پر از اعلامیه سخنان امام‌خمینی را با خود از ترکیه به ایران می‌آورد. دو دانشجوی جوان با این روحانی در ارتباطند تا اعلامیه‌ها را پخش کنند. روحانی لو می‌رود و هنگامی که می‌خواهد فرار کند، کشته می‌شود. آن دو دانشجو نیز در روز عروسی دوستشان، بازداشت شده و به زندان می‌افتند، اما در نهایت اعلامیه‌ها به دست مردم می‌رسد. سرانجام با پیروزی انقلاب، آن دو نیز آزاد می‌شوند. «آخرین ایستگاه» ساخته مصطفی راور و حسین پهلوان‌نشان با بازی فیروز بهجت‌محمدی، سیامک اطلسی و فرخ‌لقا هوشمند از دیگر مجموعه‌های مرتبط با انقلاب است که دهه فجر 1371 روی آنتن رفت. داستان آن نیز در رابطه با قطاری است که قرار است به دست عوامل رژیم روی پل منفجر شده و تقصیر آن به گردن انقلابیون گذاشته شود. اما مردم سرانجام جلوی اجرای این نقشه شوم را می‌گیرند که طی آن راننده قطار نیز کشته می‌شود. ریتم مناسب در کنار بازی خوب بازیگران از نقاط قوت این مجموعه تلویزیونی است که در نخستین‌بار پخش خود مورد توجه طیف وسیعی از مخاطبان به‌خصوص نوجوانان قرار گرفت.

انقلاب اسلامی و مستندی جذاب به نام «برای‌آزادی»

در روزهای پایانی حکومت شاهنشاهی و با به اوج رسیدن مبارزات مردمی، عده زیادی از اهالی سینما و تلویزیون با دوربین‌های هشت و شانزده میلی‌متری مرسوم آن سال‌ها در خیابان‌ها حضور پیدا کرده و ساعت‌ها تصویر از مبارزات مردمی ثبت و ضبط کردند که بعدها به متریالی مناسب برای تولید مستندهای انقلابی تبدیل شدند. «برای آزادی» ساخته حسین ترابی بی‌تردید شاخص‌‌ترین مستند درباره انقلاب ایران به حساب می‌آید که خود در عنوان‌بندی آن چنین نوشته: انقلاب ما همه جا بود. همه بودند و ما اگر هزاران دوربین هم داشتیم نمی‌توانستیم تصویر کامل بدهیم از قیام ملتی که به پیشواز مرگ رفته بودند.در این فیلم بخش‌های مهمی از حوادث منتهی به انقلاب به تصویر کشیده شده که از مهم‌‌ترین آنها می‌توان به تصاویر تکان‌دهنده مربوط به فاجعه آتش‌سوزی سینما رکس آبادان اشاره کرد. همین‌طور بخش‌های مربوط به عاشورای سال 57 و تظاهرات گسترده مردم که شور و هیجان غریبی در آن موج می‌زند. در عین حال ترابی از جزئیات هم غافل نشده و از این طریق به ماندگار شدن مستندش در گذر زمان کمک شایانی کرده است. بخش دیگری از موفقیت مستند آزادی به کار درخشان فیلمبردارهای آن شامل: فریدون ری‌پور، کریم دوامی، علی صادقی، حیدرقلی خدابنده‌لو، ابراهیم قاضی‌زاده و حسین رفیعی بازمی‌گردد و ترابی به عنوان کارگردان بخوبی آنها را سازماندهی کرده است. کیانوش عیاری هم در مستند «تازه نفس‌ها» سراغ جامعه ایران در روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب رفته و در این فیلم خیابان‌ها و مکان‌های عمومی تهران (تئاتر، پارک و...) را می‌بینیم که مملو از جمعیت است. خیابان‌هایی پر ازدحام که جای‌جای آن از کتاب و نوار فروش‌های دوره‌گرد پر شده است و مردمی که این سو و آن سو به بحث و گفت‌وگو نشسته‌اند. عده‌ای نشریه، کتاب یا ایدئولوژی خاصی را تبلیغ می‌کنند و عده‌ای دیگر از مشکلات شان قبل و بعد از انقلاب سخن می‌گویند. نگاه تیزبین عیاری به مردم و جامعه، تازه نفس‌ها را به یکی از بهترین مستندهای پس از انقلاب تبدیل کرده که همچنان تازگی و طراوت خود را حفظ کرده است.

محمد جلیلوند

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها