سریال‌های تلویزیونی، قومیـت‌ها و فرصت‌های بکر

جذاب، مثل کشف ناشناختـه‌ها

کشور ما با توجه به تنوع قومیت‌ها می‌تواند منبعی غنی برای نگارش فیلمنامه‌هایی متنوع بخصوص برای تلویزیون باشد.
کد خبر: ۱۱۰۴۹۰۴

کاری که تا به امروز جسته و گریخته انجام گرفته و نمونه‌هایی با کیفیت‌های مختلف از آن به جا گذاشته شده است. در پاره‌ای موارد هم پیش آمده که اهالی یک شهر نسبت به سریال ساخته شده معترض بوده و حاشیه‌هایی را به وجود آورده‌اند که البته تعداد آنها چندان زیاد نیست. به بهانه پخش سریال «زیباشهر» ساخته علی‌اصغر شادروان از شبکه یک سیما که در اهواز فیلمبرداری شده، نگاهی گذرا به تعدادی از نمونه‌های ساخته شده در این رابطه می‌اندازیم.

غنای کویری: از اصفهان تا یزد

بخش مهمی از سریال‌های استانی مربوط است به یکی از شهرهای توریستی ایران که اتفاقا در زمینه هنرهای نمایشی هم حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. تئاتر در اصفهان کاملا ریشه دار بوده و آن‌قدر محبوبیت داشت که خیلی زود پای بازیگرانش را به سینما و تلویزیون باز کرد. مجموعه تلویزیونی« قصه‌های مجید» به کارگردانی کیومرث پوراحمد یکی از شاخص ترین کارهای تلویزیونی پس از انقلاب با محوریت این شهر تاریخی است که توانست مخاطبانی میلیونی در سراسر کشور را پای تلویزیون‌ها بنشاند. هوشنگ مرادی‌کرمانی قصه‌های مجید را در فضای زادگاه خود (کرمان) نوشته و پوراحمد برای آداپته کردن آن با اصفهان کار نسبتا دشواری را پیش روی داشته است.

در واقع کرمان و اصفهان دو فرهنگ غنی کشورمان هستند که هریک شاخصه‌های خود را دارند و پوراحمد با زیرکی نقاط مشترک این دو را یافته است. این دو شهر با توجه به نیمه کویری بودنشان مردمان سختکوشی دارند که در قصه‌های مجید در قهرمان آن(مجید) به بهترین شکل ممکن متبلور شده است. سختکوشی و سماجت برای رسیدن به هدف مهم‌ترین وجه از شخصیت مجید است که در یازده داستان به اشکال مختلف به چشم می‌خورد که گاه این سماجت باعث پیشرفت مجید شده و گاه به یک سوء‌تفاهم بزرگ تبدیل می‌شود. شناخت دقیق و عمیق فیلمساز از شهر خود و مردمانش به قصه‌های مجید رنگی از واقعیت زده و ضیافتی دلنشین را خلق کرده است. رمز محبوبیت و ماندگار شدن آن در گذر زمان نیز در همین واقع‌گرایی آمیخته با تخیل نهفته که تماشای بازپخش چندباره‌اش را نیز قابل تحمل می‌سازد. حسن فتحی هم که علاقه زیادی به فرهنگ‌های مختلف بخصوص فرهنگ تهران قدیم نشان داده، در مجموعه تلویزیونی «زاینده‌رود» به اصفهان رفته و قصه جذاب و تکان‌دهنده‌اش را در بستر این شهر تاریخی روایت کرده است. فتحی هم در این مجموعه بیشتر از فرهنگ به سراغ معماری سنتی شهر رفته و لوکیشن‌های خود را بر این اساس انتخاب کرده است که نمونه شاخص آن را در خانه پدر مقتول (مسعود مصیب) شاهد هستیم. در این میان تنها چند شخصیت مانند: فرهاد و همسرش در کنار جواهر و پهلوان بهزاد مصیب، رگه‌های کمرنگی از خصوصیات فرهنگی این منطقه را داشته و الباقی تنها در حد یک تیپ باقی می‌مانند. از سوی دیگر فتحی از خود شهر نیز به مثابه یک شخصیت بهره گرفته و ماجراهای تلخ زندگی مشترک مادر مهران و پدرش را که در نهایت به مرگ غریبانه پدر مهران می‌انجامد بدان پیوند زده است. از دیگر تولیدات این استان که اغلب هم مایه‌های کمدی دارند می‌توان به «آقای گرفتار» با بازی حسن اکلیلی، «کارآگاه رشید» با بازی قدرت‌الله ایزدی اشاره کرد که بسیار به بازیگران خود و شوخی‌های بعضا بداهه‌شان متکی هستند. استان یزد هم از این سفره سهمی دارد که البته تولیداتشان کیفیت چندان بالایی نداشته و در رتبه پایین‌تری نسبت به اصفهان قرار می‌گیرند. «آلبوم تمبر» ساخته کیومرث پوراحمد از نمونه‌های شاخص قدیمی‌تر در این رابطه است که در آن بخوبی از لهجه استفاده شده است. «هم دوماد» دیگر تولید این مرکز است که چند سال پیش‌روی آنتن شبکه اول سیما و در یکی از بهترین ساعات پخش رفت. یک کمدی ساده و معمولی با تکیه بر کلیشه‌های کهنه و قدیمی که برای خنداندن مخاطب دهه هشتادی با مشکلات اساسی مواجه بود.

شیراز دل‌انگیز

یکی از شهرهای مهم ایران که قطب فرهنگ و ادبیات کشورمان به حساب می‌آید و سالانه میلیون‌ها نفر را به سمت خود می‌کشاند، اما سریال‌هایی که در این شهر ساخته شده‌اند، به ندرت از فرنگ و لهجه این شهر بهره گرفته و مخاطب را با ریزه‌کاری‌های آن آشنا کرده‌اند. «روزی روزگاری» به کارگردانی امرالله احمدجو شاخص‌ترین نمونه در این رابطه است که دو نفر از شخصیت‌های اصلی‌اش (حسام بیک و نسیم بیک) ته لهجه‌ای شیرازی داشته و شیرینی خاصی به فضای کار بخشیده‌اند. احمدجو استفاده بهینه از لهجه و فر هنگ را در سریال‌های دیگرش مثل «تفنگ‌سرپر» و «پشت کوه‌های بلند» بخوبی ادامه داد. از نمونه‌های متاخر هم می‌توان به سریال «شهر من شیراز» ساخته محمد بنایی و بازی زیبا بروفه، پرستو صالحی، مهدی امینی‌خواه و روشنک عجمیان اشاره کرد. یک ملودرام خانوادگی 13 قسمتی که قصه زندگی چهار زن و فراز و فرودهایشان را روایت می‌کند. بنایی در این سریال نتوانسته از ظرفیت‌های بالقوه زبان و فرهنگ این شهر زیبا بهره بگیرد و از آن به‌عنوان یکی از نقاط قوت کارش استفاده کند تا جایی که این سریال می‌توانست در هر شهر دیگری جز شیراز بگذرد و هیچ لطمه‌ای هم به کیفیت نهایی آن وارد نشود.

دیار آذربایجان

در این رابطه هم به نمونه‌هایی برمی‌خوریم که موفق‌ترینشان تولید مرکز استان بوده‌اند. برای مثال می‌توان به سریال «باجناق‌ها» به کارگردانی باقر پیران اشاره کرد که در مرکز ارومیه تولید شده و تمام دیالوگ‌های آن به زبان ترکی است که زیرنویس کاملی آن را همراهی می‌کند. داستان سه باجناق با خصوصیات اخلاقی و رفتاری متفاوت که در هر قسمت با ماجرایی مواجه شده و در حل آن می‌کوشند. همین‌طور مجموعه تلویزیونی «شهریار» که درباره این شاعر بزرگ معاصر ساخته شده و بسیاری از دیالوگ‌های آن هم به زبان ترکی است. همچنین بخش‌هایی از آن که در تبریز می‌گذرد هم در فضاهای داخلی گرفته شده و ارتباطی با تبریز آن سال‌ها ندارد. درست مانند سریال «زیبا شهر» که بخش مهمی از آن در دکورهای ساخته شده می‌گذرد و تنها در بخش‌هایی از کار تصاویری از شهر به چشم می‌خورد.

گیلان و مازندران: چشم‌نواز و دوست‌داشتنی

خطه گیلان و مازندران به واسطه سرسبزی همیشگی مورد توجه بسیاری از کارگردان‌های تلویزیون از جمله سیروس مقدم و فریدون حسن‌پور تا داریوش یاری و... قرار گرفته است. از طرف دیگر این منطقه فرهنگی غنی داشته و برای فیلمنامه‌نویسان جای کار بسیار دارد. مقدم در سری «پایتخت» سراغ منطقه مازندران و شهرستان شیرگاه رفته و داستان نقی معمولی و خانواده‌اش را در این بستر روایت کرد که بسیار هم مورد توجه مخاطبان قرار گرفت. وی بخوبی از خصوصیات بیرونی مردم منطقه در جهت شکل دادن به وجوه بیرونی قهرمان‌های خود استفاده کرده و آن را با تخیل خویش تلفیق کرده است. حسن‌پور هم که خود اصالتی گیلانی دارد، سریال‌های «از یاد رفته» و «گذر از رنج‌ها» را در این خطه تصویربرداری کرده و تلاش کرده تا از لهجه به شکلی که برای مخاطب قابل فهم باشد، بهره بگیرد. در عین حال قهرمان‌های هر دو سریال در یک نکته که آن هم چیزی جز سختکوشی و تلاش برای موفقیت نیست، وجه اشتراک دارند. داریوش یاری هم در سریال «خانه‌ای روی تپه» به سراغ نوجوانی به نام رسول رفته که پس از فوت پدر تلاش می‌کند تا باری را از روی دوش معاش خانواده‌اش بردارد، به همین منظور خانه قدیمی جنگلی موروثی پدرش را تعمیر کرده و به مسافران اجاره می‌دهد و در این مسیر ماجراهای تلخ و شیرین زیادی هم برایش رخ می‌دهد. یاری در این سریال تلاش کرده تا وارد فرهنگ این اقلیم شده و از آن در شکل دادن شخصیت‌های اصلی اش بهره بگیرد که در این کار هم تا حدود زیادی موفق بوده است.

محمد جلیلوند

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها